عدهای از روحانیون بزرگ را کشتند در زمان رضا خان. از شهرهای خودشان بیرونشان کردند، بردند یک جای دور دستی آنجا نگهشان داشتند. علمای آذربایجان را از آنجا برداشتند، بردند یک جای دیگر. علمای مشهد را همه را اسیر کردند، آوردند تهران. یکی از بزرگترین علمای آنجا را در همین تهران- من خودم این را دیدم- که توی یک خیابانی که اجازه داشت تا اینجا بیاید از خانهاش بیرون، با شبکلاه نشسته بود و مردم میآمدند، میرفتند، خیلیها نمیشناختند، بعضیها هم میشناختند، جرات نمیکردند سلام بکنند به او. و همین را که از علمای درجه یک مشهد بود؛ مرحوم «آقازاده بزرگ»» که از علمای درجه یک بزرگ بود، با پاسبان توی خیابان میبردندش برای محاکمه. آخرش هم کشتند او [را].