قدرت طلبی در هر که باشد، این اسباب این میشود که زمین بخورد. قدرت طلبی از هر که باشد از شیطان است؛ میخواهد رئیس جمهور امریکا قدرت طلبی کند یا یک طلبهای در مدرسه بخواهد قدرت طلبی بکند یا یک امام جمعهای در مرکزی که دارد. اگر وضع این باشد که قدرت طلبی در کار بیاید و کار اینکه من این طور باید باشم، بشود، بداند که این از شیطان است. شیطان این تزریق را از ابتدا کرده است و ما را هم از این راه، بیشتر از جاهای دیگر میتواند بازی بدهد، که تو فلانی هستی، تو چه هستی، دیگران چیاند، از این معانی. هیچ فرقی ما بین آن آدمی که به حسب ظاهر قدرتمند دنیاست و دارد باز هم دنبال قدرت میگردد، با آن آدم زاهدی که توی یک صومعه نشسته است، در این جهت فرق نیست که اگر هر دوشان بگویند: من این طور، این زاهد بگوید: من این زاهد هستم، من چه، یا آن بگوید، من قدرتمند هستم، هر دویش از شیطان است، بلکه این فسادش بیشتر از آن است. خودخواهی همیشه اسباب این است که انسان را به فساد بکشد. تمام فسادهایی که در عالم پیدا میشود، از خودخواهی پیدا میشود، از حب جاه، از حب قدرت، از حب مال، از امثال اینهاست و همهاش برمیگردد به حب نفس و این «بُت» از همه بزرگتر است و شکستنش هم از همه مشکلتر است. تعقیب کنید که اگر نمیتوانید به تمام معنا بشکنید- که میتوانید ان شاء الله- مشغول باشید به شکستن دست و پای یک همچو بتی. اگر رهایش کنید شما را به هلاکت میکشاند. این طور نیست که ما را رها کند، ما یک معصیتی بکنیم ما را رها کند، یک کار دیگری بکنیم زیادتر ما را رها کند. درجه به درجه پیش میبرد تا آن جایی که دین انسان را از دست انسان میگیرد. این یک مسئله طبیعی است که شغل شیطان هم همین است، هم شیطان باطنی انسان، هم آن شیطانی که اینها هم به او بستگی دارند.