این سال برای روحانیت، عرض کنم بسیار بد سالی بود و از جهتی بسیار خوب سالی بود: بد بود برای اینکه یک مملکتی که باید به دنیا معرفی بشود به اینکه مملکت صحیحی است، هیات حاکمه درستی دارد، دستگاه عدالت دارد، دادگستری دارد، محاکم قضایی دارد، اقتصادش خوب است، زراعتش خوب است؛ یک مملکتی که باید به صلاح و به صحت معرفی بشود در جامعه بشر، معرفی شد به مرکز فساد و مرکز هر چیزی که شما بخواهید اسمش را بگذارید؛ از آن بدتر، بخواهیم بگوییم مثل زمان مغول است، نمیتوانیم همچو بیاحترامیای به مغول بکنیم. آنها یک جمعیتی بودند کفار، و شاید مهدور میدانستند دم ما را؛ و وارد شدند در مملکت برای گرفتن مملکت اجنبی، آن هم مملکتی که بر خلاف مسلک آنها و دیانت آنها بود و کردند آن کارهایی را که کردند. اینجا در این قضایا، اینها مدعی اسلام هستند، مدعی ایمان هستند، مدعی تشیع هستند! در عین حال که با این ادعاها امرار روز میکنند و امرار حیات میکنند، کارهایشان همان کارهایی است که مغول باید انجام بدهد، چنگیز باید انجام بدهد. در مراکز علمی میریزند، خون بچههای شانزده ساله و هفده ساله [را] میریزند، خراب میکنند مرکزهای علمی را، به علما اهانت میکنند، فحشهای ناموسی میدهند، در حبس میبرند، زجر میکنند، میکشند، میزنند، خونخواری میکنند؛ در عین حال نطق میکنند، اظهار اسلامیت میکنند، اظهار تشیع میکنند، اظهار کشف [و] کرامت میکنند. آنها دیگر نمیگفتند که ما شیعه هستیم؛ دشمن بودند با ما، در حال تعدی وارد شدند در مملکت ما. اینها با حال دوستی و ادعای دوستی، ادعای تشیع، بالاتر از تشیع، با این ادعاها این اعمال را انجام دادند و میدهند.