بعد از آنکه مصلحت و نظرخواهی خود را به صورت تلگراف به مقامات عراقی رسانیدم نه تنها ... و جوابی که ندادند و عکس العمل هم به آن شدت نشان دادند، در این صورت من فکرم منتهی شد به اینکه ما دیگر وجودمان در اینجا لزومی ندارد ... فردا تذکرهها را میفرستیم و تقاضای خروج میکنیم و من در هر جا که باشم علاقه به آقایان، برادران همان جوری است که اینجا باشم. اشخاصی که در اینجا باقی هستند- آقایان افغانیها ... هندیها، عراقیها- هر جا هستند ما همان طور که در اینجا بودیم با آنها رابطه داشتیم، آنجا داریم ... آقایان ایرانیها هم که ان شاء الله امیدواریم به سلامت به مقصد خودشان برسند و در حوزههای دینی مستقر بشوند ... اگر در قم نتوانستند، در مشهد؛ و حوزهها را حفظ بکنند و من امیدوارم همان طوری که حضرت رسول- صلوات الله علیه و آله و سلم- یک روزی از مکه خارج شدند ... احتمال نمیداد که اینها برگردند ... خدای تبارک و تعالی قادر است که شما آقایان را که الآن با زور از اینجا خارج میشوید و کمال علاقهای که به جوار [حضرت امیر] دارید و به حوزه دارید ... و من امیدوارم که ان شاء الله ... خداوند تبارک و تعالی اینجا را حفظ میکند.