قناعت
کوپن مرغ نداریم
بخاریهای جماران را خاموش کنید
هر وقت به همه طلبه ها خانه دادند
در جمع، اشتباه کردی
حساب هر کس را از خودش بگیر
در مورد اجناس خریده شده دقت می کردند
چیزی بر اموال خود نیفزودند
پنکه سقفی کهنه ای که به زحمت می چرخید
خرج این روش کمتر نیست؟
اینها را نگذارید خراب شوند
به پسرت بگو اینکار را نکند
باید رعایت کنید
هیچ کس مثل امام از دنیا دوری نگرفت
نهایت صرفه جویی را داشتند
چرا صد فلس پنیر خریدی؟
همه دست به یکی کرده اید
در صورت خرج زندگیشان دقت می کردند
چرا اضافه شده؟
نیم کیلو سبزی بیشتر احتیاج ندارم
نباید از سهم امام بخریم
برو پس بده
من نمی خواهم به جهنم بروم
من گفتم نیم کیلو بخر
یک کیلو را برگردان
این لباس هیچ عیبی ندارد
همه را به دیگران می دادند
نزد امام هرگز چیزی اندوخته نشد
امام حتی کفن از خود نداشتند
این همه را می خواهم چه کنم؟
بدهید به کسی که استفاده کند
ترس داشتیم مبادا کالایی تهیه کنیم
یک کاسه پنیر و یک پاره هندوانه
چرا شب برای شام نمی ایستید؟
غذای منزل ما همین است
نمی توانم کباب برگ بخورم
خورشت بادمجان بدون گوشت
مانند شما هرچه بود می خورم
بقیه را بده
یک قرص نان اضافه خریده شده برای چی؟
به اندازه ای که لازم است بگیرید
به اندازه غذا درست کنید
آب میوه میل نکردند
یکبار ندیدم نوشابه بخورند
نان و پنیر و انگور
هفت دقیقه و چهل ثانیه مدت نهار
ماست و پنیر آوردند
غذای امام ساده بود
تخم مرغ سمبل چه چیزی است؟
شما دو گناه کردید
وقتی مادرم صحبت می کند
با همین مقدار باید زندگی کنیم
آقا شهریه نمی گرفتند
دو دینار و نیم به او بده
تو احتیاط نمی کنی
آقای حاج شیخ غذایشان را جدا کنند
من فقیر هستم مواظب باشید
در مورد کرایه تاکسی چانه می زدند
تنها کرایه شما و خودم را می دهم
کمتر استفاده کنید
حاجی خیلی از آب استفاده می کنی
چرا اینقدر آب باز است
امام دقت داشتند آب کم مصرف کنند
نتوانستم جلوی آن را بگیرم
کاغذ پاکت نامه را دور نمی ریختند
باقیمانده آب را نمی ریختند
هر دیدنی دیدن ندارد
امام در نجف ماشین نداشتند
دستمال کاغذی را چهار قسمت می کردند
لامپهای اضافی را خاموش کنید
چیزی در دهانه لیوان می گذارم
اینها را نگه دار برای بعد
خودم کشمش همراه دارم
فقط نان و پنیر و خربزه
یقه عبای امام وصله داشت
بدهید وصله کنند
کمال زهد
آقا پول نمی دهد
لازم نیست لامپ بزنید
چرا از من تعریف می کند؟
خم به ابرو نمی آوردند
برای چه این کار را بکنم؟
این عبا را عاریه کردم
با طلبه ها بسیار متواضع بودند
طلبه ها ندارند
این را هم بیایید ببرید
اگر خودت پول داری، برو، بخر
شما به من نوشته ای می دهید؟
تا آخر عمر اجاره نشین بودند
خیر، لازم نیست
با هزار مکافات راضی شدند
از شما توقع نداشتم
از بیت المال نمی توانم خرج کنم
به همین سبک باشد
مگر منزل صدر اعظم است؟
دیوار منزل امام فرو ریخت
تنها مبلمان خانه یک میز کوچک است
سادگی امام مرا مجذوب خود کرد
بیست سال اجاره نشین بودند
آشپزخانه ای به اندازه یک تشک!
در حیاط منزل جای قدم زدن نبود
درسی برای همه طلبه های نجف
خانه امام مثل مسکن فقیرترین افراد نجف بود
حتی مثل طلبه ها به کوفه نمی رفتند
هیچ وقت به هواخوری نرفتند
اجاره را اشخاص بدهند
این خانه تجملی است
من آنجا نمی روم
این اتاق تنگی است
محل اسکان من در شمال شهر نباشد
محل اقامت باید پایین تر از توپخانه باشد
این منزل مناسب نیست
شیشه نکرده بودند
باورشان نمی شد باید روی زمین بنشینند
یک میز کوچک تمامی اسباب دفتر کار امام
ببین عبای من هم پاره است
اینجا طاغوت بازی در نیاورید
مگر من مرده ام
این سجاده را ببر
می خواهید از من رضاشاه درست کنید؟
پارچه ارزانتر را انتخاب کردند
زاهد واقعی
قالیها را پس بدهید
نگفتم آیینه نخرید
عروسی ما ساده برگزار شد
چه لزومی دارد همه ماشین داشته باشند؟
با همین ماشین می رویم
اموالی نداشتند که برای ورثه بگذارند
در خانه ای کوچک مستاجر بودند
خبرنگار آمریکایی منقلب شد
روش خود را تغییر ندادند
مدیریت در مصرف برق
همیشه تمیز و مرتب بودند
رادیوی بزرگ به درد من نمی خورد
فرش ها هنوز همان فرش های قدیمی است
دستمال را دور نیاندازید