جدایی روحانیت از دانشگاهها

سخنرانی در جمع روحانیون (نقش روحانیت در پیروزی انقلاب)
۱۴ بهمن ۱۳۵۷/ ۵ ربیع الاول ۱۳۹۹
روحانیت و مسئولیت‌ها,
جدایی روحانیت از دانشگاهها

جدا کردند از مردم روحانیت را؛ منتها نقشه‌شان نگرفت. خواستند بکنند هر چه کردند [اما] خداوند: وَ اللهُ خیرُ الماکرین  لکن یک جایی نقشه‌شان گرفت و آن جدا کردن روحانیت از دانشگاهها [بود]. یک روحانی حق نداشت، پیش خودمان حق نداشت که از دانشگاهی صحبتی بکند ... سراغ نمی‌دانم [دانشگاهی برود]. دانشگاهی هم آخوند به نظرش می‌آمد که یک موجود مضری است‌ که انگلیسها آوردند گذاشتند اینجا! من خودم این را شاهد بودم. با دو نفر از آقازاده‌های محترم قم ما سوار اتوبوس بودیم، در چندین سال پیش از این می‌رفتیم. چند نفر دیگر هم سوار همان اتوبوس بودند. یکی‌شان به دیگری گفت که من حالا سالهاست که از این «هیکل» ها دیگر ندیدم- اشاره به ماها-؛ بعد گفت اینها را انگلیسها آورده‌اند در نجف و آنجاها گذاشتند برای اینکه مردم را [گمراه‌] بکنند! در نظر دانشگاهی، آخوند یا درباری است یا بسته به انگلیس! در نظر شما هم این آدم دانشگاهی نمی‌دانم. [فرنگی مآب است‌]! جدا کردند ملت را بعضی‌اش را از بعض؛ استفاده بردند از این جدایی.