انسان میبیند که جوانهایی هستند، من زیاد به اینها بر میخورم، جوانهایی هستند که میآیند گریه میکنند که ما میخواهیم برویم به جبهه نمیگذارند برویم. همین پریروز یا دیروز بود که یک جوانی آمده بود، گفت دوتا برادرم کشته شده، خودم میخواهم بروم. گفتم جوان، تو کافی است، آنها رفتند دیگر بس است، شروع کرد گریه کردن.