ابتلای اسلام، امروز این است که گوشهایی که باید به مسائل، به مشکلات مسلمین گوش بدهند کر شدهاند و زبانهایی که باید برای مصالح مسلمین به کار بیفتند لال شدهاند. و چشمهایی که باید مصیبتهایی که بر مسلمین وارد میشود ملاحظه کنند کور شدهاند. ما با این لالها و کرها و کورها چه بگوییم؟ آیا این دولتهای منطقه مساله لبنان را یک فاجعه نمیدانند؟ یک فاجعه برای اسلام نمیدانند؟ یک فاجعه برای مسلمین جهان نمیدانند؟
آیا حمله اسرائیل به لبنان و کشتار بیحد فاجعه نیست؟ برای اسلام فاجعه نیست؟ برای مسلمانها فاجعه نیست؟ آیا تصریح به اینکه این عمل با صوابدید امریکا واقع شده است، در گوش اینها وارد نمیشود؟ اگر کر نیستند، چرا این فریاد و ناله عزیزان ما را در لبنان نمیشنوند؟ و اگر کور نیستند، چرا این کشتههایی که هر روز دارد در لبنان و ایران روی هم میریزد و جوانهای عزیزی [را] که در جبههها و زنها و بچهها و مردهای پیر [را] که در خارج جبههها و در شهرها به هلاکت میرسند، نمیبینند؟ اگر میبینند و فاجعه میدانند، چرا صحبتی در کار نیست؟ اگر علاقه به کیان اسلام، علاقه به قرآن کریم، علاقه به حرمین شریفین دارند، چرا امروز که دارد این معالم دینی زیر پا گذاشته میشود و تهدید میکند اسلام و قرآن و حرمین شریفین را، صحبتی نمیکنند؟ چرا باز کمک میکنند؟ چه شده است اینها را که در حضور آنها این مصایب واقع میشود و در محضر همه این طور جنایتها واقع میشود و علاوه بر اینکه سکوت کردهاند تایید میکنند، باز هم قرارداد کمپ دیوید را میخواهند تایید کنند، باز هم طرح فهد «۲» را میخواهند تایید کنند، باز هم اسرائیل را میخواهند بشناسند؟ این فاجعهها را باید ما با کی در میان بگذاریم؟ با دولتهایی که چشم و گوششان را بستهاند و بدون اراده تسلیم امریکا شدهاند؟ با ملتهای مظلومی که تحت فشار این دولتها دارند جان میدهند؟