به کجا روی نماید که تواش قبله نهای؟
آن شب که همه میکدهها باز شوند
آنکه دامن میزند بر آتش جانم حبیب است
عاشق دوست ز رنگش پیداست
حلقهی زُلفِ تو، زنجیرِ دلِ غمگین است
از چه رو پس زمحبت بسرشتی گل ما؟
روی تو کعبه دل عشاق زنده است
عشق جانان
استوری | اهل دل عاجز ز گفتار است با اهل خرد
دیوان اشعار صفحه 6