ما الآن موظف هستیم به وظایفی؛ الآن ما همه که اینجا آرام نشستیم، ایران ناآرام است. الآن ما فردای ایران را از آن نگران هستیم؛ نمیدانم فردا در ایران چه خواهد شد. باید فکری ما بکنیم. حالا من هم در فکرش هستم که باید چه بکنم؛ اما همان طوری که ملاحظه میکنید تا حالا، الآن قریب یک سال است که آرامش از ایران رفته است. هر گوشهاش را که میبینید یک انقلابی هست. هر طرفِ شهری از شهرهایش را که میبینید یک- عرض میکنم که- اعتصابی هست. حالا که در این چند روز آخر و تقریباً چندین روز آخر است که اعتصاب تمام ایران را فراگرفته است. همه کارخانهها، همه روزنامهها، همه- عرض میکنم که- عمال دولتی و غیر دولتی در اعتصاب الآن هستند- تقریباً در اعتصاب هستند. مردم هم همه در مصیبت و اعتصاب هستند؛ و ما که در اینجا هستیم و آرام هستیم نباید فراموش کنیم آنها را. ما باید به آن اندازهای که میتوانیم، به آنها کمک بکنیم. با قلم میتوانیم با قلم کمک کنیم؛ میتوانیم در مطبوعات اینجا یک چیزی را از حالات ایرانیها و از ظلمی که دارد بر ایشان میشود و از جنایاتی که این رژیم بر آنها کرده است، بتوانیم در مطبوعات اینجا یک چیزی را منعکس کنیم، باید منعکس کنیم. هر کاری از شما میآید بکنید؛ هر که ازش کار نمیآید لا اقل دعا کند به اینها که فردا گرفتار این رژیم منحط هستند.