ما فریادمان این است که باید این ملت هر چه دارد مال خودش باشد، و خودش اداره خودش را بکند. ما «مستشار» نمیخواهیم از امریکا! شصت هزار مستشار، که این قدر [هزینه] دارد که من و شما تصورش را نمیکنیم. این بودجه مملکت را صرف مستشارها دیگر نکنید. این خیلی عجیب است! پایگاه برای آنها درست میکنند، مستشارها میآیند، خرجش را ما باید بدهیم! نفتمان را میدهیم برای درست کردن پایگاه! شما حساب بکنید این را و بعد مطالعه کنید در این امور، یک اسلحهای که ایران به دردش به هیچ وجه نمیخورَد، این مال جنگهای بزرگی است که بین دو تا ابرقدرت یکوقتی این جنگها میشود، یک همچو اسلحهای برای ما نیست؛ ما یک همچو اسلحهای [لازم] نداریم؛ ما مسلسلها و اینها کافیمان است، این قدری که میتوانیم استعمال کنیم برای تنظیم امور داخلی خودمان. نمیخواهیم جنگ کنیم. مگر ما با شوروی حالا میتوانیم جنگ کنیم یا با امریکا میتوانیم جنگ کنیم؟ ما با بازار تهران میتوانیم جنگ کنیم؛ خوب، مسلسلها بس است؛ ما با دانشگاه و جوانهای دانشگاهی میتوانیم جنگ کنیم! ما حالا رسیدیم به آنجا که با دبستانیها، با این بچههای هشت ساله و نه ساله جنگ بکنیم! همین دیروز خواندم که تلفنی آمده بود، همین دیروز یا پریروز، باز ریختهاند توی یک دبستانی و بچهها را زدهاند و شَل کردهاند و ... خوب، این مسلسلها برای کشتن اهل ملت خودمان کافی است! دیگر محتاج به آن چیزها نیستیم! پس، آنها مال ما نیست، مال کس دیگر است. مال آن است که میتواند استعمال کند، مال آنی است که به دردش میخورد؛ آن امریکاست. آن وقت این نفت را دادیم پایگاه برای خود آنها درست کردیم؛ یعنی برای اینکه پول نفت باشد، مستشارها را آوردیم برای مطالعه در این امور و پولش را ما میدهیم! این کارهایی است که اینها دارند میکنند. مملکت را رساندهاند به آنجایی که ساقط دارد میشود، از بین دارد میرود این مملکتتان.