حالا که صدام دیگر از بین رفته است، حالا هی شعار اسلام میدهد و شعار صلح دوستی، و میگوید: ما هم دفاع کردیم. حالا ایشان از ما یاد گرفته است که ما میگوییم: ما دفاع [میکنیم.] ما واقعیت را میگوییم. او هم میگوید: ما از اول میخواستیم دفاع کنیم از عراق. خوب، کی به شما حمله کرده بود که میخواستید دفاع کنید؟ و [میگوید:] ما پیروز شدیم از باب اینکه نگذاشتیم که- مثلًا- اینها بریزند همه عراق را بگیرند! خوب، حالا ایشان پیروز باشند، اما با پیروزی کنار بروند؛ همان طوری که با پیروزی عقب نشستند، با پیروزی هم بروند سراغ یک کار دیگری. بروند پاریس با آن دیگران که هستند؛ با آنها بنشینند و ایشان هم یک دولت عراقی تشکیل بدهند.