شناسه مطلب صحیفه
عنوان:   
تاریخ:   
مکان:   
قم
مناسبت:   
شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع) و سالروز فاجعه مدرسه فیضیه
موضوع:   
معجزه الهی- روحیه شهادت طلبی ملت
حضار:   
خانواده‌های شهدای انقلاب اسلامی- پرسنل کمیته مرکزی انقلاب اسلامی‌
شناسه ارجاع:   
جلد ۱۰ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۹ تا صفحه ۱۳

بسم الله الرحمن الرحیم‌

توشه آخرت؛ توحید و خدمت به اسلام‌

من نمی‌دانم با چه بیانی از این جوانهایی که در طول این مدت فداکاری کردند تشکر کنم. آن قدری که می‌توانم عرض کنم این است که این مطلب برای خداست و ما هم از خدا هستیم؛ إنَّا للَّهِ، و به سوی او هم می‌رویم؛ دیر و زود خواهیم رفت؛ و چه بهتر که در این راهی که داریم قهراً به آن طرف می‌رویم با یک توشه باشد. و آن توشه توشه توحید است؛ توشه خدمت به اسلام است.
من نمی‌توانم برای- خدمتگزاری- جوانی که برای خدمتگزاری به اسلام شب تا صبح، شب زنده داری می‌کند، در حال خطر واقع می‌شود، مجاهده می‌کند، ارزش برای این ما نمی‌توانیم حساب بکنیم که ارزش این چقدر است، اجرت این چقدر است، مگر غیر از خدا می‌تواند کسی به این اعمال پاداش بدهد؟ مگر طبیعت و زینتهای طبیعت، پاداش یک موجودی است که برای خدا قیام کرده است و برای خدا خودش را به خطر انداخته است؟! آن چیزی که دل ما را خوش می‌کند این است که برای شما پیش خدای تبارک و تعالی یک حسابی باز است و الّا ما نمی‌توانیم از شماها تشکر کنیم یا خدای نخواسته به شما اجر بدهیم. ما همچو قدرتی نداریم، آنچه هست این است که شما از خدا هستید، برای خدا هم کار کردید و خدا هم اجر شما را می‌دهد. اجری که خدا می‌دهد، آن ارزش دارد، ارزش عمل شما آن است که خدا به شما می‌دهد إنَّ اللهَ اشْتَرَی‌ مِنَ الْمُومِنِینَ‌ اَنْفُسَهُم وَ اَمْوَالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ «1» جنّت، آن جنتی که لقای خداست، جنتی که لقای دوستان خداست؛ آن برای شما کافی است. و از آن که گذشت، دیگر در عالَم طبیعت نمی‌شود برای اعمالی که برای خداست یک چیزی قرار داد. هر چه مربوط به عالَم طبیعت است، مادون آن چیزی است که برای خداست.

رعب الهی در دل دشمنان ملت‌

و شما برای خدا قیام کردید و برای خدا هم مجاهده کردید، و برای خدا ان شاء الله تا آخر مجاهده می‌کنید؛ و این نهضت را به پیروزی می‌رسانید برای خدا باز. و این للَّه بودن، شما را به پیروزی رساند؛ و الّا با یک همچو قدرت شیطانی و قدرتهای دیگری که دنبال او بودند، اصرار می‌کردند، تشر می‌زدند، تهدید می‌کردند، شما جوانها ایستادید، این قدرت ایمان بود که شما را جلو برد؛ نه قدرت طبیعت و مادی. از حیث مادیت آنها بر ما طرف نسبت نبودند. اینکه دنیا را به تحیر واداشته است و حسابها را همه خطا از کار درآورده است این است که چطور یک ملتی که نه سازوبرگ دارد، نه نظام، نظامی در کار نبود که فکری در این باب نبود که ما بخواهیم یک فکر نظامی بکنیم یک نیروی نظامی داشته باشیم. نه نظامی ما داشتیم، و نه سازوبرگ مقابله با آنها. شما خیال می‌کنید که اگر نبود اراده خدا، که منصرف کرد اینها را از اینکه مقابله کنند، و نبود آنکه رعب در بسیاری از آنها ایجاد کرد [کار پیش می‌رفت‌] اینها با یک شب می‌توانستند همه تهران را خراب کنند. همه چیز دستشان بود. همه مراکزی که یک نفر آدم که گوشش می‌جنبید همه را بمباران کنند. نه اینکه برای خدا نکردند؛ خدا اذهان اینها را همچو منصرف کرد و دلهای اینها را همچو پُر از خوف کرد که دست به آن آلاتی که باید بزنند نزدند. این یکی از معجزاتی بود که در این قضیه واقع شد.

شکست کودتا، معجزه بود

و معجزه دیگر همین توطئه‌ای بود که برای کودتا در همان شبهای آخر، که ما در تهران بودیم، اینها دیده بودند. و قبلش توطئه این بود که حکومت نظامی را روز هم اعلام بکنند. ما هم هیچ خبر از هیچ نداشتیم. اعلام بکنند مردم توی خیابانها نیایند، قوای انتظامیه تمام را بگیرند؛ تمام خیابانها و اینها را قوای انتظامی و آلاتی که آنها دارند؛ تانکها را بیاورند مستقر کنند. و بنا بر این بود که در همان شب بریزند و هر کس را که احتمال بدهند که این یک مثلًا چیزی هست از بین ببرند و بعد هم چه بکنند. ما هیچ اطلاع نداشتیم. مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبْ «2» قضایا واقع شد، مثلًا گفته شد که بشکنید این اعتصاب را، این نظام را، این حکومت نظامی را. خوب، مردم شکستند؛ و آنها نتوانستند که بیاورند نابودشان بکنند. بعد آن درگیریها پیدا شد. مرحوم قرنی، «3»- خدا رحمتش کند- اینجا بود. به من گفت که مقاتله و جنگ ما بین مردم و قوای دولتی در آن شب سه ساعت و نیم بود. با سه ساعت و نیم، دستهای خالی بر تانک و توپ و مسلسل و اینها غلبه کرد! این غلبه، غلبه الهی بود. این نظر خدا بود. این نظر خدا را حفظش بکنید.
خودتان را متصل کنید به آن دریای بی‌پایان الوهیّت. قلبهایتان را متصل کنید به مبدا خیر. همه چیز از اوست. او کس همه کس است. همه پیروزیها با اراده او حاصل می‌شود. همه خوبیها با اراده او تحقق پیدا می‌کند. هر چه بدی هست از ماست، و هر چه خوبی است از اوست. خودتان را به او متصل کنید. آن قطره‌های ضعیفی که ما هستیم؛ بلکه لاشی‌ء لاشی‌ءایم، هیچیم؛ اما اگر متصل بشویم به آن دریای رحمت الهی همه چیز می‌شویم؛ قدرت پیدا می‌کنیم.

غلبه اندکی از مومنین بر لشکر کفر

صدر اسلام هم یک دسته از اعرابی که نه نظامی داشتند و نه پرورش نظامی شده بودند و نه سازوبرگی داشتند [و] آنها از شما، دست تهی‌تَر بودند. هر چند تایشان یک شمشیری، با یک چیز، خرمابند، بندشان بود لیفهای خرما. هر چند تایشان هم یک اسبی‌ یا یک شتری. وضع این طوری بود، عدد هم بسیار کم؛ تمام لشکر اسلام سی هزار بود. و رومی‌ها که آمدند با اسلام مواجه شدند، پیشقراول آنها شصت هزار بود! همه لشکر اسلام سی هزار. به حسب تاریخ، پیشقراول آنها شصت هزار بود. دنبالش هشتصد هزار، یا هفتصد هزار! یکی از سردارهای اسلام گفت که ما اگر بخواهیم به طور عادی با اینها مقابله کنیم، اینها هم طلیعه‌شان، که همان پیشقراولشان باشد، دو مقابل ما هستند، ما باید یک کاری بکنیم که اینها را بترسانیم. سی نفر همراه من بیاید ما می‌رویم با آنها جنگ می‌کنیم. با این شصت هزار تا جنگ می‌کنیم! به او گفتند آخر نمی‌شود. بالاخره، چَک و چَک کردند تا قبول کرد که شصت نفر باشند. شصت تا یک نفری شبیخون زدند به آنها شکستشان دادند! شصت هزار جمعیت را شصت نفر مومن، شصت نفر که برای خدا داشت کار می‌کرد، این طلیعه را شکست دادند. اسباب این شد که این سی هزار جمعیت بر روم غلبه کرد؛ بر ایران هم که غلبه کرد. در صورتی که آنها همه چیز داشتند. آنها یراقهای اسبهایشان هم، از قراری که گفتند، طلا بوده است! لکن ایمان نداشتند؛ میانشان تهی بود؛ هر چه بود یک صورت بود؛ هر چه بود یک سازوبرگ بود؛ اما میان تهی بود. این روحیه در آنها نبود که ما اگر بکُشیم هم بهشت می‌رویم؛ اگر کشته بشویم هم بهشت می‌رویم، این روحیه در آنها نبود، در اینها بود. و این روحیه غلبه کرد.

روحیه شهادت طلبی ملت؛ منشا پیروزی‌

و من مطمئنم به اینکه شما پیروز می‌شوید ان شاء الله؛ برای اینکه یک همچو روحیه‌ای امروز من در بین ملتمان می‌بینم. یک دفعه و دو دفعه نبوده است، از نجف تا اینجا، مواجه شدم من با جوانهای زیبا، جوانهایی که اول جوانی‌شان است، و اینها یکی‌شان آمد در نجف آمد جلو من نشست بنا کرد قَسَم دادن من را، که شما [را] قَسَم [می‌دهم‌]، قَسَم داد که من شهید بشوم. بعد هم که ما در اینجا آمدیم، زن این تقاضا را کرده؛ جوانها این تقاضا را کرده‌اند. زنی که بچه‌هایش را از دست داده است باز می‌گوید که من یکی- دو تا دارم این را هم می‌دهم. این روحیه، روحیه‌ای است که‌ اطمینان برای ما می‌آورد. این بر همه تانکهای عالَم مُقدَّم است؛ یعنی پیروز می‌شود. این روحیه، روحیه‌ای است که خدای تبارک و تعالی انعام کرده است، مرحمت کرده است، این مرحمت الهی را حفظ کنید، این امانت است. این را کوشش کنید محفوظ بماند. و مادامی که این روحیه الهی، این هدیه الهی، در بین شماها هست، از هیچ نترسید؛ نگرانی هیچ وقت نداشته باشید. به فکر این نباشید که چرا به ما احسَنت نگفتند؛ چرا به ما اجر ندادند؛ چرا با ما مثلًا همراهی نکردند. خدا همراه شماست. امام زمان- سلام الله علیه- دعاگوی شماست. از چه ما می‌ترسیم؟ ما چرا بترسیم؟ مایی که راهمان راه خداست، مایی که در مقابل این قدرت شیطانی، که همه چیز ما را، اسلام ما را، جوانهای ما را، همه چیز ما را، از بین برد، قیام کردیم، از چه بترسیم؟ از این بترسیم که کشته می‌شویم؟ خوب، بشویم. جوانهای ما همه کشته شدند. از این می‌ترسیم که غلبه بکنند؟ غلبه هم بکنند ما ترس نداریم، برای اینکه ما حقیم. وقتی حق هستیم، غالب هم بشویم ما حق هستیم؛ مغلوب هم بشویم ما حق هستیم. و ان شاء الله غالب می‌شویم، مطمئن باشید، دلتان را به این مبدا خیر متصل کنید. با خدا مناجات کنید، این شبهایی که در این تاریکیها اسلحه به دوش است و در این تاریکیها راه می‌روید، دلتان را به آن مبدا متوجه کنید. متصل بشوید به آن دریای بزرگ رحمت، و از هیچ چیز دیگر باک نداشته باشید. از هیچ کس هم توقع نداشته باشید. نظرتان هم به هیچ کسی نباشد، و غیر از آن یک قدرت هم، هیچ چیز نشناسید. همه اوست. همه هر چه هست آنجاست.
خداوند ان شاء الله به شما اطمینان عنایت کند، ایمان کامل عنایت کند؛ و شماها را در شمار شهدای کربلا محسوب کند؛ و همه ما را موفق کند که این وظیفه‌ای که الآن به دوش همه ما هست، این وظیفه را بتوانیم خوب عمل کنیم.

سایت جامع امام خمینی رحمة الله علیه