اکنون که در آستانه فریضه مبارکه حج هستیم، لازم است توجهی به ابعاد عرفانی و روحانی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی آن داشته باشیم. باشد که این امر راهگشایی برای قدمهای موثر دیگر باشد. در این موضوعات بسیاری از دوستان متعهد مطالبی گفتهاند. این جانب نیز اشارهای گذرا تنها به بعض ابعاد آن میکنم؛ شاید تذکری از آن حاصل شود. از آنجا که در این مناسک عجیب، از اول «احرام» و «تلبیه» تا آخر مناسک، اشاراتی عرفانی و روحانی است که تفصیل آنها در این مقال میسر نیست، اکتفا به بعض اشارات تلبیهها میکنم.
لبیکهای مکرر از کسانی حقیقت دارد که ندای حق را به گوش جان شنیده و به دعوت الله تعالی به اسم جامع جواب میدهند. مساله، مسئله حضور در محضر است و مشاهده جمال محبوب. گویی گوینده از خود در این محضر بیخود شده و جواب دعوت را تکرار میکند. و دنباله آن سلب شریک به معنای مطلق آن مینماید، که اهل الله میدانند، نه شریک در الوهیت فقط. گرچه سلب شریک در آن نیز شامل همه مراتب، تا فنای عالم در نظر اهل معرفت است؛ و حاوی جمیع فقرات «احتیاطی» و «استحبابی» است، مثل «الحَمدُ لَکَ و النعمَه لک» و «حمد» را اختصاص میدهد به ذات مقدس، همچنین نعمت را؛ و نفی شریک میکند. و این نزد اهل معرفت غایت توحید است. و به این معناست که هر حمدی و هر نعمتی که در جهان هستی تحقق یابد حمد خدا و نعمت خداست بدون شریک. و در هر موقف و مشعری و وقوف و حرکتی و سکون و عملی، این مطلب و مقصد اعلی جاری است. و خلاف آن، «شرک» به معنای اعم است، که همه ما کوردلان به آن مبتلا هستیم.