شناسه مطلب صحیفه
عنوان:   
تاریخ:   
مکان:   
قم
مناسبت:   
عید غدیر
موضوع:   
قانون اساسی و ولایت فقیه- توجه به مسائل اساسی کشور
حضار:   
اعضای انجمن تبلیغات فرهنگ اسلامی و جمعیت شیر و خورشید (سابق) خُرّم‌آباد لُرستان‌
شناسه ارجاع:   
جلد ۱۱ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۲۰ تا صفحه ۲۶

بسم الله الرحمن الرحیم‌

سخنی در فضایل حضرت علی (ع)

من عید سعید را به همه مسلمین و بر ملت شریف ایران، به شما آقایان تبریک عرض می‌کنم. عیدی که در آن امامت امّت ثبت شد، و پیغمبر اسلام امام را برای امامت امّت نصب کرد. چه شخصی را، چه شخصیتی را! شخصیت این مرد بزرگ که امام امّت شد، شخصیتی است که [در] اسلام و قبل از اسلام و بعدها هم کسی مثل او نمی‌تواند سراغ کند. یک موجودی که امور متضاده را در خودش جمع کرده بود. کسی که جنگجوست اهل عبادت نمی‌شود. کسی که قوه بازو می‌خواهد داشته باشد اهل زهد نمی‌تواند باشد.
کسی که شمشیر می‌کشد، و اشخاصی را که منحرف‌اند درو می‌کند، این نمی‌تواند عاطفه و اهل عاطفه، آن طور که این شخص داشت، باشد. این شخصیت بزرگ، امور متضاده را در خودش جمع کرده. در عین حالی که روزها روزه، و شب به عبادت مشغول، و گفته شده است که شبی هزار رکعت نماز می‌خواند. و در عین حالی که غذای او- آن طوری که در تاریخ ثبت شده است- از نان و سرکه، و فوقش زَیْت «1» یا نمک، بیرون نبوده است. در عین حال قدرت بدنی، آن طور قدرت است که- آن طوری که در تاریخ هست- آن دری‌ را که از «خَیْبَر» «1» ایشان کَنْده است و چندین ذِراع «2» دور انداخته است، چهل نفر نمی‌توانستند بلندش کنند. در شمشیرزنی، شمشیرهای او این طور بوده است که با یک ضربه از این طرف که می‌زده دو نیم می‌کرده است، از این طرف می‌زده که دو نیم می‌کرده. در صورتی که آنهایی که این ضربه را می‌خوردند «خُودِ» آهنی داشتند، زره آهنی داشتند. و گاهی هم شاید، دو تا زره به تنشان می‌کردند. آدمی که با نان و سرکه زندگی می‌کرده، و بسیاری از روزها را روزه می‌گرفته است، و افطار را با چند لقمه نان و نمک و یا نان و سرکه افطار می‌کرده است، جمع کرده است ما بین آن زهد و این قوّت بازو، و این جمع بین دو تا امر متضاد است. آدمی که جنگجوست، به آن طور که جنگجویان بزرگ را، دلاوران بزرگ را، به هزیمت وامی‌دارد. و می‌فرماید که اگر تمام عرب یک طرف باشند، به من هجوم کنند، من پشت نمی‌کنم. «3» این آدم در عطوفت آن طور است که، وقتی که یک خلخال از پای یک زن یهودی ربوده‌اند می‌فرماید که مرگ برای انسان آسان است «4»- قریب به این معنا- آدمی که در عرفان و علم ماورای طبیعت، آن طور است که نهج البلاغه حکایت می‌کند از مقام عرفانش. در عین حال شمشیر می‌کشد، و کفّار و اخلالگران را از دم شمشیر می‌گذراند. ما شیعه یک همچو اعجوبه معجزه‌آسا هستیم.
من می‌گویم اگر چنانچه پیغمبر اسلام- صلی الله علیه و آله و سلَّم- غیر از این یک موجود تربیت نکرده بود، کافی بود برایش؛ چنانچه پیغمبر اسلام مبعوث شده بود برای اینکه یک همچو موجودی را تحویل جامعه بدهد، این کافی بود. یک همچو موجودی که هیچ سراغ ندارد کسی، و بعدها هم سراغ ندارد کسی، امروز روز نَصْب اوست به امامت امّت، یک همچو موجودی امام امّت است، البته کس دیگر به پای او نخواهد رسید.

جانشینان پیامبر و امامان‌

و بعد از رسول اکرم کسی افضل از او در هیچ معنایی نیست و نخواهد بود. لکن در مراتب بعد هم که باید این امّت هدایت بشود، پیغمبر اکرم که از دنیا می‌خواست تشریف ببرد، تعیین جانشین و جانشینها را تا زمان غیبت کرد، و همان جانشینها، تعیین امام امّت را هم کردند، به طور کلّی این امّت را به خود وانگذاشتند که متحیر باشند، برای آنها امام تعیین کردند، رهبر تعیین کردند. تا ائمه هُدی‌- سلام الله علیهم- بودند، آنها بودند و بعد فُقَها؛ آنهایی که متعهدند، آنهایی که اسلامشناس‌اند، آنهایی که زهد دارند؛ زاهدند، آنهایی که اعراض از دنیا دارند، آنهایی که توجه به زَرق و بَرق دنیا ندارند، آنهایی که دلسوزند برای ملت، آنهایی که ملت را مثل فرزندهای خودشان می‌دانند؛ آنها را تعیین کردند برای پاسداری از این امّت.

ممانعت ولایت فقیه از ایجاد دیکتاتوری‌

مع الاسف اشخاصی که اطلاع ندارند بر وضعیت برنامه‌های اسلام، گمان می‌کنند که اگر چنانچه «ولایت فقیه» در قانون اساسی بگذرد، این اسباب دیکتاتوری می‌شود. در صورتی که ولایت فقیه هست که جلو دیکتاتوری را می‌گیرد. اگر ولایت فقیه نباشد، دیکتاتوری می‌شود. آن که جلو می‌گیرد از اینکه رئیس جمهور دیکتاتوری نکند، آن که جلو می‌گیرد از اینکه رئیس ارتش دیکتاتوری نکند، رئیس ژاندارمری دیکتاتوری نکند، رئیس شهربانی دیکتاتوری نکند، نخست وزیر دیکتاتوری نکند؛ آن فقیه است.
آن فقیهی که برای امّت تعیین شده است، و امام امّت قرار داده شده است، آن است که می‌خواهد این دیکتاتوریها را بشکند و همه را به زیر بیْرَق اسلام و حکومت قانون بیاورد. اسلام، حکومتش حکومت قانون است؛ یعنی قانون الهی، قانون قرآن و سُنَّت است. و حکومت، حکومتِ تابع قانون است؛ یعنی خود پیغمبر هم تابع قانون، خود امیر المومنین هم تابع قانون، تخلّف از قانون یک قدم نمی‌کردند و نمی‌توانستند بکنند.
خدای تبارک و تعالی می‌فرماید که اگر چنانچه یک تخلُّفی بکنی، یک چیزی را به من نسبت بدهی، تو را اخذ می‌کنم، و وَتینَت «1» را قطع می‌کنم. اسلام دیکتاتوری ندارد، اسلام همه‌اش روی قوانین است. و آن کسانی که پاسدار اسلام‌اند، اگر بخواهند دیکتاتوری کنند، از پاسداری ساقط می‌شوند به حسب حکم اسلام. نترسانند مردم را از این قانون اساسی که تصویب کردند عده کثیر، عده‌ای از علمای اسلام و دانشمندان شماها را اغفال نکنند به اینکه بگویند که این قانون دمکراسی نیست! اینها، اسلام را هم دمکراسی نمی‌دانند! شما را اغفال نکنند اینها. این قانون اساسی برای چند هفته، یک هفته، دو هفته، سه هفته دیگر به آرای عمومی گذاشته می‌شود. شما را سرد نکنند از اینکه نروید رای بدهید. بروید رای بدهید! بعد می‌خوانند برای شما قانون را، منتشر می‌کنند، مختارید در رای دادن، می‌خواهید قبول می‌کنید، می‌خواهید رد می‌کنید. اگر رد کردید، باز درستتر نوشته می‌شود. و اگر قبول کردید، رای بدهید به آن. بی‌تفاوت نباشید نسبت به آن چیزی که سرنوشتِ شما به او بسته است، اسلامِ شما به او بسته است، کشورِ شما به او بسته است. امروز آن چیزی که باید مطرح بشود، این مسائل اوّلی است؛ مسئله قانون اساسی است، مسئله رئیس جمهور است، مسئله شوراست، مجلس شوراست. باید شما این مطلب را توجه به آن داشته باشید. منحرف از این به هیچ وجه نشوید.

لزوم توجه به مسائل اساسی کشور

شما پنجاه سال یا بیشتر دندان روی جگر گذاشتید برای این نابسامانیها. دو ماه دیگر دندان روی جگر بگذارید. این حرفها که منتشر می‌کنند در اطراف که فلان جا، فلان قضیه واقع شده است، اسفالت نشده است، بیمارستان نداریم، طبیب صحیح نداریم، کشاورزیمان کذاست، تمام اینها برای این است که شماها را مایوس کنند و از این مسائلی که در اوّل است. و ما باید اوّل او را درست کنیم، و بعد برویم سراغ کارهای دیگر. شما را از این منحرف کنند، و متوجه کنند به آن مسائل فرعی، این نظیر این می‌ماند که زلزله آمده باشد و اشخاصی را فرو گرفته باشد، و باید همه برویم سراغ نجات آنها. یک دسته بیفتند بگویند آبِ ما کم است، یا زراعتِ ما کم است، و شما را از آن راه بازدارند. الآن مملکت یک وضعی دارد که این شیطنتهای اطراف، دستهای مختلف در صددند که راه را منحرف کنند و نگذارند این قانون اساسی بگذرد، و دنبالش هم نگذارند مجلس شورا درست بشود، و ریاست جمهوری و این مملکت متزلزل باشد، و آنها توطئه بکنند، و شما اغفال بشوید. شماها را به راههای دیگر؛ راههای صحیح، اما راههای دست دوم. تمامی مطالبی که شما گفتید صحیح است. نه منطقه شما، همه مناطق این طوری است. یک مملکتی است که پنجاه سال کوشش کردند برای آنکه هم جوانهای ما را عقب نگه دارند و هم فاسد کنند، و هم مملکت ما را به هم بریزند. یک همچو مملکتی خیال نکنید که فقط خُرَّم آبادش این طور است. شما خُرَّم آبادش را می‌بینید. کردستانش هم این طور است. کردستانی‌ها هم همین حرف شما را می‌زند. خوزستانیها هم همین حرف شما را می‌زنند. خراسانیها هم همین حرف شما را می‌زنند. این زاغه‌نشینان اطراف تهران هم همین حرف شما را می‌زنند، و از شما زندگیشان بسیار بدتر است. لکن مسائل- این مسائل- مسائل دست دوم است. یک مملکتی الآن در مَعْرَض این است که این اشخاصی که افتادند توی جمعیتها و دارند افساد می‌کنند، در مَعْرَض این است که نگذارند این نهضت به آخر برسد، یا لا اقل مُعطَّلش کنند.
با قدرت پیش بروید! این مسائل دست اوّل را منظور نظر کنید! و با قوّه و قدرت پیش ببرید، و مطلب را به آخر برسانید! وقتی که اصول مطلب تمام شد، این بیمار محتاج به معالجه است. لکن باید اوّل، حیاتش را حفظ کرد، بعد بیماری‌اش را [علاج‌] کرد.
مملکت ما یک مملکتی است که پنجاه سال کوشش شده است در این که بیمار و بیمارتَرش کنند. لکن یک مسائل رووسی است که اگر به او رسیدگی نشود، این مریض می‌میرد. یک مسائل دست دوم است که بعد از اینکه حفظ حیات او شد، آن وقت کوشش کنیم برای رفع بیماریها، رفع نابسامانیها. من به شما عرض می‌کنم که تمام این‌ مسائل که شما می‌گویید صحیح است، لکن مسائل دست دوم است. فرهنگ باید بازسازی بشود، تصفیه بشود. ادارات باید تصفیه بشوند. همه اینها باید بشود. کشاورزی باید تقویت بشود که ما محتاج نباشیم به اینکه از دشمنهای خودمان چیزی طلب کنیم.
فرهنگ ما باید درست بشود. دانشگاه ما باید درست بشود که ما راجع به همه امور خودکفا بشویم. لکن آنها برنامه‌های دراز مدت است که باید با طول مدت این انجام بگیرد.

لزوم مشارکت در رفراندم قانون اساسی‌

این چیزی که الآن محل بحث ما هست، و مورد احتیاج همه ما هست، این امری است که در راس امور واقع شده است. این امری است که اساس مملکت شماست. او این است که بروید و تمام اطراف خودتان را، تمام ملت را آشنا کنید به اینکه قانون اساسی را باید به آن رای بدهید. و ملاحظه کنید، رای بدهید. البته آزادید هر رایی دلتان می‌خواهد بدهید، اما بیتفاوت نباشید نسبت به سرنوشت مملکت خودتان، نسبت به اسلام، نسبت به ملت. نسبت به کشور بیتفاوت نباشید. گوش نکنید به این حرف اینها که قانون اساسی خوب نشده، و محتوایش چه است. اینها تمام در نظر دارند که نگذارند که شما رای بدهید به قانون اساسی، و شما را بی‌تفاوت کنند یا بدبین کنند. اینها آنها هستند که طرز فکرشان این است که اسلام اصلًا عقب افتاده است، اینها طرز فکرشان این است. یک عدّه زیادشان هم هستند که اجیرند، اجرت می‌گیرند برای این طور کارها، برای اینکه بنویسند، برای اینکه بگویند، برای اینکه بروند اطراف و شلوغکاری کنند. تمام مطلبشان این است که شما دیدید که در رفراندم راجع به جمهوری اسلامی کارشکنی می‌کردند که رای داده نشود. بعضی صندوقها را سوزاندند، و بعضی جاها را با تفنگ جلوگیری کردند که رای ندهند مردم. بعد از آنکه آنجا شکست خوردند، دنبال این رفتند که مردم رای ندهند راجع به وکلایی که، خبرگانی که می‌خواهند ملاحظه کنند، دستشان از آن کوتاه شد. دنبال این هستند که مردم رای ندهند برای قانون اساسی. اینها همان مردمی‌اند که با اساس مخالف‌اند. و شما اشخاصی هستید که بچه‌هایتان را، جوانهایتان را دادید برای اینکه اسلام را زنده بکنید. شما تابع امیر المومنین‌اید، نه تابع مکتبهای انحرافی که اصل این مسائل را کار ندارند، و توجه به آن ندارند.
باید همه ما در این زمانی که احتیاج دارد اسلام به شما جوانها، پیغمبر اکرم احتیاج دارد به شما، الآن امیر المومنین احتیاج دارد به شما، رفع کنید این احتیاجش را. احتیاج این است که بی‌تفاوت نباشید نسبت به مملکتتان. احتیاج این است که قانون اساسی، اساس مملکت شماست. بی‌تفاوت نباشید که بروید سراغ کارتان، بنشینید که فرض کنید که می‌خواهم یک خیاطی بکنم، یا یک کار دیگری بکنم. سرنوشت مملکت شماست، سرنوشت مذهب شماست، سرنوشت کشور شماست، سرنوشت ملت شماست، بی‌تفاوت نباشید!
باید همه شما دست به دست هم بدهید. همان طوری که تا حالا با اتحاد کلمه و با دست به دست دادن به هم تا اینجا رساندید، و دشمنهای خودتان را کنار زدید، و این مَفْسَده جوها را بیرون کردید. از حالا به بعد هم با وحدت کلمه دست به دست هم بدهید، و این بار را ان شاء الله به منزل برسانید.
خداوند همه شما را تایید کند. من دعای به شما [می‌کنم‌] دعاگوی شما هستم. من خدمتگزار شما هستم. من صلاح حال شما را می‌خواهم. و صلاح دین و دنیای شما این است که در این برهه از زمان که این مسائل اصلی در کار است، یک قدری راجع به مسائل دیگری که حق است با شما، لکن وقتش یک قدری زود است، در یک وقتی است که مَفْسَده جوها می‌خواهند نگذارند کارها انجام بگیرد، یک قدری آنجا را باید مهلت بدهید، و همه در فکر این مطلب هستند. و ان شاء الله موفق و مویَّد باشید.

سایت جامع امام خمینی رحمة الله علیه