در بین ما هم اشخاصی هستند که [میگویند] اولو الامر هر چه، هر زهر ماری میخواهد باشد، باید ما از او اطاعت کنیم! اولو الامر است! اولو الامر یعنی زورگو! با زورگو نباید حرف زد. خوب، پس چرا امام حسن مخالفت کرد؟ چرا امام حسین مخالفت کرد با اولو الامر، آن وقت که اولو الامر عبارت از یزید بود؟ تُوْتِی الْمُلْک یکی از آخوندها به من نوشته بود- چند سال پیش از این- که شما مخالفت چرا میکنید با او؛ تُوْتِی الْمُلْک مَنْ تَشاء؛ خداوند هر کس را میخواهد [سلطنت میدهد]، این مملکت را خدا داده [به او]؛ من جواب او را که ندادم، قابل جواب نبود اما این تکذیب قرآن است. مگر فرعون را کس دیگر مُلْک به او داده بود؟ آن هم خدا به او داده بود، پس چرا موسی رفت با او مخالفت کرد؟ مگر نمرود را کسی دیگر به او اعطای مُلْک کرده بود؟ آن هم از طرف خدا است، پس چرا ابراهیم میرود با او مخالفت میکند؟ چرا پیغمبر مخالف است؟ چرا حضرت امیر با معاویه؟ خوب معاویه هم در آنجا یک اولو الامری است برای خودش. خوب، بعد از آن چرا امام حسن با او مخالفت کرد؟ امام حسن پدر معاویه را درآورد. امام حسین چرا پا شد با چند نفر از عیالاتش رفت؛ با پنجاه- شصت نفر راه افتاد رفت آنجا مخالفت اولو الامر کرد. این حرفها حرفهای نامربوط است. آن اولو الامری که پهلوی خدا و رسول قرار میگیرد باید پهلوی خدا و رسول باشد. باید مثل خدا و رسول- بلاتشبیه- یعنی ظِلّ خدا و رسول باید باشد. حکومت سلطان اسلام «ظلّ الله» است. معنی «ظل» این است که حرکتی ندارد خودش، حرکت به حرکت اوست: سایه آدمْ خودش که حرکتی ندارد؛ هر حرکتی آدم میکند سایه هم، دستش را این جور میکند، سایه هم همان طور. «ظلّ الله» این است؛ آن کسی را که اسلام به «ظلّ اللّهی» شناخته است، این است که از خودش یک چیزی مایه نگذارد، به تَبَع احکام اسلام حرکت بکند، حرکتْ حرکت تَبَعی باشد. رسول الله این طور بود، «ظلّ الله» بود. این مردیکه هم ظلّ الله است؟! اولو الامر! یک طایفه از ما هم، بیچارهها غفلت کردند و غافل شدند و اولو الامر را ... یزید هم اولو الامر است! بر ضد یزید هم اگر قیام کرد قتلش واجب است! قتل سید الشهداء [را] واجب میداند! قاضی شان است حکم کرد به اینکه واجب القتلند! قیام بر خلاف مصالح مسلمین!