اما مسئلهای که بین ما و عراق است- و ممکن است شما از آن بیاطلاع باشید- این است که صدام از زمانی که من در نجف تبعید بودم، در بین مردم، به عنوان مخالف اسلام و به جلّادی و خونخواری معروف بود. البته در آن زمان، هنوز رئیس دولت نبود. اما وقتی که رئیس جمهور شد، به اسم اینکه ایران و ایرانیها فارس و مجوسند، با تحریک امریکا، از زمین و دریا و هوا به ایران حمله کرد، و ملت ما وقتی که متوجه گشت، همراه با قوای مسلح اسلام، آنها را متوقف ساخت. و الآن هم که سال سوم جنگ نزدیک است، صدام مهاجم و ما همیشه در حال دفاع بودهایم. ما بر حسب حکم اسلام و قرآن و عقل نمیتوانیم که دفاع نکنیم. آنها هر روز به شهرهای ایران و بر روی مردم بیدفاع، بمب و یا موشک میاندازند و تا زمانی که آنها این گونه تجاوز میکنند، ما دفاع خواهیم کرد.
صدام در طول این مدت مرتب میگفت: «صلح» و صلح او عبارت از این بود که خوزستان به او داده شود. ما الآن هم صلح را میخواهیم، به شرط اینکه آدم متجاوز سر جایش بنشیند. ملت ما ایستاده و در صحنه است تا به خواستههای مشروع خود دست یابد؛ زیرا عراقیها به کشور ما آمدهاند و هر کجا را که گرفتهاند با بمب خراب کردهاند، به طوری که الآن بسیاری از شهرها و دهات غرب و جنوب به تل خاکی تبدیل گردیده است. حرف ما این است که متجاوز باید غرامت ما را بدهد و اشخاص با صلاحیت بیایند و متجاوز را تشخیص داده و مجازات کنند. ما هرگز به مردم عراق تعدی نکردهایم. در حالی که نیروهای ما میتوانند بغداد و یا بصره را بزنند، ولی این کار را نمیکنند. شما تحقیق کنید و ببینید که آنها هر روز آبادان و بعضی از شهرهای دیگر ما را میزنند و مردم بیدفاع ما را کشته و میگویند ما نظامیها را میکشیم. ما با ملت عراق برادر هستیم و خاک آنجا را مقدس میدانیم. آنجا محل اهل بیت و مدفن امیر المومنین و امام حسین- علیهم السلام- است. دو سوم مردم آنجا شیعه و برادران اهل سنت هم با ما موافقند، در حالی که صدام با اساس اسلام مخالف است و تابع آن مرد عفلقی میباشد. ما حاضریم صلح کنیم، ولی نمیشود متجاوز را مجازات نکرد و غرامت تجاوز را نگرفت؛ اسلام هم چنین اجازهای را نمیدهد.