این کاری که شما در آن دخیل هستید، چه آقایانی که مقام قضاوت را دارند و چه آنهایی که مقام دادستانی را دارند و چه آنهایی که سرو کارشان با زندانیها و با این نحو زندانیهاست، این کار، کار بسیار مشکلی است و ارزنده. اما مشکل است برای اینکه مسئله قضاوت همیشه این طور است که یک طرف ناراضی است، همچو نیست که دو نفر آدمی که با هم اختلاف دارند، اگر قاضی تشخیص داد که یکی از اینها مجرم است، مجرم هم روی موازین اسلامی تصدیق و صحبتی نکند. لااقل شاید در تمام افرادی که محاکمه میشوند و اینها محکوم میشوند محکومین ناراضیاند؛ چه محکومیت بحق باشد که ان شاء الله، هست و چه- خدای نخواسته- محکومیت بناحق باشد. خوب، آنکه بناحق است صحیح است که ناراضی باشد، اما مساله، مسئله مشکلی است. شمایی که متکفل این امر هستید و سر و کارتان با یک همچو وضعیتی هست که در مقام قضاوت آن طوری است، بعدش هم وقتی منتهی میشود به حبس، وضعش آن طوری است که شما دارید میگویید، کار بسیار مشکلی است، لکن ارزنده است. میارزد به اینکه انسان در کارهای مشکل که وارد میشود، به اشکالاتش هم یک قدری تن بدهد.
من الآن نمیتوانم یک مساله همچو شسته و رفتهای عرض کنم، لکن آنی که من عرض میکنم راجع به همه قضات که لابد اکثراً روحانیین هستند دیگر یا همه، یک مطلبی که راجع به قضاوت من عرض میکنم، این است که مساله قضاوت یک مسئلهای است که در اسلام شاید در راس مسائل باشد و سر و کارش با جان مردم است، با مال مردم است، با نوامیس مردم است. این از مسائل بسیار مشکل و حلش هم بسیار مشکل. و شرایط قاضی هم خیلی زیاد [است] و ما امروز آن قدر قاضی که دارای همه شرایط باشد نداریم، ولی خوب، مشغولاند به اینکه ان شاء الله تهیه کنند.