مسئله قضا هم که میدانید چقدر مسئله مهمی است در شرع. سر و کار شما با چه چیزهایی هست که همه حیثیت اشخاص در دست شماست. باید البته با کمال احتیاط، و با کمال قدرت.
هم احتیاط باید در کار باشد؛ هم قدرت باید در کار باشد...ما میخواهیم اسلام باشد، ما نباید یک کاری بکنیم که بگویند که دادگاهها در زمان طاغوت هم این کارها را نمیکردند! خوب، به ما میگویند این حرفها را، ما چه میدانیم. باید شما آقایان علاج بکنید مساله را. اگر میتوانید علاج بکنید، علاج بکنید. و الّا الزامی ندارید که قاضی باشید. اگر میتوانید روی موازین قضا، روی موازین اسلام، عمل بکنید، باید بکنید. چنانچه نمیتوانید، واقعاً میبینید که محذور دارد، نمیشود، عرض میکنم که قدرت ندارید بروید جلو بگیرید، خوب، ممکن است کنار بروید. در هر صورت، مساله مسئله مهم است. نه از باب اینکه خود قضا مهم [است]؛ خودش بسیار مهم است؛ اما قضا یکوقت در یک محیطی است که نداریم اشخاصی که بخواهند صدمه به اصل اسلام بزنند؛ آنجا باید بگوییم قضا بسیار مهم است، و قاضی باید چه باشد و اینها. یکوقت وضع وضعی است که صدمه به اسلام میخواهند بزنند. این دیگر چند برابر میشود اهمیتش. باید همه- چه قضات، چه دادستانها، چه پاسبانها، چه پاسدارها، و چه کمیتهها- همه اینها باید روی موازین شرع عمل بکنند.