آنها که گمان میکنند که مدارس باید علم در آن باشد و دیگر کاری به این مسائل نداریم، باید متخصصین باشند، اندیشند آنها. سادهاندیشی است که انسان گمان کند که یک معلمی که انحراف دارد، معلّمی که یا طرف شرق است و یا طرف غرب، یا تربیت شرقی دارد یا تربیت غربی، آن را ما معلم قرار بدهیم از برای این فرزندانی که نفوسشان مثل آینه صیقلی است. و هر چه در او وارد بشود میپذیرد. سادهاندیشی است که ما جوانهای خودمان را به دست معلمی بدهیم که به طرف شرق میرود و بچههای ما را شرقی کند، یا به طرف غرب میرود و بچههای ما را غربی کند. سادهاندیشی است که ما گمان کنیم که فقط تخصص، میزان است و علم، میزان است. علم الهی هم میزان نیست. علم توحید هم میزان نیست. علم فقه و فلسفه هم میزان نیست. هیچ علمی میزان نیست. آن علمی میزان است و آن علمی برای بشر سعادت است که تربیت در او باشد، که او از مربّی القا شده باشد، از کسی که تربیت الهی شده است القا بشود به بشر. آن اگر در همه مدارس ما- چه مدارس علوم اسلامی و چه مدارس علوم دیگر- اگر در همه آنها این معنا باشد و انحراف در کار نباشد و استقامت باشد، چندی نمیگذرد که همه جوانهای ما که امید آتیه این مملکت هستند، همه اصلاح میشوند. و همه نه شرقی و نه غربی بار میآیند، و همه بر صراط مستقیم واقع میشوند. سادهاندیشی است که ما گمان بکنیم که کافی است برای ما اینکه یک اشخاصی باشند دارای علم، اشخاصی باشند که علم داشته باشند و تربیت، و لا اقل علم داشته باشند و انحراف نداشته باشند. فرضاً که ما بخواهیم که علم را رواج بدهیم و از علم علما استفاده کنیم، باید علمی باشد و لا اقل انحراف نباشد، کار نداشته باشد به شرق و غرب. این طور نباشد که معلّمین ما و مربّیهای جوانهای ما، تربیت مسکو شده باشند یا تربیت واشنگتن. سادهاندیشی است که ما گمان کنیم که باید همه اینها که تخصص دارند هر طوری میخواهند باشند. باید بیایند و ما از آنها استفاده کنیم.