حمله به قرآن و اسلام

سخنرانی در جمع روحانیون قم (ارزیابی قیام ملت)
۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۲/ ۸ ذی الحجه ۱۳۸۲
روحانیت,
حمله به قرآن و اسلام

ین سال بد بود برای اینکه حمله به اسلام زیاد شد، حمله به قرآن زیاد شد؛ مراکز علم را کوباندند به حَسَب توهّم خودشان؛ بچه‌های ما را، عزیزهای ما را زدند، سرهایشان را شکستند، پاهایشان را شکستند، بعضی‌شان را کشتند، از پشت بامها انداختند. اگر اینها دهقانها بودند، «۵» پس چرا این دستگاه انتظامی کمکشان می‌کرد؟ اینکه دیگر مخفی نبود؛ این را صد هزار جمعیت از توی خیابانها و از توی صحن و از توی مدرسه، خوب می‌دیدند که دستگاه شهربانی دارد کمک مستقیم می‌کند؛ این دهقانها را کمک می‌کرد بر ضد اسلام. اگر راست می‌گویند که دهقانها بوده‌اند، پس چرا وقتی که مَرْضای ما را بردند در مریضخانه‌ها، شهربانی و [ساواک‌] فرستادند گفتند: دشمنهای اعلیحضرت را می‌برید در مریضخانه؟ پدرتان را در می‌آوریم، اینها باید بروند. اگر دهقانها بودند، به اعلیحضرت چه کار دارد؟ اگر کماندوها بودند و آنهایی که مربوط به خود ایشان است و از دستگاه خود ایشان هست، [آیا] با قول ایشان بوده، با فرمان ایشان بوده است و یا بدون اطلاع و بدون فرمان؟ اگر با اطلاع است، خوب بگویید ما تکلیفمان را با ایشان بفهمیم؛ خوب بفهمیم؛ خوب ما، طرفمان کی است؟ یک نفر است. اگر این طور نیست، خوب بگویند تا ما بفهمیم که این کماندوها سرِخود آمدند؟! و همین طور بیخودِ بیخودی آمدند؟! یا سازمان امنیت اینها را آورد؟ یا شهربانیها آوردند؟ یا نخست وزیر امر کرد، یا فلان وزیر و فلان امیر امر کرد؟ خوب بگویند کی این کارها را کرده؛ چرا حاشا می‌کنند؟
پیش هر که می‌روی، گردن دیگری می‌گذارد، به هر که اعتراض می‌کنی، به دیگری نسبت می‌دهد، دستگاه شهربانی می‌گوید که سازمان امنیت؛ سازمان امنیت می‌گوید شهربانی؛ دوتایشان می‌گویند: امر اعلیحضرت؛