اگر ما گفتیم این نفتها، این نفتهایی را که اینها دارند بیرون میدهند از این مملکت، اینها منفعتش به خود ملت نمیرسد، پس اعتصاب کنید نگذارید این نفتها برود، اگر ما گفتیم نفتها را نگذارید، یعنی تایید کردیم اعتصاب آنها را، خودشان اعتصاب کردند ما هم تایید کردیم، حالا هم تایید میکنیم، اگر ما شرکت نفت را و کارمندان نفت را تایید کردیم به اینکه این نفتی که ذخیره است برای نسلهای آتیه و ذخیرهای است و مالی است برای این مملکت، برای حالش، برای آیندهاش، نگذارید این بیخود از دست برود و هیچی دستتان نیاید- خوب چند سال میخواهید نفت ایران را بخورید و هیچی ندهید، بس نشده؟- اگر ما یک همچو حرفی بزنیم که مردم اعتصاب کنند، که شرکت نفت اعتصاب کند، کارمندان شرکت نفت اعتصاب کنند، به اعتصابشان ادامه بدهند که این ثروت خداداد ملت از دست ملت نرود و هیچی به جیبش نیاید، این یک حرف غیر منطقی است؟! چون به شما میرسد از این جهت دیگر حقوق بشر معنا ندارد؟! چون نفت به شماها میرسد و عوضش هم نمیدهید، به جای اینکه بدهید عوضش را در مملکت ما پایگاه درست میکنید در مقابل شوروی؛ اگر ما بگوییم این اعتصاب صحیح است، مقدس است این اعتصاب، واجب است این اعتصاب، این حرف غیر منطقی است یا شمایی که میگویید که نگویید این حرفها را؟! مبادا یک حرفی بزنید که نفتها نیاید توی جیب ما! شما میزان دارد حرفتان یا ما میزان دارد حرفمان؟ ما یک حرف صحیحی [میزنیم] که همه عقلا قبول میکنند، که یک ثروتی است مال خودمان و شما دارید مجان میبرید؛ پولْ شما نمیدهید به ما. شما میبرید این را، اسلحه میدهید که برای خودتان پایگاه درست کند اینجا! یک نوکر اینجا گذاشتید برای این کار. این بیمیزان است این حرف؟!