شما آقایان محترم، در هر مقامی که هستید، با کمال متانت و استقامت در مقابل کارهای خلاف شرع و قانون این دستگاه بایستید. از این سرنیزههای زنگ زده و پوسیده نترسید؛ این سرنیزهها بزودی خواهد شکست. دستگاه حاکمه با سرنیزه نمیتواند در مقابل خواست یک ملت بزرگ مقاومت کند و دیر یا زود شکست میخورد. اکنون هم درمانده و شکست خورده است و روی درماندگی به این بیفرهنگیهایی که ملاحظه میکنید، دست میزند. ما میل نداشتیم که کار به این رسواییها بکشد. چرا باید شاه مملکت این قدر از ملت جدا باشد که وقتی پیشنهادی میدهد با بیاعتنایی و عکس العمل منفی مردم مواجه گردد. شاه مملکت باید جوری باشد که وقتی پیشنهادی میدهد، درخواستی میکند، ملت با جان و دل در انجام آن بکوشند، نه آنکه با آن به مقابله برخیزند و رفراندم شاه در سراسر مملکت بیش از دو هزار نفر به همراه نداشته باشد. ما میل نداشتیم برای سران این مملکت، چنین شکست و فضاحتی به بار آید.
خوب است که قدری عبرت بگیرند، بیدار شوند و در سیاست خود تجدید نظر کنند؛ به جای قانونشکنی و به زندان کشیدن علما و محترمین، به جای سرنیزه و قلدری، در مقابل درخواست ملت تسلیم شوند و به این حقیقت توجه کنند که با سرنیزه نمیتوان ملت را ساکت و تسلیم کرد؛ با زور و قلدری نمیتوان روحانیت را از وظایفی که اسلام به عهده آنان گذاشته است، بازداشت. اگر آقای اسلامی را نگذاشتند در تهران منبر برود، دیدند که ایشان در بندر پهلوی منبر رفتند و حقیقت را در آنجا بیان داشتند. اگر در بندر پهلوی از ادامه سخنان ایشان جلوگیری کردند، شک نداشته باشند که ایشان سخنان خود را در جای دیگر دنبال خواهد کرد؛ و هر جا که فرصت پیدا کند، مطالب را به گوش مردم خواهد رساند. اگر با بردن عده زیادی از علما و خطبا به زندان، آنها را از سخن گفتن بازداشتند، سایر آقایان روحانیون که هنوز توقیف نشدهاند، سخن خواهند گفت و مردم را متوجه خواهند کرد. مگر میشود زبان روحانیت را برید؟