در زمان رضا شاه جناح روحانی را همچو به آن صدمه زده بودند که خود ملت در مقابل روحانیت ایستاده بود. خود ملتْ روحانیت را سوار اتومبیل، روحانی را سوار اتومبیل نمیکرد و میگفت که ما این طایفه را نمیخواهیم. من خودم سوار اتومبیل بودم و اتومبیل ظاهراً بنزینش تمام شد یا آب آن تمام شد؛ یک شیخی هم همراه من بود. میگفت که این، چون این شیخ سوار اتومبیل است از این جهت اتومبیل ایستاد! با اینکه ایستادنش- نشکسته بود- آب تمام شده بود [خنده حضار] یا آبش تمام شده بود یا بنزینش، حالا یادم نیست اما یکی از اینها تمام شده بود، مع ذلک تبلیغات زمان رضا خان و مامورین رضا خان، دژخیمان رضا خان، همچو کرده بود که این طبقه شوفری که الآن شما ملاحظه میکنید یکی از طبقاتی است که در ایران فعالیت میکند و فلج میکند گاهی وقتها کارهای دولتی را، آن وقت این طور بود که اگر چنانچه بنزینش تمام میشد میگفت شیخ توی اینجا بوده! تازه تفال به او میزد؛ میگفت شیخ چون اینجا بوده! و همین طور سایر طبقات این طور شده بود.