ایران، طالب صلح اسلامی

سخنرانی در جمع دانشجویان دانشکده افسری ارتش (ادعای صلح طلبی صدام)
صبح ۱۱ مهر ۱۳۶۱/ ۱۵ ذی الحجه ۱۴۰۲
عراق,
ایران، طالب صلح اسلامی

ما یک مردمی هستیم که برای خاطر اسلام دفاع داریم می‌کنیم؛ هجوم به ما شده است و هجوم را دفاع می‌کنیم و از اول هم همین بود، لکن در عین حال از اول هم صلح طلب بودیم- و صلح یکی از اموری است که ما به تبع اسلام قبول کردیم، صلح اسلامی، صلحی که برادر می‌شوند بعد از صلح- و ما طالب این صلح هستیم. اما صلحی که اصلًا اعتنا نکنند به اینکه جنایت کردند در اینجا و اعتنا نکنند به اینکه غراماتی وارد شده است و باید جبران بکنند، خساراتی وارد شده است و باید جبران بکنند، این اسمش «صلح» نیست، این اسمش را باید بگذاریم «صلح صدامی»! این صلح نیست، صلحی که بخواهند یک مملکتی را بچاپند و یک مملکتی را خراب و ویران کنند. و الآن هم نفت شهر را نفتهایش را آتش زدند؛ برای اینکه احتیاطاً آتش بگیرد که وقتی که بیرونشان کردند، نفتها کم شده باشد. ما با یک همچو موجوداتی طرف هستیم! ما چطور می‌توانیم همین طوری بی‌قید و شرط بنشینیم و صحبت کنیم و مصالحه کنیم؟ شورای امنیت هم اگر بگوید، ما نمی‌پذیریم همه عالم بگویند، ما این طور صلح را نمی‌توانیم بپذیریم. هیچ عاقلی این صلح را نمی‌پذیرد تمام هیاتهایی که اینجا آمدند از اول و بعدهم شاید بیایند، می‌بینند که ما یک صحبت فقط داریم: ما صلح را قبول داریم، ما صلح را استقبال می‌کنیم، لکن یک صلح شرافتمندانه اسلامی؛ صلحی که باید بفهمند که متجاوز چه کرده است، صلحی که باید خسارات این کشور جبران بشود، نه صلحی که از آن طرف بگوید: صلح، از آن طرف بفرستد و توپها را ببندد به مردم بی‌گناه بی‌چاره. صلح طلبی صدام عیناً مثل صلح طلبی امریکا می‌ماند، مثل صلح طلبی اسرائیل می‌ماند، مثل خلقی بودن این منافقین و منحرفین است؛ عیناً همین است. از آن طرف می‌گویند: ما برای خاطر خلق داریم چه می‌کنیم، از آن طرف این طور جنایات به همین بیچاره‌ها می‌کنند.