حضرت سجاد در یک شبش -به حسب آن چیزی که وارد شده- تا صبح [گفت:] «اللهُمَّ ارْزُقْنی التَّجافِیَ عَنْ دارِ الغُرُورِ وَ الْانابَهَ الی دارِ السُّرُورِ و الْاسْتِعدادَ لِلْمَوتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْت».مساله، مسئله بزرگی است. آنها در مقابل عظمت خدا، وقتی که خودشان را حساب میکنند، و میبینند که هیچ نیستند و هیچ ندارند. واقع مطلب همین است: جز او کسی نیست و چیزی نیست، وقتی که توجه بکنند به عالم کثرت، و لو به امر خدا. این است که نسبت میدهند به رسول خدا که فرمود: لَیُغانُ عَلی قَلْبی فَإنّی لَاَسْتَغْفِرُ اللهَ فی کُلِّ یومٍ سَبْعیِنَ مَرَّه. او غیر از این مسائلی بوده است که پیش ماهاست. آنها در ضیافت بودهاند، در ما فوق ضیافت هم بودهاند. در ضیافت بودهاند و از اینکه حضور در مقابل حق تعالی دارند و مع ذلک، دارند، مردم را دعوت میکنند. از همین، کدورت حاصل میشده. توجه به مظاهر الهی، از غیب متوجه شدن به شهادت به مظاهر الهی، و لو همهاش الهی است، برای آنها همه الهی است، لکن مع ذلک، از آن جایی که، از آن غیبی که آنها میخواهند که «کمالِ انقطاع إلیک» است، وقتی که توجه میکنند به مظاهر، این گناه بزرگ است. این گناه نابخشودنی است، این دار غرور است پیش سجاد. توجه به ملکوت دار غرور است. توجه به ما فوق ملکوت هم دار غرور است. توجه به حق تعالی طوری که دیگر ضیافتی در کار نباشد که مخصوص کُمَّل اولیا است، آنجا دیگر ضیافت الله نیست در کار.