مطالب را گوشزد بکنند، اشکالات را بگویند. امروز روزی است که باید گفت. و پیش میبرید. و من خوف این را دارم که خدای نخواسته اگر این فرصت از دست برود و اگر این مرد پایش یک خردهای محکم بشود، همچو لطمهای بزند به مردم که آن طرفش پیدا نباشد؛ و اولش شما روحانیون هستید. من خوف این را دارم. نگذارید این فرصت از دست برود. با هم بنویسید، بنویسید اشکالات را. به دنیا اعلام کنید. نمیتوانید توی ایران، بفرستید در خارج منتشر میکنند برای شما. به یک وسیلهای بفرستید اینجا، ما میفرستیم منتشرش میکنند. اشکالاتتان را بنویسید، به خودشان اعتراض کنید، مثل آن کسی که ... خوب ما دیدیم که چندین نفر اشکال کردند و [اعتراض] کردند و همه حرفها، بسیاری از حرفها را زدند و امضا کردند و کسی هم کارشان نداشت. فرصتی است این؛ این فرصت را نگذارید از دست برود. و من خوف این را دارم که خدای نخواسته اگر این فرصت از دست برود و این حسابهایش را جور کند با آنها (اینها الآن مشغول این هستند که حسابها را درست بکنند، مشغولند که نوکری را همچو خیلی محکمش کنند، آنها نمیپذیرند؛ اینها دنبال این هستند که محکم کنند قضیه را؛ این را بیاورند و خودشان بروند و هی چه بکنند تا کارشان تمام بشود) اگر خدای نخواسته کار اینها تمام شد و این پایش را محکم دانست این دفعه دیگر مثل آن دفعهها نیست؛ لطمهای بزرگ به اسلام وارد خواهد کرد.