یک باب واسع هم جدا کردن روحانیون از دانشگاه بود که این هم نقشه بود، برای اینکه مِنْ باب اتفاق اینها به نظر نمیآید باشد، همه اینها طرحهایی بود که درست کرده بودند برای اینکه استفادهها را ببرند و کسی حرف نزند.
جدا کردن روحانیون از دانشگاه، پیش روحانیون این طور منعکس میکردند که دانشگاهیها یک دسته فُکُلی نمیدانم کذا و کذا. پیش آنها هم میگفتند: آخوندها یک دسته درباری هستند! این دو تا قشر را از هم جدا میکردند. نه فقط جدا، دشمن؛ این به او بد میگفت؛ او به این بد میگفت. [با] درگیری تبلیغاتی جدا میکردند این دو طایفه را از هم. طرحها بود برای این جدایی، در قبل از ماه رمضان که وقت اجتماعات است، و قبل از ماه محرّم که وقت اجتماعات است. اینها یک طرحی درست میکردند- ماها غافل و بیچاره!- طرحی درست میکردند که تمام ماه مبارک مردم را در منابر، سر آن طرح با هم دعوا میداد. دانشگاهی به اینها حمله میکرد؛ اینها به دانشگاهی. تمام ماه مبارک را به یک مسائلی که ربطی نداشت به مسائل روز و زندگی، سرِ اینها را گرم میکردند به این، و آن کنار مینشستند و به ماها میخندیدند. ما این طور بیاطلاع از مسائل روز و بیاطلاع از نقشههای شوم آنها. این هم یک باب واسعی بود که این طور [کاری] کرده بودند؛ و همین طور امثال اینها.