شما یک قدری به فکر باشید، یک قدر توجه داشته باشید. هی ننشینید تکلیف شرعی برای خودتان درست کنید: کار تنبلها! تکلیف شرعیام این نیست؛ تکلیف شرعی آنی است که پیغمبر ... شما قوهتان بیشتر از قوای سید الشهداء است. قوایی نداشت در مقابل آن قوه [ولی] پاشد قیام کرد، مخالفت کرد، چه کرد، تا کشته شد. آن هم میتوانست اگر تنبل بود- نعوذ بالله؛ میتوانست بگوید که تکلیف شرعی من نیست. از خدا میخواستند آنها که سید الشهداء ساکت باشد و آنها به خرسواری خودشان سوار باشند. از قیام او میترسند. او «مُسْلم» را فرستاده که مردم را دعوت کند به بیعت تا حکومت اسلامی تشکیل بدهد؛ این حکومت فاسد را از بین ببرد. اگر او هم سر جای خودش مینشست و در مدینه وقتی که مردک میآمد میگفت که بیعت کن، میگفت بسیار خوب سلّمه الله تعالی! نعوذ بالله اگر یک همچو چیزی میگفت، از خدا میخواستند؛ خیلی هم احترامش میکردند، دستش را هم میبوسیدند، روی سرشان هم میگذاشتند؛ پسر پیغمبر بود. شما هم اگر احترامتان کنند، مثل احترام به امامزاده مرده! به امامزاده مرده خیلی احترام میکنند: میآیند در مقابل امامزاده یا امام- علیه السلام- میایستند و خیلی هم احترام میکنند اما یک امامزاده زندهای اگر یک کلمهای بگوید، اگر خود حضرت امیر- خدا میداند که- اگر حضرت امیر در مقابل این حرفها بود همان بساطی را که سر دیگران میآوردند سر او هم میآوردند. خدا میداند این طور است. برای اینکه شهوت است؛ یَاکُلُون کَما تَاْکُلُ الانْعامُ. حیوان نمیداند که خوراکی [که] دارد از کجاست، چه جور است، چه وضعی دارد. تمام دنیا کشته بشوند این علفش سر جای خودش باشد. بسیار خوب، همه عالم هم کشته بشوند بشوند. اینها حیوانند: یَاکُلُونَ کَما تَاْکُلُ الانْعامُ و النارُ مَثْویً لَهُمْ. بشارت باد بر ایشان که نار جای آنهاست. عار دارند! دنیا عار از اینها دارد، مسلمین عار دارند از این شاهنشاهها.