و ما بُعد معنوی این کار را داریم. ما اگر عراق، دست بردارد این حزب بعث از عراق و برود گم شود سراغ کارش و مردم عراق خودشان، این مردم مظلوم خودشان برای خودشان حکومت تعیین کنند، یک شاهی از آنها نمیخواهیم، برای اینکه آن بُعد معنوی دیگر نیست در کار؛ برای آنکه آن مجرم رفت و تمام شد، آن بُعد معنوی نیست در کار دیگر. ما بُعد معنوی قضیه را باید [حل] بکنیم. ما مسئول این جوانها هستیم. ما مسئول این ارتش هستیم. ما مسئول این زنها و مردهایی که بچههایشان و جوانشان را از دست دادهاند، هستیم. مگر ما میتوانیم که بیقید و شرط بگوییم که بیایید صلح بکنیم، چون ما میخواهیم برویم کمک شما بکنیم؟ این مسلک اسلام نیست که ما بخواهیم کمک آنها بکنیم؟ و یک رشوه هم بدهیم. بله، بعضی حکومتها این طوری هستند. نفتهایشان را میدهند و التماسشان هم میکنند. این حکومت اسلامی نیست این طور. ما آن چیزهایی که از اول گفتهایم تا حالا سرش هستیم. یک قدم این طرف و آن طرف نیست در کار. نمیخواهیم که تحمیل کنیم. یک چیز غیر عقلی و غیر عقلایی بگوییم و نمیخواهیم از آن چیزی که هر عقلی میپذیرد عقب بنشینیم؛ آن هم به واسطه آن بُعد معنوی که دارد، به واسطه اینکه آدم جانی را نباید در جنایتش تشویق کرد. ما اگر صلح بکنیم، معنایش تشویق کردن این جانی است به جنایتش. ما صلح میخواهیم، خیلی هم میخواهیم، اما صلح بیقید و شرط. معنایش این است که شما همین جا که هستید باشید یا خیر، بروید بیرون، لکن دیگر باقیاش هر چه هست، شده است دیگر؛ هر چی میخواهد بشود شده است؟ نخیر، این به حیثیت اسلام ضرر میزند این طور اغماض و حق ندارد کسی این طور اغماض کند. البته راه دادن برای رفتن به سوریه برای برطرف شدن [سوء تفاهمها] با آنها یک مسئلهای نیست که شما به ما منت داشته باشید؛ ما به شما منت داریم اگر روی قواعد عادی باشد. البته چون یک تکلیف الهی است. به هیچ کس هم منت نداریم. اما نباید شما از ما یک چیزی بگیرید که میخواهیم بیاییم کمکتان؛ شمایی که میگویید که ما با اسرائیل مخالف هستیم و میدانم که شما دروغ میگویید که شرط اینکه شما بیایید از اینجا رد بشوید این است که صلح بشود و هر چی که ما کردیم دیگر هیچ. این معنای صلح است؟ این معنای راه دادن است؟ شما معلق میکنید راه دادن را به چیزی که نشود.