وقتى كه مادرش به واسطه آن تهمتهايى كه مىزدند- يهود بَرِش مىزدند- ناراحت بود؛ همچو كه متولد شد، گفت كه نه، غصه نخور اگر كسى آمد پيشت باهات صحبت بكند، تو بگو كه من صايمم- و صايم بوده لا بد- و برويد از آن بچه بپرسيد. اينها آمدند، حضرت تازه متولد شده بود. آمدند بنا كردند به حضرت مريم حرفهاى نامربوط زدن. حضرت مريم هم اشاره كرد به او كه برويد آنجا. گفتند: ما چه جور با اين [بچه] تكلم كنيم؟ بعد ايشان شروع كرد كه خدا به من كتاب داده است.