اوایلی که من- همان سال اول و دوم- آمدم به قم، در قم وضع جوری بود که یکی از روحانیون که رئیس بود، مورد طعن مردم بود، میگفتند: در منزلش روزنامه پیدا میشود! روزنامه پیدا شدن در منزل یک روحانی را نقصش میدانستند. فلان آخوند «سیاسی» است! طعن میزدند به اینکه فلان آخوند «سیاسی» است. جدا میکردند روحانیون را، محدودشان میکردند به همان مسائل شخصی؛ و از مسائل اجتماعی و مسائل سیاسی همچو جدا میکردند، و تبلیغات همچو بود که یک آخوندی اگر چنانچه میخواست در این امور دخالت کند میترسید از مردم؛ مطعون میشد؛ کنار گذاشته میشد، این طور درست کرده بودند. این هم یک باب واسعی بود برای جدا کردن روحانیون از مسائل روز.