نظافت
گاهی پیراهن خود را لاجورد می زدند
مقید بودند با دست گوشه عبا را بگیرند
در تمیزی ضرب المثل بودند
هر وقت بلند می شدند خود را در آینه می دیدند
برای نظافت هفته را دو قسمت می کردند
به مسواک خیلی اهمیت می دهند
محاسنشان را بدقت شانه می زدند
مبادا استکان کثیف باشد
همیشه کفشهایشان را دستمال می کشیدند
لباس ملاقاتشان جدا بود
لباسها را مرتب تا می کردند
باید زیرپوش و پیژامه حتماً اطو شود
راس ساعت هشت و نیم حمام می رفتند
هیچ کس را اینقدر تمیز ندیدم
کمتر کسی به نظافت امام پیدا می شد
هفته ای دوبار حمام می رفتند
همیشه لباس سفید می پوشیدند
نعلینهای امام برق می زد
شما هم همین کار را بکنید
الگوی نظافت و بهداشت
همیشه بوی عطر می دادند
انگار وارد بهشت شده اید
اول عطر بعد نماز
ادوکلن مرا بیاور
روزی هفت بار ادوکلن می زدند
هر چیزی باید یک قاشق داشته باشد
دلم می خواهد هر لقمه را با یک قاشق بخورم
بسیار تمیزند
با اشاره به پرستار گفتند
تمیزترین لباس برای نماز
قاشق برای ماست هست
صبر می کردند بدنشان خشک شود
دو سطل آب روی من ریختند
برنامه منظم ھفتگی امام
نظم در برنامه یک روز
در آراستگی نمونه بودند
همیشه تمیز و مرتب بودند
به مسائل بهداشتی اهمیت ویژه ای می دادند