هر کس همان ظواهر اول تاریخ را ببیند، میبیند این طوری بوده که پیغمبر یک دسته فقیر دورش جمع بودهاند، یک دسته بودهاند که هیچ جا نداشتند جز «صُفه»؛ «اصحاب صفه»؛ یعنی یک جایی که- توی این حیاط یک جایی شما فرض کنید که یک جایی اسمش [را] به آن «صفه» میگفتند؛ اینها آن قدر بیجا بودند که اصحابْ صفهای داشتند و اصحابِ پیغمبر بودند آنجا میخوابیدند، این قدر بیچیز بودند؛ چیز نداشتند اینها، فقرا بودند؛ اینها بودند که در جنگها یک خرما را- در تاریخ است اینها- یک دانه خرما را این میگذاشت دهانش که یک خردهای چیز پیدا کند، در میآورد میداد به آن، آن هم میگذاشت دهانش بعد در میآورد میداد به آن؛ جنگ هم بود؛ دارایی شان این بود! آنی که اطراف پیغمبر جمع شده بودند گداها بودند. خوب، فقرا و گداها جمع شدند دور پیغمبر. همین فقرا و گداها با تعلیم قرآن در زمان خود رسول اکرم حجاز را فتح کردند! ...عدل و انصاف را تا آخر حجاز برده.این زمان خود پیغمبر است. بعد که قدرت پیدا شد و- عرض بکنم که- قوه پیدا شد در همان قرن اول اسلام، در همان قرن- مثلًا سی سال، در همان قرنهای اول و سی سال اول، سی و پنج سال اول، دو تا امپراتوری را اینها شکست دادند! امپراتوری روم و امپراتوری ایران. ایران را فتح کردند، روم را هم فتح کردند.