این اجتماع که برای دیگران خرج دارد، برای ما با یک کلمه تهیه میشود. مردم فهمیدهاند ما دوست آنها هستیم؛ مردم به دوستشان علاقه دارند. روحانیین پدر ملتند، به فرزندانشان علاقه دارند. یک پیرمردی نصف شب مینویسد: جمع شوید دعا کنیم، تهران حرکت میکند! یک پیرمرد هم اینجا بنویسد ما میخواهیم یک ختم «امَّنْ یُجیب» بگیریم، ببینید چه میشود! چون ملت ادراک کرده است که علما صلاح آنها را میخواهند؛ علما مصلح هستند، مفسد نیستند. ما میل داریم دولت این طور باشد. میل داریم اگر عزای ملی اعلام کند، همه عزا بگیرند؛ بر خلاف نباشند. میخواهیم همان طور که مردم قلبشان متوجه روحانیین است و با اشاره آنها جمعیت انبوه فراهم میشود، با دولت هم این طور باشند.
از ری نوشتند ما پنج هزار نفر با کفن آمادهایم؛ از جاپلق نوشتند ما صد هزار نفریم، مهیای دستور شماییم؛ از لرستان نوشتند طایفههایی با کفن حاضریم. مردم بیدارند؛ یک مملکت بیدار، عقب افتاده است؟ شما خلع سلاح کنید، بیاییم در تهران؛ شما بگویید ما یک اجتماع میخواهیم در شرق، ما میگوییم یک اجتماع میخواهیم در غرب؛ بیایید قم، شما بگویید ما یک اجتماع میخواهیم در اینجا، ما میگوییم یک اجتماع میخواهیم در خاک فرج، در دو فرسخی؛ شما نزدیک، ما دور. بروید خوزستان، جای دیگر، تا بفهمند [و] این پشتوانه را از دست ندهند. من به شاه مملکت نصیحت میکنم این قوه را از دست ندهند.