روحانیون همه، ملت همه، باید حاضر باشند در مسائل سیاسی، حضور داشته باشند. اینکه بعض از عناصر حالا هم گاهی میگویند که روحانیون بروند توی مجلسها، توی مدرسههای خودشان و مشغول کارشان باشند، و ماها باید وارد این کارها باشیم، این یا از بیتوجهی به عمق مسائل است که من باید بگویم بعضیشان بیتوجه هستند، و یا اینکه عمال همانها هستند که در زمان رضا خان یک همچو کارها را میکردند. و در طول تاریخ تقریباً حدود سیصد سال این قدر تزریق کردند بر این ملت و بر خود روحانیون، که شما نباید در سیاست دخالت بکنید که خود آقایان هم باورشان آمده بود. اگر یک مطلبی- مثلًا- راجع به یک امر سیاسی که به نفع ملت بود، اینها میخواستند دخالت بکنند، یک قشر از خود روحانیت میگفتند یک امر سیاسی است، به ما چه! خودشان را کنار کشیده بودند. یعنی کنارشان زده بودند اینها را. باورشان آورده بودند که روحانیون باید فقط بروند مساله بگویند؛ آن هم بعض مسائل، نه همه مسائل. مسائل اگر همهاش باشد که بیشتر کتب فقه، کتب سیاست است. لکن باورشان آمده بود این، مردم هم این را باور کرده بودند، و این تبلیغاتی بود که از آن وقتی که پای غربیها باز شد در ایران، مطالعاتشان را کردند، به آنجا رسید که این جمعیت خطرناکند و باید اینها را کنار زد و مشغول به خودشان کرد، و ملت را هم باید از اینها جدا کرد. اگر یکی از اینها بخواهد وارد بشود در یک امر سیاسی، ملت با اینها موافقت نکند برای اینکه امر سیاسی است به شما چه؟ در عین حالی که باید همه قشرهای ملت و خصوصاً روحانیت حاضر باشند در سیاست کشور، و توجه داشته باشند به مسائلی که در کشور میگذرد، چه در مجلس و چه در دولت و دیگران. در عین حال باید آن شغلی را که دارند از آن دست برندارند.
گمان نکنند به اینکه- آن وقت این گمان بود- ما هیچ نباید دخالت بکنیم، و حالا [گمان] این باشد که ما شغلمان فقط دخالت است. خیر، در آن وقت هم این کار صحیح نبوده برای ما و شما، حالا هم این کار صحیح نیست.