اینهایی که نشستهاند و الآن در داخل و خارج چشمها را دوختهاند که یک مناقشهای بکنند، یک چیزی از شما، از من، از آقا، ببینند، از روحانیون، از پاسداران، از کمیتهها، از دادگاه انقلاب، از حکومت ... از همه اینها، یک چیزی ببینند، یکی را هزار میکنند. آن هم پای من و آقا حساب نمیکنند؛ پای اسلام حساب میکنند. امروز مکتب ما در خطر است. آن وقت که رژیم بود، مکتبمان سر جایش بود، خودمان در خطر بودیم. اگر در زمان طاغوت ما با آنها مبارزه میکردیم و ما را میکشتند، اشکال نداشت؛ شکست [می] خوردیم. اگر در زمان طاغوت از یک معمم یک [خلافی] صادر میشد، نمیگفتند اسلام؛ میگفتند این ساواکی هست؛ به اسلام نسبت نمیدادند. الآن اگر از پاسدارهای اسلام، چه شما که پاسدارید و چه ما که پاسداریم، یک مطلبی صادر بشود، این اشخاصی که در صددند که تخطئه کنند مکتب ما را، اسلام را تخطئه کنند، اینها قلمها را برمیدارند، اینجا به کنایه و در خارج به صراحت، مینویسند؛ و مکتب ما یکوقت در دنیا شکست میخورد. شکست مکتب مصیبت بزرگ است. امروز مسئولیت طبقه روحانی، مسئولیت پاسدارهای اسلام، مسئولیت حکومت اسلامی رئیس الوزرای اسلام، نخست وزیر اسلام، مسئولیت امروز مثل سابق نیست. امروز مسئولیت زیاد است. مسئولیت این است که اگر یک کاری ما بکنیم، روحانی خدای نخواسته یک کاری بکند، در کمیتهها یک کاری بشود، در دادگاههای انقلابی یک کار خلافی بشود، پاسدارهای انقلاب یک کاری بکنند، مردم یک کاری بکنند، بازار یک بازار غیر اسلامی باشد، آنهایی که برای مناقشه نشستهاند و چشمهایشان را دوختهاند به ما، آنها برای ما یک کاری میکنند که اصل مکتب ما شکست بخورد؛ یعنی تا ابد اسلام دفن بشود. مصیبت این است. و الّا مصیبت کشته شدن که مصیبتی نیست؛ خوب، جوانهای ما کشته شدند، در راه اسلام کشته شدند، شهید شدند، هَنیئاً لَهُم. اما کشته شدن و دفن شدن مکتب اهمیت دارد. این را حفظش کنید.