همان طوری که پیغمبر اکرم مامون نبود، برای او آن همه میگفتند، برای امیر المومنین هم آن همه میگفتند. لکن آنها برای این که، کارشان برای خدا بود از این که بگویند فرض کنید که؛ «مگر امیر المومنین نماز هم میخواند؟ مگر علی نماز هم میخواند که تو مسجد کشتندش؟» او از این ناراحت نمیشود. اگر ناراحت بشود، برای این که چرا یک آدمی این طور است، نه چرا برای من میگوید. انبیا، ناراحت اگر میشدند برای این بود که چرا باید بندگان- این مردمی که آمدند در این جا و بنده هستند- خودشان را مستقل بدانند و برای خودشان کار بکند و فساد بکنند، برای این دلسوزی میکردند. و احتمال من میدهم که ما اوُذِیَ نبیٌ مِثْلَ ما اوذیتْ هم، این معنا باشد. من احتمال میدهم که آن معرفتی که رسول خدا داشت، دیگران نداشتند، مقاماتشان هر چه بود، به اندازه ایشان نبود. و هر چه مقامات بیشتر است راجع به معصیتهایی که در عالم میشود، بیشتر اذیت میشود. اگر بشنود که در آن سر دنیا یک کسی یک کسی را اذیت کرده این ناراحت بشود، نه از باب این که شهر خودم است، نه از باب این که مملکت خودم است، اقربای خودم است، از باب این که یک مظلوم در دنیا واقع شده.