«باید دید این جمعیت کی هستند. اینها که 15 خرداد را به وجود آوردند و آنها که در 15 خرداد، به طوری که مشهور است، پانزده هزار فدایی دادند و آنهایی که پس از 15 خرداد و 15 خردادها و پس از قتل عام 15 خرداد و قتل عامهای دیگر در میدانها آمدند چه قشری از جمعیت بودند؟ آنهایی که 15 خرداد را به وجود آوردند، آنهایی که دنباله 15خرداد را تا کنون رساندند، آنهایی که برای شکستن سد رژیم فعالیت کردند، آنهایی که به خیابانها ریختند و فریاد "اللَّه اکبر" کردند، همین قشر از جمعیت بودند. حق مال همین قشر از جمعیت است؛ دیگران هیچ حقی ندارند. » «1»
اینها سخنان امام خمینی در 15 خرداد 58 به نکتهای اشاره دارد که رژیم پهلوی از درک آن خودداری کرد؛ تظاهرات و راهپیمایی 15 خرداد به دست چه کسانی انجام شد؟ آیا مزدوران جمال عبدالناصر بودند یا عموم مردم ایران؟ در 15 خرداد 42 پس از دستگیری امام خمینی، راهپیمایی بزرگی در نقاط مختلف کشور رخ میدهد که با کشتار وحشیانه پهلوی نقطه عطف بزرگی در شروع مبارزات انقلاب اسلامی محسوب میگردد. تعداد کشتهشدگان 15 خرداد تا 15هزار نفر هم ذکر شده است.
محور اصلی مطالب مطبوعات پس از کشتار مردم در 15 خرداد 1342 در شهرهای مختلف کشور، مصاحبه پاکروان، رئیس ساواک بود. این مصاحبه در اکثر روزنامهها به صورت کامل به چاپ رسید. پاکروان، ساعتی پیش از شرکت در این مصاحبه، در نامهای به ریاست اداره دادرسی ارتش، درخواست صدور قرار بازداشت آیتالله خمینی را امضا کرده بود. پاکروان در این مصاحبه گفت: «آقای خمینی و آقای قمی و عده زیادی دستگیر شدهاند. این اشخاص با وجود مقام خیلی ارجمندی که در عالم روحانیت پیدا کردهاند خواستهاند بلوایی به راه اندازند و شاید در بعضی موارد موفق شدهاند. این افراد بدون در نظر گرفتن مصالح عالیه کشور و بدون رعایت منافع طبقات محروم، با تمام عناصر مرتجع همدست شدهاند و متوالیاً تحریک کردند و از هیچ کار و تهمت کوتاهی نکردند و کار به جایی رسید که با عوامل خارجی تماس گرفتند.» پاکروان همچنین در پاسخ به سئوالی درباره دخالت جمال عبدالناصر در وقایع اخیر گفت: «ما کار را در خارج موردنظر قرار دادهایم و برای ما یقین حاصل شده که مقدار زیادی پول از خارج کشور در اختیار خمینی گذاشته شده و جمال عبدالناصر در جریانات اخیر نظر داشته است.» «2»
اسدالله علم نخستوزیر، در مصاحبهای با روزنامه هرالد تریبون در روز 17 خرداد 42 تهدید کرد که امام و برخی دیگر از علما، محاکمه نظامی خواهند شد و ممکن است حکم اعدام آنها صادر شود. شاه نیز دو روز بعد طی یک سخنرانی صحبتهای امام و تظاهرات مردم را به تحریک و پول بیگانگان- جمال عبدالناصر- دانست.
محمدرضا پهلوی در مصاحبهای گفت: «باید به شما بگویم که چه کسانی بساط 15 خرداد را به راه انداختند. در میان کسانی که یا زخمی شدهاند، یا دستگیر شدهاند، خیلی از آنها میگفتند که ما چه کار کنیم، به ما 25 ریال پول داده بودند و میگفتند در کوچهها بدوید و بگویید زنده باد فلانی، ما حالا میدانیم این وجوه از کجا رسیده است و به شما ملت ایران بزودی جزئیات گفته خواهد شد.» «3» همچنین در مصاحبه سه روز بعد هم گفت: ««جای تاسف است که یک ملت شیعه [روحانیون ایران] از یک دولت سنی [مصر] برای سقوط رژیمش پول میگیرد، آن هم نفری 25 ریال.»
البته بعدها ساواک در ارزیابی خود از افکار عمومی درباره اظهارات شاه گزارش داد: "در چند روز اخیر موضوعی که اعلیحضرت همایونی در نطق خود در همدان به آن اشاره فرموده، که هر نفر 25 ریال گرفتهاند و در تظاهرات شرکت کردهاند، بین مردم مورد تنفر و گفتوگو و تمسخر قرار گرفته است و همه میگویند ببینید چقدر ملت ایران بدبخت شدهاند که در پایتخت مملکت مردم 25 ریال میگیرند و جلوی گلوله میروند... مامور ویژه اضافه میکند باید به هر ترتیب شده این مطلب که بخصوص دستاویز مخالفین شده به نحوی اصلاح شود." «4»
سرتیپ منوچهر هاشمی، رئیس اداره ضدجاسوسی ساواک در کتاب «داوری، سخنی در کارنامه ساواک» (چاپ لندن، پائیز1373) در تشریح این ماجرا بعدها اعلام میکند: « در گمرک مهرآباد مامورین گمرک به جوان مسافری از اهالی لبنان مظنون میشوند و ضمن بازرسی بدنی از داخل کمربند مخصوصی که او به کمک بسته بوده، مبلغ یک میلیون تومان پول نقد کشف میکنند. جوان از جواب درست طفره میرود و ماجرا به مامورین ساواک مستقر در مهرآباد کشیده میشود و شخص مظنون بازداشت میشود. آنها در تعقیب ماجرا، شخصی را هم که به استقبال آن جوان لبنانی به فرودگاه آمده بود، دستگیر میکنند. در بازجویی اولیه معلوم میشود که شخص استقبال کننده شاگرد مغازه جواهرفروشی متعلق به کسی به نام نقرهچی در بازار تهران است. در مراحل بعدی پای خود نقرهچی هم به وسط کشیده میشود که او را هم دستگیر و هر سه نفر را به باغ مهران، که آن موقع زندان موقت ساواک بوده، اعزام میکنند. همزمان هم از سوابق جوان لبنانی توسط نمایندگی ساواک در بیروت تحقیقات به عمل میآید که معلوم میشود جوان دارای هیچگونه سابقهای از خوب یا بد نمیباشد. براساس بازجوییها و سوال و جوابهای منعکسه در پرونده که سراپا ناقص و ساختگی به نظر میرسید، گزارش ساختگی و موهوم تهیه میشود مبنی بر این که "عوامل جمال عبدالناصر در بیروت یک میلیون تومان پول به وسیله پیک به یکی از تجار بازار تهران که مغازه جواهر فروشی دارد، فرستادهاند تا به دست عوامل آنها در تهران صرف هزینههای تبلیغات و عملیات خرابکاری بشود. تحقیقات از متهمین ادامه دارد. نتیجه متعاقباً به شرف عرض خواهد رسید." به دنبال این گزارش بوده که شاه پهلوی دستور داده بود رئیس ساواک شخصاً مصاحبه کرده و مراتب را از طریق رسانههای گروهی به اطلاع مردم برساند. سرلشکر پاکروان رئیس سازمان امنیت و اطلاعات کشور، مصاحبهای در رادیو و تلویزیون انجام میدهد و طی آن اظهار میکند: «جمال عبدالناصر به وسیله ایادی خود، مبلغ یک میلیون تومان از لبنان به تهران فرستاده که بین عوامل و طرفداران او و گروههای مذهبی تقسیم شود. طبق تبلیغات منتشره تقسیم این پول به منظور خرابکاری و تبلیغات بر ضد رژیم ایران صورت گرفته است. پیک حامل پول و متهمان دستگیر شدهاند، بازجویی و تحقیقات از آنها ادامه دارد و نتیجه تحقیقات متعاقباً به اطلاع عموم خواهد رسید.» تنها موردی که در پرونده قابل استناد بود، صورتجلسه تنظیمی توسط مامورین گمرک بود که در آن به کشف یک میلیون تومان اشاره شده بود. بقیه اوراق پرونده را اطلاعیههای بیسر و ته بازجویی از دستگیرشدگان تشکیل میداد که همه حاکی از تبلیغات و تحریکات ناصر در لبنان و سوریه و کشورهای عربی دیگر علیه ایران بود. با بررسی دقیقی که روی این پرونده صورت گرفت، معلوم شدد که هیچ گونه دلیلی که بتوان کشف این پول را به ایادی ناصر و یا به منظور تبلیغات و خرابکاری مربوط دانست، در پرونده وجود ندارد. در مورد نقرهچی هم معلوم شد که او یک تاجر جواهرفروش معتبر در بازار تهران است و معاملاتی را با بعضی از کشورهای عربی از جمله لبنان دارد. پولی که جوان لبنانی همراه آورده بود، بابت معاملهای بوده که نقرهچی با طرف خود در بیروت (که ارباب آن جوان بوده) انجام داده است و آن جوان برای این که مشکلی در انتقال پول پیدا نکند،آن را در کمربند مخصوص جاسازی کرده است.
حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی همچنین در تشریح ماجرای جوجو و ادعاهای شاه در باره کمک مصر به انقلابیون میگوید: بعدها کتابی در لندن خریدیم که یکی از اعضای رده بالای ساواک آن را نوشته بود؛ منوچهرهاشمی مدیر اداره ضدجاسوسی ساواک. او در این کتاب به موضوع کمک عبدالناصر به امام خمینی اشاره کرده است. در آن جا اسم از شخصی میبرد به نام عبدالقیس جوجو که حامل پولی برای امام خمینی بود. وقتی پیگیری شد روشن گردید این شخص شاگرد یک جواهرچی در بیروت است، که هر از گاهی به ایران میآید، جواهراتی میخرد و به بیروت میبرد. پول را برای خرید جواهرات آورده بود و برای این که دزدیده نشود، به کمرش بسته بود. او را در فرودگاه دستگیر میکنند و به اندازهای شکنجه میدهند که بگوید این پول را عبدالناصر برای کمک به روحانیت ایران داده است. هاشمی مینویسد که دیدم موضوع از این قرار است. گزارشی تهیه میکند و به فردوست میدهد. فردوست هم ناراحت میشود و به هاشمی تشر میزند که این مسائل چه ارتباطی به تو دارد. گزارش را به نصیری هم میدهد. او هم به نظر شاه میرساند، شاه در نهایت دستور میدهد موضوع مسکوت بماند. هاشمی مینویسد عبدالقیس جوجو را معالجه کردیم و پس از مدتی استراحت بازگرداندیم به بیروت. «5»