درآمد:
بی تردید زندهیاد حاج محمود مرتضاییفر ،از چهرههای خاطرهانگیز انقلاب و نظام اسلامی در خاطره ملت ایران است. او همواره با صدای گرم و شعارهای پرطنین خود، بر شکوه نمازهای جمعه میافزود و شور انقلابی را در این مراسم عبادی-سیاسی میپراکند. گفتوشنود منتشر نشدهای که پیش روی شماست، درباره خاطرات آن شادروان از آغاز و تداوم برگزاری نمازجمعه تهران انجام شده است. امید آنکه مقبول افتد.
- به عنوان اولین سوال، نخستین خاطرهای را که از مرحوم آیتالله طالقانی در مورد اقامه نماز جمعه به خاطر میآورید، برایمان نقل کنید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. با درود و سلام به ارواح پاک شهدای انقلاب اسلامی و امام شهدا و با آرزوی سلامتی برای ولی امرمسلمین جهان، یادم هست که ایشان در یکی از سخنرانیهای خود در دهه 40، توضیحات مفصلی درباره نماز جمعه دادند. ماه مبارک رمضان بود و مرحوم آیتالله طالقانی در حالی که پشت به محراب ایستاده بودند گفتند: «من اجازه منبر رفتن ندارم، بنابراین برایتان مسائل شرعی را در فاصله بین دو نماز بیان میکنم. امشب میخواهم درباره نماز جمعه با شما سخن بگویم. نماز جمعه واجب تخییری است و در اسلام اهمیت خاصی دارد. شاید این پرسش برای شما مطرح شده باشد که چرا در تمام دنیای اسلام نماز جمعه برگزار میشود، ولی شیعیان نماز جمعه را برگزار نمیکنند؟ پاسخ این سئوال این است که برگزاری نماز جمعه، در سه مقطع واجب است: اول حضور امام زمان«عج» ، دوم حضور نایب ایشان که برای اقامه نماز تعیین شده باشد و سوم هنگامی که حاکم عادلی حکومت کند. تا به حال هیچ یک از این سه امر محقق نشده است و به همین دلیل شیعیان آن را به معنای واقعی برگزار نکردهاند. از سوی دیگر نماز جمعه یک نماز حکومتی است و چنانچه برگزار شود، مهر تائیدی بر عدالت حاکم است. شیعه هرگز در طول تاریخ نخواسته و اینک هم نمیخواهد با برگزاری نماز جمعه، حکومت را تائید کند.»
- در واقع در قالب بیان یک مسئله شرعی، هر چه را که میخواستند بالای منبر بگویند، به این شکل گفتند؟
دقیقاً! ایشان حتی در بیان مسائل شرعی، هدف سیاسی را دنبال میکردند.
- این سخنان پیامدی نداشت؟
چرا، همان شب ماموران ساواک به خانه ایشان ریختند و به جرم اینکه شاه را غیر عادل معرفی کرده بودند، دستگیرشان کردند!
- از اولین نماز جمعه تهران به امامت مرحوم آیتالله طالقانی برایمان بگوئید.چگونه از این واقعه مطلع شدید؟
من تا قبل از اینکه اقامه نماز جمعه به شکل رسمی اعلام شود، از موضوع خبر نداشتم. آن روز صبح به دانشگاه رفتم که اگر کمکی از دستم بر بیاید انجام بدهم.
- چه شد که مکبّر ایشان شدید؟
واقعیت امر این است که لیبرالها و مجاهدین ابداً مایل نبودند که من مکبّر آیتالله طالقانی بشوم. آنها خیلی خوب میدانستند که من از علاقمندان شهید آیتالله بهشتی، آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی و به حزب جمهوری اسلامی نزدیک هستم. آنها نزد آیتالله طالقانی میروند و درباره من کسب تکلیف میکنند و ایشان هم مرا مورد لطف قرار میدهند و میفرمایند: «من محمودآقا را سالیان سال است که میشناسم و میدانم که هیچ کسی نمیتواند به این خوبی از پس این کار بربیاید».
- جایگاه نماز جمعه هم، هنوز آماده نشده بود.اینطور نیست؟
بله، هنوز تریبون مناسبی برای ایراد خطبههای نماز جمعه وجود نداشت و از یک کانتینر به عنوان جایگاه استفاده میکردند. مرحوم آقای طالقانی روی سقف آن میایستادند و خطبهها را ایراد میکردند. برای بالا رفتن هم یک نردبام ساده آنجا بود که بالا رفتن از آن خیلی هم ساده نبود. اقای طالقانی هم بیمار و خسته بودند و به سختی از نردبام بالا می رفتند و در جایگاه میایستادند و با آن صدای جذاب و با صلابت، خطبهها را ایرادمی فرمودند.
- به عنوان مکبّر سفارش خاصی به شما نکردند؟
چرا، فرمودند: «من سوره جمعه را حفظ هستم، ولی شاید یک وقت یادم برود. شما قرآن را باز کنید و اگر یادم رفت، به یادم بیاورید». من هم در گوشهای میایستادم و همین کار را می کردم.
- چه شد که تصمیم گرفتید درمیان نمازها، دعای وحدت را بخوانید؟
در فاصله نماز جمعه و نماز عصر، یادم آمد که پیامبر(ص) و اصحاب ایشان پس از فتح مکه دعای وحدت خواندند و خوب است که ما هم به شکرانه پیروزی انقلاب و برگزاری نخستین آئین نماز جمعه، دعای وحدت بخوانیم.
- واکنش آیتالله طاقانی چه بود؟
ایشان بسیار استقبال کردند و از همان نخستین نماز جمعه بدعت ممدوحِ این کار گذاشته شد و ادامه پیدا کرد. بعدها در بعضی از نماز جمعههای شهرستانها هم دعای وحدت را خواندند. بنده این افتخار را داشتم که در شش نماز جمعه مکبّر ایشان باشم.
- به نظر شما چرا حضرت امام ایشان را به عنوان نخستین امام جمعه تهران انتخاب کردند؟
مرحوم آقای طالقانی در امر مبارزه پیشتاز بودند و سالها در تبعید و زندان برای به ثمر رسیدن نهضت امام سختی کشیده بودند. از سوی دیگر یک روحانی مبارزِ ِروشنفکر بودند و لذا مردم بسیار به ایشان علاقه داشتند. نفس این انتخاب سبب می شد که مردم به نماز جمعه روی بیاورند، کما اینکه در همان نخستین جلسه برگزاری نماز در صحن دانشگاه، در خیابانهای اطراف آن، جای سوزن انداختن نبود.
ایشان خود سالها حسرت برگزاری یک نماز جمعه با شکوه را به دل داشتند و چند بار هم به شکلی محدود، آن را برگزارکرده بودند. بعد از انقلاب هم چند بار خدمت امام پیغام فرستادند که: اینک که شما به عنوان حاکم عادل اسلامی در راس حکومت هستید، دستور بدهید نماز جمعه اقامه شود تا در روز جمعه 5 مرداد سال58 به دستور حضرت امام، خود ایشان نماز جمعه را اقامه کردند.
- پس از رحلت آیتالله طالقانی همچنان مکبّر نماز جمعه بودید؟
بله، البته افرادی شیطنتهائی کردند که مرا کنار بگذارند. نکته جالب این است که زمانی که مکبّر آیتالله طالقانی بودم، گفتند: فلانی وابسته به حزب جمهوری است و وقتی مکبّر آقای منتظری شدم، گفتند: فلانی با نهضت آزادی و مجاهدینخلق در ارتباط است و شایسته نیست که در این جایگاه قرار بگیرد! خلاصه تکلیفشان با خودشان هم معلوم نبود! منتهی شهید رجائی و شهید باهنر از سوابق من خبر داشتند. همچنین آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی از بنده حمایت کردند و به این ترتیب، توانستم به کارم ادامه بدهم. من به بعضی از نزدیکان حضرت امام هم نزدیک بودم و از آنها هم راهنمائی میگرفتم.
- لقب« وزیر شعار» را چه کسی به شما داد؟
یک روز مرحوم آیتالله توسلی مرا دیدند و پرسیدند: «شما خبر داری که وزیر شدهای؟» من با تعجب پرسیدم: «وزیر چه؟» خندیدند و گفتند: «وزیر شعار!» گفتم: «چه کسی این وزارت را به من داده؟» گقتند دیروز امام از احمدآقا حال شما را پرسیدند و احمدآقا گفت: «منظورتان وزیر شعار است؟» امام از این حرف احمدآقا میخندند و از آن به بعد این لقب روی من ماند!
- کدام یک از نماز جمعهها به شکل برجسته در ذهن شما باقی ماندهاند؟
یکی اولین نماز روز قدس در سال58 به امامت آیتالله طالقانی بود. در آن روز آقای طالقانی به قدری هیجان داشتند که دو بار عبا از روی دوششان افتاد و من عبا را روی دوش ایشان انداختم!
دومی نماز جمعه بعد از حمله امریکا به طبس بود که آیتالله خامنهای درمیان دو نماز به من فرمودند: «بروید و خبر این حادثه را به مردم بدهید.» من هم رفتم و پشت میکروفون گفتم: «هواپیماهای آمریکای جهانخوار قصد حمله به کشور ما را داشتند که در صحرای طبس گرفتار طوفان الهی شدند و سقوط کردند». شور و هیجان مردم پس از شنیدن این خبر را هرگز از یاد نمیبرم.
مورد بعدی هم روزی بود که در نماز جمعه تهران بمب منفجر شد. آخرین جمعه سال63 بود و صدام روز قبل از آن اعلام کرده بود که نماز جمعه را به خاک و خون خواهد کشید! آیتالله خامنهای مشغول سخنرانی بودند که بمب منفجر شد، ولی خوشبختانه به ایشان آسیبی نرسید و ایشان بدون اینکه ذرهای ترس به دل راه بدهند، اصرار داشتند که به ایراد خطبهها ادامه بدهند. من که از آن بیم داشتم که به جان ایشان سوء قصد شود، خواهش کردم در کنار جایگاه باشند تا من مردم را آرام کنم. از سوی دیگر میدانستم امام از رادیو به خطبههای نماز جمعه گوش میدهند و قطعاً با شنیدن صدای انفجار، نگران سلامتی ایشان شدهاند، به همین دلیل سریع خودم را به میکروفون و گفتم: «رئیس جمهور محترم جمهوری اسلامی هم اکنون به خطبههای عالمانه خود ادامه میدهند». به این شکل هم میخواستم خبر سلامتی ایشان را به اطلاع امام و مردم برسانم و هم مردم را آماده کنم. این حادثه کوچکترین تغییری در لحن و بیان ایشان ایجاد نکرد و همچنان با صلابت تمام به صحبتهایشان ادامه دادند. مردم هم گوئی هیچ حادثهای روی نداده است. تا آخر به خطبهها گوش دادند و نماز را اقامه کردند. در آن حادثه14 تن به شهادت رسیدند.
- چرا دیگر به این کار ادامه ندادید؟
باید به جوانترها امکان و میدان داد. جوانان تحصیلکرده و انقلابی و پرشور خیلی خوب از پس این کار برمیآیند. باید کمکشان کرد.