جامعه مطلوب از دید امام خمینی

جامعه مطلوب از دید امام خمینی
ثریا کرمی
۱۱ دی ۱۲۷۸
آزادی, استقلال, حاکمیت قانون, وحدت جهان اسلام, آزادی اندیشه و بیان, وحدت و ضرورت آن, وحدت, عدالت, امنیت, عدالت اجتماعی, اصلاح جامعه, جامعه, ثریا کرمی, جامعه مطلوب, مدینه فاضله, جامعه بشری, جامعه انقلابی, جامعه توحیدی, قانون الهی, مردم سالاری, مردم سالاری دینی, شایسته سالاری,

‏‏مقدمه‏

‏‏امام خمینی در باب جامعه نظریه خاصی ندارد و آنچه به عنوان نظر امام در مورد جامعه مطرح می شود برداشتی از سخنان و مکتوبات ایشان است.‏

‏‏جامعه شناسی به عنوان یک رشته دارای دو دیدگاه اساسی در مورد جامعه است: یکی دیدگاه نظم، دوم دیدگاه کشمکش و تضاد. در مورد مساله نظم، سوال اساسی این است که چگونه نظم اجتماعی دوام می یابد و جنگ همه علیه همه درنمی گیرد، نظم اجتماعی چگونه حفظ می شود و چگونه باقی می ماند. در این دیدگاه پدیده های اجتماعی به عنوان واقعیت های خارجی هستند که بر فرد تحمیل می شوند و اجتماع وجودی مستقل از تک تک افراد دارد. بنابراین جامعه را نمی توان به افرادش تقلیل داد. ‏

‏‏‎طبق دیدگاه تضاد ثبات اجتماعی از طریق گروههای متعدد، مستقل و رقیب و برخورد دیدگاهها حاصل می شود. این دیدگاه برآن است که کشمکش و تضاد، قوه محرک روابط انسانی است و توزیع نابرابر منابع ارزشمند مانند پول، قدرت، حیثیت و فرصت های شغلی، باعث ایجاد تضاد و سبب بروز جرائم، آشوب ها، اعتراضات و نهضت های اجتماعی می شود. ‏‏(اچ ترنر، 1378: 52).‏

‏‏ ‏

‏‏مفهوم جامعه از دیدگاه امام‏

‏‏می توان گفت دیدگاه امام به جامعه به پارادایم نظم نزدیکتر است با این تفاوت که افراد جامعه دارای اختیار و آگاهی هستند و می توانند سرنوشت خودشان را رقم بزنند.‏

‏‏در ادامه به بعضی از نکات برجسته اندیشه امام پیرامون جامعه می پردازیم:‏

‏‏ ‏

‏‏1- اصالت فرد / جامعه ‏

‏‏از دیدگاه امام، جامعه چیزی سوای افراد نمی باشد و افراد هستند که موجبات تشکیل جامعه اسلامی را فراهم می آورند. ولی در عین حال برای جامعه وجودی مستقل قایل است که ماهیتی مستقل برای خود دارد. امام فطرت اجتماعی انسان را علت اصلی تشکیل جامعه می داند و یادآور می شود که نوع انسان در دنیا قادر به زندگی انفرادی نیست. ‏‏(جمشیدی،1384: 347)‏

‏‏«زندگانی انفرادی [در دنیا] برای هیچکس میسور نیست، مگر آنکه از جامعه بشریت خارج شده به حیوانات وحشی ملحق گردد؛ و زندگانی اجتماعی چرخ بزرگش بر اعتماد مردم به یکدیگر می چرخد.» ‏‏(موسوی خمینی، 1368: 476)‏

‏‏امام در جای دیگر افراد جامعه را به قطرات باران و خود جامعه را به نهر ها، سیل و دریا تشبیه می کند و تصریح می کند که «‏‏هر قطره ای تا اجتماعی نباشد کاری از آن نمی آید... اینها با هم که مجتمع شدند این ضریب آن قطرات است.‏‏» ‏‏(صحیفه امام؛ ج 4،ص230- 231)‏

‏‏با توجه به مطالب گفته شده می توان گفت که امام دیدگاه تلفیقی نسبت به اصالت جامعه وفرد دارد زیرا ضمن اینکه برای فرد اصالت قائل است ولی تصریح مـی کند که فرد به تنهایی قـدرتی‏ ندارد و تا اجتماعی نباشد قادر به انجام کاری نیست.‏

‏‏ ‏

‏‏2- اختیار / اجبار‏

‏‏در قرائت امام، هر نوع جبری، اعم از جغرافیایی، تاریخی، ساختاری و اجتماعی، نفی می شود. ضمن آنکه ایشان هرگز از تاثیر و تاثر عوامل محیطی و اجتماعی و تاریخی بر انسان و اجتماع انسانی غفلت نمی کنند. بنابراین، تعامل میان جامعه و فرد برقرار می گردد، اما اصالت به انسان داده می شود؛ زیرا انسان در اندیشه ایشان، فاعل مختار است. ایشان در همین زمینه می نویسد:‏

‏‏«چون آدمی از ابتدای خلقتش و بلکه پیش از خلقتش نسبت به اختلاف مواد قبل از تولدش تا زمانی که از این نشات طبیعت منتقل به عالم آخرت می شود در «دار هیولا» واقع است، لامحاله تحت تاثیر موجودات این عالم قرار می گیرد، لکن همه اینها او را در هیچ کاری از کارهای اختیاری اش مجبور و مضطر نمی کند.» ‏‏(امام خمینی، طلب و اراده: 148)‏

‏‏ ‏

‏‏3- تشبیه جامعه به ارگانیسم‏

‏‏در جامعه ارگانیکی همبستگی ارگانیک نه از همانندی های جامعه بلکه از تفاوت هایشان پرورش می یابد. این گونه همبستگی فرآورده تقسیم کار است. هرچه کارکردهای یک جامعه تفاوت بیشتری یابند، تفاوت میان اعضای آن نیز فزون تر خواهد شد. اعضای این جامعه به وظایف و نقش های تمایز یافته به شدت وابسته می باشند. وابستگی متقابلشان بیشتر است و کمتر به باورهای مشترک می رسند. خصلت ارگانیسم موجود زنده این است که اعضا در عین تفاوت با هم، هرکدام وظیفه مشخص و متمایزی به عهده دارند و به سوی یک هدف مشترک تلاش می کنند.‏

‏‏‎دیدگاه امام نسبت به جامعه دیدی ارگانیکی است و در سخنان خود جامعه را به ارگانیسم موجود زنده تشبیه نموده است.‏

‏‏در نگرش امام، جامعه بشری همانند افراد انسانی، مبتلا به نقایص، گرفتاری ها و بیماری هایی می شود و لذا باید در صدد درمان و اصلاح خویش برآید. ‏‏(جمشیدی، 1384: 440)‏

‏‏«...برای یک انسان، یک عضو فدا می شود. برای یک جامعه یک اشخاص باید از بین بروند.» ‏‏(صحیفه امام، ج 8، ص333)‏

‏‏ ‏

‏‏4- تعامل فرد و جامعه ‏

‏‏از دیدگاه امام خمینی، همواره میان فرد و جامعه تعامل برقرار است. به عبارت دیگر، ایشان شکل گیری و رشد اجتماعی و فردی رفتارهای انسانی را در ارتباط متقابل روان شناختی و جامعه شناختی می دانند. این در حالی است که مارکسیست ها بر تاثیر جامعه شناختی تاکید می ورزند و لیبرالیست ها بر بعد روان شناختی انگشت می گذارند. ایشان در زمینه تاثیر جامعه بر فرد معتقدند:‏

‏‏«انسان در اجتماعات بزرگ، نظیر راهپیمایی ها تحت تاثیر واقع می شود و چه بسا که از خود بی خود شود و از یک شعار و فریاد بی توجه تبعیت کند.» ‏‏(امام خمینی، صحیفه امام، ج19، ص 29)‏

‏‏«وقتی یک جامعه ای راه افتاد، آن هم که نخواهد، قهراً کشیده می شود... وضع جامعه و اجتماع این طوری است.» ‏‏(همان، ج 8، ص 532)‏

‏‏امام درباره تاثیر فرد بر جامعه بر این باورند:‏

‏‏«عمل یک شخص در یک جامعه اثر دارد... عمل هر یک از شما تاثیر دارد، وقتی شما یک عمل زشتی کردید، دیگران هم که می بینند در آنها تاثیر می کند. وقتی شما یک عمل صالحی انجام دادید، دیگران هم وقتی که می بینند در آنها تاثیر می کند» ‏‏(همان،ج13،ص401-402)‏

‏‏«کسی که به یک ملتی سلطه دارد، به یک ملتی حکومت دارد، این چنانچه عدالت پرور باشد، دستگاه او عدالت پرور خواهد شد؛ قشرهایی که به او مرتبط هستند، قهراً به عدالت گرایـش‏ پیدا می کنند.» ‏‏(همان، ج 9، ص 135)‏

‏‏ ‏

‏‏جامعه مطلوب از دیدگاه امام خمینی‏

‏‏مواضع و دیدگاه های امام در قبال جامعه، مانند هر متفکر دیگری، تحت تاثیر مبانی کلی تری قرار دارد که بدون شناخت و توجه به آنها، فهم مواضع ایشان دشوار خواهد بود. یکی از مهم ترین این مبانی اسلام و قرآن است که به نظر امام در هر عصر و زمان و متناسب با هر سطح پیشرفت، امکان تمسک به آن وجود دارد.‏

‏‏امّت از نظر قرآن همان جامعه مطلوبی است که مسلمانان به دنبال آن هستند و در پی تحقق این جامعه است که مدینه فاضله برای انسانی که قصد رشد در این جهان را دارد ظهور می یابد. این جامعه که صفت واحد برای آن ذکر شده در پناه یک پروردگار یگانه و هدف مشخص شکل می گیرد که دارای برنامه ای دقیق و حساب شده است. به وضوح می توان دریافت که جامعه مطلوب در قرآن جامعه ای است که بر اساس احکام اسلام بنا نهاده شده است. ‏‏(صغری حسین زاده، 24 فروردین 88 ، ‏‎www.sibtayn.com‎‏)‏

‏‏امام خمینی جامعه را در طول نظام هستی تفسیر و تاویل می کنند؛ یعنی آفریننده و پروردگار هستی برای هدایت جامعه توسط انبیای الهی، برنامه و دستورالعمل های سعادت بخش و تکامل بخش فرستاده و در اختیار انسان ها گذاشته و انسان ها را به پیمودن راه کمال و سعادت دعوت کرده است. ایشان برای تبیین این موضوع بر مبنای پارادایم «توحید» معتقدند:‏

‏‏«از این اصل [اصل «توحید»] ما نیز معتقدیم که قانون گذاری برای بشر، تنها در اختیار خدای تعالی است؛ همچنان که قوانین هستی و خلقت را نیز خداوند مقرّر فرموده است و سعادت و کمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که توسط انبیا به ‏بشر ابـــلاغ شده است.» ‏‏(صحیفه امام، ج 5، ص 387-388)‏

‏‏امام انواع جامعه بشری را قابل تفکیک می داند که برخی از انواع آن به اختصار عبارتند از: جامعه عدل، جامعه زنده، جامعه سالم، جامعه مترقی، جامعه آزاد، جامعه توحیدی، جامعه اسلامی، جامعه انقلابی، جامعه حیوانی، جامعه مصرفی و جامعه سفیه.‏‏ (جمشیدی، 1384: 441)‏

‏‏امام خمینی به طور کلی جوامع را به لحاظ نظری به دو گونه کلی جامعه توحیدی و جامعه غیرتوحیدی تقسیم می کند. ‏‏(همان، ص445)‏

‏‏جامعه توحیدی از منظر امام ، همانند یک انسان کامل و متعادل است که همه ارکان، عناصر و اعضای جسمی و روحی آن با نظم و هماهنگی با یکدیگر و به صورتی صحیح و تربیت یافته، بدون مداخله در وظایف هم، با حسن انجام وظیفه و با مشارکت و همدردی، به سوی مقصد متعالی خویش در حرکت است. ‏‏(همان،ص441)‏

‏‏«جامعه توحیدی معنایش این است که همه اینها به خدا فکر کنند، توجه به خدا داشته باشند نه هرج و مرج باشد... یعنی همه آمدند با هم به طور وحدت کلمه، وحدت فکر... اما چنانچه انسجام پیدا بکنیم، همه گروهها پشتیبان هم باشند...جامعه توحیدی به این معنا پیدا بشود که همه پشتیبان هم و همه با وحدت کلمه و با وحدت نظر، بدون اینکه یکی بگوید نه، یکی بگوید آری، اگر این طور بشویم ان شاء الله پیروز هستیم.» ‏‏(صحیفه امام، ج 11،ص 417-422)‏

‏‏با توجه به اندیشه و سخنان امام و از آنجایی که اسلام کاملترین دید را از توحید ارائه داده است، جامعه اسلامی را می توان مصداق جامعه توحیدی و جامعه مطلوب امام خمینی دانست. ‏

‏‏«اگر همه چیز ‏‏اسلامی‏‏ بشود، یک جامعه ای پیدا می شود غیر قابل فساد. آسیب دیگر نمی بیند آن جامعه. و اگر بنا باشد که باز یک جامعه هرج و مرجی باشد آسیب بردار هست.» ‏‏(همان، ص 522)‏

‏‏امام خمینی ضمن اشاره به بعضی نظام های اجتماعی، به نظام اسلامی که بر اساس مکتب اسلام بنا شده است می پردازد و آن را از حیث شکلی و محتوایی به دلیل تامین سعادت دنیا و آخرت بهترین و غنی ترین نظام می داند که اصول اساسی آن حفظ آزادی، استقلال و منافع مردم است:‏

‏‏مذهب اسلام از هنگام ظهور خود، متعرّض نظام های حاکم در جامعه شده و خود دارای نظـام ‏خاص اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی بوده و برای تمامی ابعاد و شئون زندگی فردی و اجتماعی، قوانین خاصی وضع کرده است و جز آن را برای سعادت جامعه نمی پذیرد. مذهب اسلام همان گونه که به انسان می گوید خدا را عبادت کن و چگونه عبادت کن، به او می گوید چگونه زندگی کن و روابط خود را با سایر انسان ها چگونه تنظیم کن و حتی جامعه اسلامی با سایر جوامع باید چگونه روابطی برقرار نماید. ‏‏(ر.ک: همان، ج5، ص389)‏

‏‏ ‏

‏‏ویژگی های جامعه مطلوب از نظر امام‏

‏‏ ‏

‏‏حاکمیت قانون الهی‏

‏‏آدمی موجودی است با دو بعد مادی و معنوی و دارای عقل و اراده و با توان انتخاب گری و هدف گذاری. بنابر این او همواره در افق دید و ذهن خود تصویری از یک وضع مطلوب و آرمانی جامعه را دارد. ‏‏(مانهایم، 1355: 200)‏

‏‏مکتب های بزرگ سیاسی- اجتماعی ، هرکدام برای انسان و جامعه مطلوب شاخص هایی ارائه کرده اند که بعضاً با هم تفاوت اساسی دارند. هم چنین این مکاتب در حرکت از وضع موجود به وضع مطلوبشان به علت تفاوت در شاخص و ماهیت مدینه فاضله مکاتب، راهبردها و خط مشی های متفاوتی ارائه داده اند. ‏‏(حشمت زاده، 1382: 438)‏

‏‏دلیل تفاوت دیدگاه های مکاتب مختلف در مورد جامعه مطلوب ناشی از جهان بینی و اصول ‏‏اعتقادات متفاوت آنان است. ‏‏(همان، ص 439)‏

‏‏ از آنجایی که جهان بینی امام خمینی بر توحید استوار است و به حاکمیت تکوینی و تشریعی خداوند باور دارد، حاکم و حکم باید به نوعی از سوی خداوند باشد. لذا اولین ویژگی جامعه مطلوب امام حاکمیت قانون الهی است.‏

‏‏«در اسلام آن چیزی که حکومت می کند یک چیز است، و آن قانون الهی. پیغمبر اکرم هم به همان عمل می کرده است، خلفای او هم به همان عمل می کردند، حالا هم ما موظفیم که به همان عمل کنیم. قانون حکومت می کند. شخص هیچ حکومتی ندارد. آن شخص ولو رسول خدا باشد، ولو خلیفه رسول خدا باشد، شخص مطرح نیست در اسلام. در اسلام قانون است، همه تابع قانونند و قانون هم قانون خداست. قانونی است که از روی عدالت الهی پیدا شده است. قانونی است که قرآن است، قرآن کریم است، و سنت رسول اکرم است. همه تابع او هستیم و همه باید روی آن میزان عمل بکنیم. فرقی ما بین اشخاص نیست در قانون اسلام. فرقی مابین گروهها نیست. با اینکه پیغمبر اکرم عرب بوده است و با عرب صحبت می فرموده است، می فرماید که هیچ عربی بر عجم شرافت ندارد، و هیچ عجمی هم بر عرب شرافت ندارد.» ‏‏(صحیفه امام، ج 9،ص 425)‏

‏‏بر اساس اصول اساسی و بنیادین اسلام، حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداوند است که بالطبع نتیجه منطقی اصل توحید و نفی شرک می باشد. از این رو در چارچوب اعتقادات اسلامی و نیز مستند به آیات قرآنی، حاکمیت و ولایت مطلقه بر همه هستی از آن خداوند به شمار می آید و هیچ موجودی از حوزه قلمرو قدرت او بیرون نیست.‏

‏‏ ‏

‏‏تبدیل شدن به انسان الهی‏

‏‏عنصر محوری و کانون اصلی در مکتب تربیتی امام تربیت انسان است. از دیدگاه ایشان،‏

‏‏ «در اسلام همه امور، مقدمه انسان سازی است. اگر رها کنند این موجود دو پا را، تمام عالم را به تباهی می کشد...اگر این موجود دو پا تربیت شد تمام حوائج دنیا و آخرت بشر تحقق پیدا می کند و اگر این موجود دو پا سر خود شد یا به خلاف مسیر طبیعی خودش حرکت کرد تمام عالم به تباهی کشیده می شود.» ‏‏(صحیفه امام، ج13،ص 172)‏

‏‏ امام انسان را منشا همه خیرات و یا ظلمات می دانند و معتقدند:‏

‏‏‎«انسان منشا همه خیرات است و اگر انسان نشود منشا همه ظلمات است. در سر دو راهی واقع است این موجود: یک راه، راه انسان. و یک راه، راه منحرف از انسانیت. تا از چه حیوانی سر بیرون بیاورد.» ‏‏(همان، ج8، ص325-326)‏

‏‏از دیدگاه امام تربیت انسان مساله بسیار لازم و ضروری است و اهمیت بسیار زیادی دارد. ایشان در این باره فرمودند: ‏

‏‏«اشتغال به تهذیب نفس و تصفیه اخلاق که فی الحقیقه خروج از تحت سلطه ابلیس و حکومت شیطان است از بزرگترین مهمات و اوجب واجبات عقلیه است.» ‏‏(موسوی خمینی، 1377: 68)‏

‏‏«انسان یک موجودی است که چنانچه مهار نشود و سر خود بار بیاید و یک علف هرزه ای باشد و تحت تربیت واقع نشود، هر چه بزرگتر بشود به حسب سال و بلند پایه تر بشود به حسب مقام، آن جهات روحی تنزّل می کند و آن معنویات تحت سلطه شیطان، شیطان بزرگ که همان شیطان نفس است واقع می شود.» ‏‏(صحیفه امام،ج،ص152-153)‏

‏‏امام اسلام را تنها مکتب هدایت و تربیت انسان می دانند و می فرمایند: ‏

‏‏«مشکلات را در کل یک نظام اسلامی باید حل کرد و از معنویت نباید غافل بود که کلید دردهاست. ما معتقدیم تنها مکتبی که می تواند جامعه را هدایت کند و پیش ببرد اسلام است و دنیا اگر بخواهد از زیر بار هزاران مشکلی که امروز با آن دست به گریبان است نجات پیدا کند و انسانی زندگی کند و انسان گونه باید به اسلام روی بیاورد.» ‏‏(همان، ج5،ص437)‏

‏‏«اسلام برای نجات مردم بشر آمده است که از این علایق جسمانی آنها را رها کند و به روحیات برسد.» ‏‏(همان، ج6،ص468)‏

‏‏امام از آنجا که انسان را در صورتی که تربیت شود منشا همه خیرات می دانند و در صورتی که تربیت نشود منشا همه ظلمات می دانند. تربیت انسان را عامل اصلاح جامعه و تربیت نشدن آن را ‏منشا فساد جامعه بر می شمارند و همان گونه که اشاره شد فرمودند: ‏

‏‏«در اسلام همه امور مقدمه انسان سازی است. اگر رها کنند این موجود دو پا را، تمام عالم را به تباهی می کشد... اگر این موجود دو پا تربیت شد تمام حوائج دنیا و آخرت بشر تحقق پیدا می کند... »‏‏ (همان، ج13، ص172)‏

‏‏«انسان از اول این طور نیست که فاسد به دنیا آمده باشد. از اول با فطرت خوب به دنیا آمده، با فطرت الهی به دنیا آمده... که همان فطرت انسانیت، فطرت صراط مستقیم، فطرت اسلام، فطرت توحید است. این تربیت هاست که یا همین فطرت را شکوفا می کنند و یا جلوی شکوفایی فطرت را می گیرند. این تربیت هاست که یک کشور را ممکن است به کمال مطلوبی که از هر جامعه انسانی است برسانند و یک کشور، کشور انسانی باشد، کشور مطلوب اسلام باشد. و همین تربیت ها یا تعلیم های بدون تربیت ممکن است که اینها در آن وقتی که مقدرات یک کشوری دست آنهاست و همه چیز کشور به دست آنهاست، کشور را به تباهی بکشند.» ‏‏(همان، ج14،ص 33)‏

‏‏

مردم سالاری دینی‏

‏‏مردم سالاری دینی ریشه در شکل حکومت جهموری اسلامی دارد. مولفه های این شکل حکومت قطعا می بایست در اندیشه های سیاسی دینی قوام یافته باشد چراکه جمهوری اسلامی بر دو پایه جمهوری و دیگری اسلامیت بنا گذاشته شده است. یعنی شکل حکومت، ساختار سیاسی و نحوه آرایش نهادهای آن جمهوری و محتوای آن اسلامی است. امام خمینی می فرمایند:‏

‏‏ «ما تابع آرای ملت هستیم. ملت، هر طور رای داد ما هم از آنها تبعیت می کنیم. ما حق نداریم. خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم.» ‏‏(همان، ج11،ص 34).‏

‏‏انقلاب اسلامی نیز با نام اسلام و تاکید بر حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خود که در همه ارکان نظام استوار است شکل گرفت. این جمله امام خمینی که می فرمودند: «‏‏میزان رای ملت است‏‏»، مبین این ادعاست. از سوی دیگر تاکید بر انتخابات سالم و رقـابتی در رفتارهای عملی ایشـان در جهـت هرچـه مـردمـی تر شـدن جمهـوری اسـلامـی و تـقویـت و تعـریف صـحیح از ‏مردم سالاری دینی بود.‏

‏‏حضرت امام در چارچوب نظام مردم سالار دینی در باب وظایف مردم تاکیدات بسیاری دارند. ایشان معتقد بودند مردم وظیفه دارند تا بر جهت گیری ها و سیاست گذاری های دولت در داخل و خارج نظارت کرده و نظرهای مشورتی خود را برای بهبود جامعه و استحکام پایه های نظام اسلامی ارائه دهند. امام در این باره تاکید دارند که: ‏

‏‏«اگر ملت می خواهد که این پیروزی تا آخر برسد و به منتهای پیروزی که آمال همه است، برسد، باید مواظب آنهایی که دولت را تشکیل می دهند، آن که رئیس جمهور است، آن که ... مجلسی هست، همه اینها را توجه بکنند که مبادا یک وقتی از طبقه متوسط به طبقه بالا و به اصطلاح خودشان مرفه، به آن طبقه برسد.» ‏‏(همان، ج16،ص21)‏

‏‏اهمیت نقش مردم در حدی است که امام آن را تکلیف الهی و مسئولیت دینی عنوان کرده است و این از وجوه بارز وظیفه مردم در قبال پیمان با حاکمان است که جوهره مردم سالاری دینی را در بر دارد.‏

‏‏ ‏

‏‏نظم‏

‏‏امام خمینی در مباحث و سخنان خود به تناسب، اشاراتی به مسئله نظم و ضرورت آن دارند. مثلاً در مورد نظم به عنوان یکی از عناصر جامعه مطلوب اشاره می کنند: «‏‏اسلام آمده تا به جامعه نظم بدهد. امامت اعتباری و حکومت برای تنظیم امور جامعه است‏‏». ‏‏(ولایت فقیه،ص69)‏

‏‏البته امام در مواجهه با بی نظمی اسیر ظواهر نظم نمی شوند و هر نظمی را طلب نمی کنند. امام به عنوان یک شخصیت مکتبی و انقلابی، مدافع هر نظمی نیست بلکه در مواجهه با آن، اولین سئوال، کشف مشروعیت یا عدم مشروعیت آن است و بر اساس پاسخ دریافتی موضع بعدی اتخاذ می گردد. اما نکته قابل توجه در این رویکرد این است که به صرف عدم مشروعیت نظام ‏یا حکومتی و علی رغم احساس وظیفه نسبت به مبارزه و مقابله با آن، هر نوع بی نظمی و شکستن قوانین و مقررات آن را نیز جایز نمی انگارد. به عبارت دیگر در این عرصه نیز اصل "هدف وسیله را توجیه نمی کند" صادق است. یعنی امام علی رغم اتخاذ هدف مقابله و مبارزه با نظام های فاسد، اتخاذ وسیله قانون شکنی و بی نظمی مطلق در قبال مقررات آن نظامها را جایز نمی داند. نمونه روشن این موضع، عدم جواز حضرت امام به مبارزین و مقلدین در مورد تصرف خارج از ضوابط در اموال و دارائی های دولت در رژیم شاه است. با آنکه عرف مبارزاتی یا فرهنگ انقلابی گری رایج این بود که مبارزین برای تامین هزینه یا امکانات مبارزه با رژیم شاه، به نوعی تصرف یا سرقت اموال دولتی را مجاز می دانستند ولی حضرت امام صریحا آن را نفی نموده و حکم به حرمت این نوع اقدامات می دادند. همچنین با آنکه ظاهرا پاره ای از ایرانیان خارج کشور و بویژه عناصر انقلابی و مبارز، نوعی استفاده غیر مجاز از امکانات و خدمات عمومی از قبیل تقلب در پرداخت هزینه های تلفن عمومی و عدم پرداخت بلیط وسائل نقلیه و حتی سرقت اموال از فروشگاه های کشورهای اروپائی و غربی را مجاز می دانستند با این توجیه که این استعمارگران اموال ملت ما را غارت کرده اند و این نوع بهره برداری ها در مقابل حجم انبوه غارت هایی که آنها صورت داده اند ناچیز است، اما حضرت امام به صراحت این اقدامات را محکوم و حکم به حرمت آن دادند. ‏‏(حاضری،1376: 104)‏

‏‏از اموری که باعث تاسف من است که بسیار در اینجاها صحبت آن هست و سوال می شود که جوانهایی که در اینجاها هستند گاهی در دکان ها، در موسسات دولتی، در موسسات مثلاً بانکی یا قطار یا اتومبیل ها، اینها گاهی وقت ها یک تخلفاتی می کنند به حجت اینکه خوب، اینها مال ما را خوردند پس ما هم مال آنها را. این صحیح نیست، شماهایی که در اینجا الان هستید، شما اشخاصی هستید که اگر از شماها یک مطلب خیانتی ببینند عمومیت به ملت ایران می دهند، می گویند ملت ایران اینطوری هستند، دزدند، ملت ایران یا مسلمان ها اینجوری هستند. ‏

‏‎‏‏از این جهت باید خیلی این جهات را ملاحظه کنید که ولو اینکه جایز هم بدانید، حالا جایز هم نیست اما جایز هم بدانید که مال این موسسه را بردارید، برندارید. تحرز کنید از این معنی برای اینکه حفظ آبروی خودتان و حفظ آبروی اسلام و حفظ آبروی ملت لازم است. اگر در یک جائی که مثلا می روند جوان ها، در آنجا سوار چیزی می خواهند بشوند یا سوار طیاره بشوند یا قطار بشوند، بلیطها را مثلا تخلف بکنند و تقلب در آن بکنند، این با حیثیت انسانی یک ملت دارند بازی می کنند. اینها را شما به رفقایتان سفارش کنید که احتراز کنند از این مسائل و این حجت که آنها مال ما را می خورند پس ما مال آنها را بخوریم، این حجت درست نیست، صحیح نیست. شما باید حفظ حیثیت ملت خودتان را، حفظ حیثیت اسلام را بکنید برای اینکه شما اگر فرض کنید که پاسبانی دست شما را بگیرد در یک جایی که تخلفی کردید، نمی گویند این آقا، می گویند ملت ایران اینطوری است، می گویند اسلام اینطور است. بنابراین تکلیف بسیار مهمی است که بر گردن شماها هست و تمام افرادی که از ایران و از بلاد مسلمین در اروپا یا در آمریکا زندگی می کنند باید خیلی این جهات را، جهات حیثیت خودتان را، ‏معنویات خودتان را، آبروی خودتان را، اینها را باید در این بلادی که هستید حفظ بکنید و تخلفاتی که موجب هتک یک ملتی است هرگز نکنید، ولو جایز هم بدانید نکنید، ولو یک کسی هم به شما ظلم بکند شما چیزی که اسمش را تقلب می گذارند، اگر کشف بشود پلیس آن را تقلب می داند، یک همچو کاری هرگز نکنید. به رفقایتان سفارش کنید این مطلب را که از من کراراً اینجا آمده اند پرسیده اند و می پرسند و من هم همیشه گفتم نکنید‏‏.‏‏ (ر.ک: صحیفه امام، ج5، ص 219-220)‏

‏‏این قبیل موارد حاکی از آن است که حضرت امام ضمن توجه به مشروعیت و عدم مشروعیت نظامها و حکومت ها و عدم تبعیت از ایده کور و دفاع از هر نظمی، در عین حال هر نوع بی نظمی و قانون شکنی را حتی در قبال حکومتهای ظالم نیز مجاز نمی دانستند.‏

‏‏ ‏

‏‏امنیت‏

‏‏امنیت فوری ترین، ابتدایی ترین و ضروری ترین نیاز انسان، در سطوح مختلف است. مقوله «امنیت» از دیدگاه اسلامی یکی از مهم ترین اصول حیات و اساسی ترین شاخصه و شاکله حکومت و نظام سیاسی است. یکی از وظایف دولت اسلامی، تامین امنیت و برقراری نظم و آرامش در مسیر رشد و توسعه جامعه می باشد که با به کارگیری و استخدام ابزار و امکانات متنوع باید به این امر مهم همت گمارد.‏

‏‏در دیدگاه امام خمینی امنیت هم بعد سلبی دارد و هم بعد ایجابی. به لحاظ سلبی با نفی تهدیدات تعریف می شود. ابعاد سلبی امنیت دارای سطوح مختلفی است. این سطوح از درون فرد شروع می شود و به سطح اجتماع کشیده می شود و بعد ایجابی نیز چنین است. هر یک از ابعاد سلبی و ایجابی ابعاد باطنی و ظاهری دارد.‏

‏‏از نظر امام، ایجاد امنیت در جامعه بر عهده قوای انتظامی، ارتش و سپاه پاسداران و در درجه بعد بر عهده تمامی مردم است. هنگامی که مرزهای کشور مورد تهاجم قرار گرفت، همگان باید برای دفاع برخیزند. ‏

‏‏‎حمایت از نیروهای مسلح، وظیفه ای است که مردم باید به انجام برسانند. این بعد از امنیت ناظر به امنیت ملی و نظامی است. علاوه بر حفظ مرزهای کشور از تهاجمات خارجی، فعالیت های سیاسی و حکومتی در داخل کشور نیز نیازمند تامین امنیت است. به این معنا که دولت در تمام مناطق کشور امنیت را تامین نماید و از بروز آشوب و هرج و مرج در داخل پیشگیری کند.‏

‏‏امنیت مورد نظر امام خمینی، هم ناظر به بعد روانی امنیت است و هم بعد فیزیکی آن را شامل می شود. ایشان به همه ابعاد امنیت افراد اعم از امنیت شخصی (حفظ آبرو و حیثیت افراد و سلامت جسم آنان و در کل امنیت در حوزه خصوصی)، امنیت عمومی (فعالیت منظم و دقیق ماموران انتظامی و...). امنیت اجتماعی(مصنویت افراد جامعه از تهدیدات ماموران دولتی و قضایی) و امنیت ملی (دفاع از تمامیت ارضی کشور) توجه داشته است و آن را مقدمه ای بر دستیابی افراد به حقوق خویش و تحقق عدالت و آزادی در جامعه می داند.‏

‏‏ ‏

‏‏آزادی‏

‏‏از دیدگاه امام، آزادی دارای جایگاه والایی بوده و به عنوان حقی اولیه، طبیعی و خدادادی مطرح است. از نظر ایشان این حکومت ها نیستند که به مردم آزادی اعطاء می کنند؛ بلکه آفریدگار انسان، او را آزاد آفریده و به او آزادی اعطاء فرموده است.‏

‏‏از دید امام، آزادی نه قابل چشم پوشی و نادیده انگاشتن است و نه شایسته است مردم از آن صرف نظر کنند. نه چیزی است که حکومت به مردم داده باشد و نه چیزی است که حکومت مجاز باشد آن را پایمال کند. آزادی حقی است خدادادی که مردم باید آن را طلب و حکومت ها باید آن را رعایت کنند. بدین دلیل حکومت اسلامی نمی تواند یک حکومت استبدادی باشد.‏

‏‏ «در اسلام اصلاً دیکتاتوری در کار نیست، هیچ، ابداً، هیچ وقت نبوده و هیچ وقت نیست، و ‏هیچ وقت نخواهد بود.» ‏‏(صحیفه امام، ج 9،ص529)‏

‏‏مهمترین آزادی از دیدگاه حضرت امام، آزادی فکر و اندیشه است. حضرت امام یکی از ویژگی های انسان کامل را تکیه بر برهان و استدلال و اجتناب از تحمیل عقاید می دانند و اصولاً معتقدند که تحمیل عقاید امری غیرممکن است و «‏‏اسلام دین مستند به برهان و متکی به منطق است؛ و از آزادی بیان و قلم نمی هراسد، و از طرح مکتب های دیگر که انحراف آن ها در محیط خود آن مکتب ها ثابت و در پیش دانشمندان خودشان شکست خورده هستند، باکی ندارد.‏‏» ‏‏(همان، ج10، ص81)‏

‏‏در عین حال در اندیشه امام خمینی، آزادی در پناه اسلام معنا پیدا می کند و به خودی خود هدف نیست و چارچوب های آن نیز توسط اسلام و مصالح جامعه تعیین می گردد. ‏‏(ر.ک: همان، ج7، ص459-460)‏‏. واضح است در جایی که گستردگی آزادی بیان منجر به ضرر جامعه یا حقوق افراد شود به هیچ وجه مورد پذیرش اسلام نیست و بر آن حد و مرز ترسیم شده است. مواردی از قبیل اضلال، دروغ، غیبت، تهمت و غیره نه تنها مجاز نیست بلکه محکوم شده و در مواردی مستوجب عقاب دنیوی و اخروی نیز هست. ‏‏(بجنوردی و مهریزی ثانی 1392: 13)‏

‏‏از دیدگاه امام، آزادی عقیده و بیان حتی برای گروه ها و افراد مخالف حکومت اسلامی نیز باید تامین شود مگر آن که قصد توطئه و خراب کاری از سوی آنها درکار باشد.‏

‏‏ «در حکومت اسلامی همه افراد دارای آزادی در هرگونه عقیده ای هستند ولکن آزادی خراب کاری را ندارند.» ‏‏(صحیفه امام،ج4،ص 435-436)‏

‏‏از دیگر نکات جالبی که حضرت امام، در حیطه ارزش آزادی، بیان کرده اند پیوند دادن این مفهوم با برخی مفاهیم دیگر همچون امنیت و سعادت است. ایشان معتقدند آزادی در چارچوب امنیت است که محقق می شود و منجر به سعادت جامعه می گردد. ایشان آزادی و امنیت را به هم پیوند می دهند: ‏

‏‏آزادی آن است که فرد با احساس امنیت از آزادی اش بهره برداری کند و گرنه آزادی همراه با اضطراب و ترس ارزش ندارد. آزادی در حدود ضوابط است. ‏‏‏‎در حدود قواعد و قوانین آزادی هست، یعنی شما دیگر از کسی نمی ترسید‏‏. ‏‏(ر.ک: صحیفه امام، ج6، ص 446)‏

‏‏ ‏

‏‏عدالت‏

‏‏عدالت یکی دیگر از شاخص های جامعه مطلوب است که امام به آن اشاره می کند:‏

‏‏« اساس، مقصد عالی ما، مقصد اصلی ما، مقصدی بود که خدای تبارک و تعالی آن را به ما امر کرده، و آن اینکه حکومت باید حکومت الهی باشد، اسلامی باشد، حکومتی باشد که خود مردم می خواهند آن حکومت را. وقتی حکومت حکومت عادلانه شد، حکومت در خدمت مردم شد، سایه این حکومت بر قلوب مردم است...» ‏‏(همان، ج7،ص527)‏‏ ‏

‏‏ ‏

‏‏شایسته سالاری‏

‏‏بی شک کارآمدی دولت در پرتو شایسته سالاری آن به دست می آید و در دیدگاه امام خمینی نیز تنها راه شایستگی ملت و کشور، شایستگی دولت آن است. ‏

‏‏«بدبختی و خوشبختی ملت ها بسته به اموری است که یکی از مهمات آن صلاحیت داشتن هیات حاکمه است. اگر چنانچه هیات حاکمه، کسانی که مقدرات یک کشور در دست آنهاست، اینها فاسد باشند، مملکت را به فساد می کشند، همه بعدهای مملکت را رو به نیستی و فساد می برند.» ‏‏(همان، ج 5،ص314)‏

‏‏حضرت امام، شایسته سالاری و پرهیز از رابطه مداری در عزل و نصب ها را - که از آفت های نظام های حکومتی می باشد و کارآیی آنها را از بین می برد - تا نزدیکان خود بسط داده و در حکم نخست وزیر دولت موقت اخطار می کند که «منسوبین» و یا «اقربای» امام، حق هیچ گونه «توصیه» در «عزل و نصب ها» را نداشته و دولت موظف است به هیچ وجه به آنان ترتیب اثر ندهد. ‏‏(ر.ک: همان، ج 6،ص365)‏

‏‏‎ایشان همچنین، داشتن صلاحیت و تخصص را برای دخالت در کارها لازم دانسته و به مسوولان توصیه می کردند که در کارِ هم دخالت نکنند. ‏

‏‏هر مسوولی و هر متعهد به نظامی، باید سعی کند برای پیشبرد نظام در چهارچوب محدوده وظایفش عمل کند که در غیر این صورت، احتمال پاشیدگی نظام جمهوری اسلامی است. لذا اگر وزیری در کار وزیر دیگر دخالت نماید که حتی باعث رشد کار گردد، مورد قبول نیست؛ چرا که خروج از چهارچوب اختیارات، ضررش بسیار بیشتر از رشد کار در نقطه ای دیگر است‏‏. ‏‏(ر.ک: همان، ج21،ص64)‏

‏‏حضرت امام علاوه بر اینکه به تعهد مسوولان توجه داشتند و به آن اهمیت می دادند، صلاحیت فنی و تخصص را هم مد نظر قرار داده و این دو مولفه را شرط گزینش مسوولان می دانند.‏

‏‏«دولت بدون گزینش اشخاص متعهد و متخصص در رشته های مختلف، موفق نخواهد شد و دولتمردان در گزینش همکاران به کاردانی و تعهد آنان و بهتر خدمت کردن آنها به کشور و در منافع ملت بودن آنان تکیه کنند ...، نه بر دوستی و آشنایی و حرف شنوی بی تفکر و تامل که این رویه موجب ناکامی در خدمت به کشور است... دولتمردان از دانشمندان و متخصصان متعهد استمداد کنند تا راز موفقیت را به دست آورند.» ‏‏(همان، ج19،ص157)‏

‏‏ ‏

‏‏استقلال‏

‏‏حضرت امام دراین رابطه می فرمایند:‏

‏‏«ما می گوییم آقا، غلام حلقه به گوش دیگران نباشید ... استقلال را حفظ کنید، تبعیت را دست بردارید.» ‏‏(صحیفه امام، ج1،ص287-288)‏

‏‏در اینجا منظور ایشان از استقلال، عدم تبعیت و دنباله روی دستگاه رهبری جامعه از اهداف و برنامه های تعیین شده توسط بیگانگان است. همچنین ایشان در جواب خبرنگاری که از مشخصات جامعه ایران پس از پیروزی انقلاب سوال می کند ، یکی از مشخصات ایران پس از پیروزی انقلاب را چنین برمی شمرند:‏

‏‏«رهبری سیاسی ازسلطه بیگانه آزاد می شود.» ‏‏(همان ، ج4،ص359)‏

‏‏‎‏حضرت امام، نظیر همین معنا را درباره ملت های مسلمان و مستضعفی که تحت سلطه سیاست زورمداران جهانی قرارگرفته اند و دستگاه رهبری سیاسی آنان تحت سیطره و حاکمیت مستکبران است، با تعابیر مختلف به کار برده اند، مثلاً می فرمایند :‏

‏‏«ملت ایران ... امید دارد دست اجانب را از جمیع مالک اسلامی کوتاه کند واستقلال را به آنها برگرداند.» ‏‏(همان ،ج8،ص150)‏

‏‏ ‏

‏‏وحدت ‏

‏‏امام وحدت را لازمه جامعه اسلامی می داند و اشاره می کند که: «وطن اسلام را استعمارگران و حکام مستبد و جاه طلب تجزیه کرده اند.» ‏‏(امام خمینی، ولایت فقیه،ص36)‏

‏‏از نظر امام خمینی وحدت نه به عنوان نیاز مردم مسلمان ایران که به منزله نیاز دائمی مسلمانان جهان بشمار می آید چرا که تامین منافع مشترک مسلمانان در سایه ممانعت از مواضع بیگانگان و جلوگیری از تسلط آنان به مقدرات کشورهای اسلامی مسیر است. به نظر ایشان وحدت و همدلی مردم، هم در روند تشکیل جامعه مطلوب و هم در حفظ آن اهمیت فراوانی دارد.‏

‏‏ ‏

‏‏نتیجه گیری‏

‏‏همانطور که بحث شد امام خمینی نظریه پرداز اجتماعی نیست ولی می توان در جای جای سخنان ایشان نظرات مبسوط و مهمی در باب جامعه ملاحظه نمود. در بررسی نظرات ایشان در مورد جامعه این نتایج حاصل شد: دیدگاه امام به پارادایم نظم نزدیکتر است با این تفاوت که که افراد جامعه دارای اختیار و آگاهی هستند و می توانند سرنوشت خودشان را رقم بزنند. امام اصالت را به فرد می دهند ضمن اینکه معتقد بودند فرد به تنهایی و بدون وجود اجتماع و حمایت عامه مردم کاری از پیش نمی برد. همچنین امام دید اندامواره ای به جامعه دارند و معتقدند که جامعه از بخش های مختلف تشکیل شده و هرکدام وظیفه ای بر عهده دارند و همه رو به سوی یک هدف مشترک دارند.‏

‏‏شرط رسیدن به جامعه مطلوب از دیدگاه امام برقراری حکومت اسلامی است. در این جامعه ‏‏‏‎نیازهای مادی و معنوی انسان باید به گونه ای تامین شود که زمینه رشد و تعالی معنوی فراهم شود و آثار شرک از زندگی مردم زدوده گردد. ‏

‏‏شاخص های جامعه مطلوب از دید امام به این شرح بود: 1- حاکمیت قانون الهی 2- تکامل انسان 3- مردم سالاری دینی 4- ایجاد و حفظ نظم 5- برقراری امنیت 6- ایجاد آزادی 7- برقراری عدالت 8- شایسته سالاری 9- استقلال 10- ایجاد و تقویت وحدت.‏

‏‏البته می توان به شاخص های دیگری از قبیل: ایجاد راه سعادت برای انسان ها، زدودن آثار شرک از زندگی مردم، رسیدن به خودباوری، صداقت و ... هم اشاره کرد که بررسی آنها فرصت های بیشتری می طلبد.‏

‏‏ ‏

‏‏منابع:

‏ ‏اچ ترنر، جاناتان(1378)؛ مفاهیم و کاربردهای جامعه شناسی، ترجمه: محمد فولادی و محمدعزیز بختیاری، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.‏

‏ ‏باقرزاده، حشمت(1382)، هندسه سیاسی امام خمینی، مندرج در: ایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی)، تهران: عروج.‏

‏ ‏جمشیدی، محمد حسین(1384) ، اندیشه سیاسی امام خمینی، تهران، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی‏‎.‎

‏ ‏حاضری، علی محمد (1376)، نظم و امنیت اجتماعی از دیدگاه امام خمینی، مجله حضور، ش 19.‏

‏ ‏صحیفه امام، مجموعه سخنرانی ها و بیانات امام خمینی، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،1378.‏

‏ ‏کارل مانهایم(1355)، ایدئولوژی و اوتوپیا، ترجمه فریبرز محمدی، انتشارات دانشگاه تهران‏‎.‎

‏ ‏موسوی خمینی، روح الله(1368)، شرح چهل حدیث، چاپ اول، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی‏‎.‎

‏ ‏موسو ی خمینی، روح الله(1375)، ولایت فقیه، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)‏‎.‎

‏ ‏موسو ی خمینی، روح الله(1377)، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی‏‏(‏‏ره)‏‎.‎

‏ ‏موسوی خمینی، روح الله(1385)، رسائل، قم: انتشارات موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان‏‎.‎

 

منبع: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)