دستهایی که الآن در کار است که این نهضت را در نیمه راه متوقف کند. آنها دست زدند به یک تبلیغاتی. و او اینکه «چه شد؟» تا کنون چه شده است؟ خوب، این هم جمهوری اسلامی! باز هم برای فقرا فکری نشده است؛ برای اداری فکر نشده است؛ باز هم بعضی از همان مهرهها هستند؛ باز هم کذا. هی اشکالتراشی. از همه اطراف عمال آنهایی که میخواهند نگذارند این نهضت به آخر برسد، اینها افتادهاند توی قشرهای مختلف ملت و هر جا به یک صورت، به صورت به حسب ظاهر فریبنده همان فریبهایی که شاه در آن وقت، شاه سابق در وقت سلطنتش میداد ماها را، و صورت فریبنده درست میکرد: «دروازه تمدن بزرگ» عرض میکنم، دهقان کذا، «آزادزنان و آزادمردان»، «بیرون آوردن نیمی از ملت را برای خدمت،» همین حرفهایی که حرف است، محتوا ندارد، همین حرفهای فریبنده الآن روی هر نقشهای که کشیده شده است؛ و با دقت کشیده شده است. و کاردارها و آن اشخاصی که درست مطالعات در همه روحیات مردم داشتند و دارند همین مسائل را، حالا میبینند که تا اینجا رسیده است، نگذارند جلو برود. اینها فهمیدهاند که اگر این نهضت به این قدرتی که تا حالا آمده است برود جلو، این اسباب این میشود که بکلی تا آخر دست آنها کوتاه بشود. این را میخواهند در این نیمه راه خفهاش کنند. و لهذا در همه قشرهای مختلفی که اینها عمالشان هست تبلیغاتی شروع شده است دامنهدار. توی کارگرها میروند یک صورتی، با یک وضعی، صحبت میکنند که خوب، برای کارگر هم که باز فکری نشد. کو خانه؟ کو زندگی؟ کو چطور؟ آن روزی که کارگر اعتصاب کرد و هیچ توجه به خانه و به زندگی نداشت و با اعتصاب خودش جلو رفت، حالا میآیند به او میگویند که خوب، این هم جمهوری اسلامی! پس چه شد الآن؟ کو خانهتان؟ کو [حقوقتان]؟ آنها هم غفلت میکنند از اینکه خوب، ما بازنرسیدیم به جمهوری اسلامی. حالا باز الفاظ است؛ معانی تا حالا نیست؛ ما بین راه هستیم؛ باز به مقصد نرسیدیم.