پیغمبر را هر کس که سیره نوشته است از رسول اکرم، [نقل کرده که] وضعش در زندگی کمتر بوده است از این مردم عادی که آن وقت در مدینه زندگی میکردند. اطاق گلی اینها داشتند؛ توی مسجد یک اطاق گلی داشتند. سوار الاغ میشده، یک کسی هم دنبالش، پشت سرش مینشسته و میرفته. آن وقت هم برای او مساله میگفته، او را تربیت میکرده. شما بیاورید یک حاکمی، یک رئیسِ عرض میکنم کلانتری، یک کدخدای یک شهری، یک دهی بیاورید که این طوری باشد. سلوکش با ملت این باشد که وقتی توی مسجد، مسجدِ محل اداره حکومت، میآمدند آنجا، وقتی که پیغمبر توی مسجد نشستند و عرض میکنم که چند نفر هم همراهشان هستند، با هم نشستهاند و دارند صحبت میکنند، اشخاصی که نمیشناختند، از خارج میآمدند، نقل شده است که نمیشناختند اینها کدام یکی، عرض میکنم که حاکم است و کدام یکی محکوم؛ کدام یکی پیغمبر است، کدام یکی مردم دیگر. یک زندگی اشرافی و یک زندگیِ عرض میکنم، چیزی نداشته. در عین حال که خودش این طور بوده، آن قدر به این فقرا رسیدگی میکرده و به این ضعفا رسیدگی میکرده است که مردم همه از ذکرش فرض کنید، عاجزند.