جلوه های معنوی زندگی امام خمینی در نجف اشرف

جلوه های معنوی زندگی امام خمینی در نجف اشرف
۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۶
برنامه ریزی, نجف, زیارت, عبادت, معنویت, امام و عبادت, محمدرضا ناصری,

در امور عبادی و زیارتی ایشان نظم و برنامه ریزی دقیقی داشتند که هیچ وقت وقفه ای در آن حاصل نمی شد. حرم رفتن سر ساعت بود، قرآن خواندن روزی 10 جزء سر ساعت (صبح و ظهر و عصر ) بود.

خاطره ای از آیت الله محمدرضا ناصری: حضرت امام هیچگاه دنبال خودنمایی و شخصیت تراشی نبودند. نمونه اش را هم در قم و هم در نجف دیده ام. در قم قبل از این که انقلاب شروع شود همه می دانند که امام از درس برمی گشتند و می خواستند به منزل بروند اگر یکی از آقایان سوالی داشت پاسخ می گفتند و پس از آن می فرمودند اگر سوالی ندارید بفرمایید یعنی می خواهم تنها بروم. اجازه نمی دادند که کسی پشت سرشان حرکت کند که مبادا یک وقت احساس غروری به ایشان دست بدهد. اما وقتی که نهضت شروع شد و ایشان مشخصه نهضت شدند هنگامی که امام از درس مسجد اعظم بیرون آمدند و وارد صحن مسجد اعظم شدند، شاید حدود 200 طلبه اطراف ایشان را احاطه کرده بودند و طلبه ها دایره وار در این صحن ایستاده بودند و آرام پشت سر ایشان حرکت می کردند؛ در این صحنه حضرت امام برای اینکه عظمت انقلاب را نشان بدهد از ویژگی قبلی خود دست کشیدند و نسبت به همراهی کردن طلاب هیچی نگفتند. در نجف گاهی اوقات که می رفتیم کربلا یادم هست ایرانی ها می آمدند پشت سر ایشان نماز بخوانند. بخصوص در کربلا من خوب به یاد دارم؛ ایشان از بالای پله های پشت بام می آمدند پایین و وقتی از حیاط می خواستند بروند بیرون به آقای فرقانی می گفتند مردم را که در حیاط خانه منتظر همراهی کردن ایشان بودند نگه دارد تا ایشان تنها برود و آقای فرقانی هم دستانش را این طر ف و آن طرف در می گذاشت و می ایستاد تا امام برود بعد در را رها می کرد و خودش می رفت و با این تواضع ایشان در بهشت زهرا فرمود: من به پشتیبانی این مردم توی دهن این دولت می زنم. در زندگی ایشان هر جا که احساس غروری می خواست برایشان ایجاد شود ایشان اجازه نمی داد این حالت به وجود آید. حضرت امام گاهی به دیدار علما می رفت البته تنها هم می رفت. من حدسم این است که شاید می خواستند کمکی به آقایان بکنند و نمی خواستند کسی این را بفهمد. یک روز من و آقایان فرقانی و قدیری داشتیم همراه امام می رفتیم. علامه امینی بیمار و در منزلش بستری بود. امام به منزل ایشان رسیدند در زدند. در را که باز کردند امام پرسیدند آقا تشریف دارند؟ و به محض شنیدن جواب مثبت، ایشان رفت تو و بلافاصله چرخشی زد و قبل از این که آقای فرقانی و به تبع ایشان ما بتوانیم برویم تو، امام در را فوری بستند و ما ماندیم بیرون. البته من حدسم این است که شاید امام مطلبی را می خواستند عنوان کنند و یا کمکی بنمایند و نمی خواستند کسی بفهمد، زیرا ایشان مجموع جهات اخلاقی را همیشه مراعات می کردند. در امور عبادی و زیارتی ایشان نظم و برنامه ریزی دقیقی داشتند که هیچ وقت وقفه ای در آن حاصل نمی شد. حرم رفتن سر ساعت بود، قرآن خواندن روزی 10 جزء سر ساعت (صبح و ظهر و عصر ) بود. مرحوم حاج آقا مصطفی تعریف می کرد که امام چند جور قرآن را قرائت می کند، برخی اوقات ما و حتی من حق نداریم جلو برویم زیرا امام توی یک حالت خاص خودش است. در واقع با کلمات خدا عشق می کرد. یعنی وقتی قرآن را باز می کرد انگار که در محضر خداست انگار که با خدا داره حرف می زنه، یعنی هیچ چیز دیگری حالیش نبود و این قرآن خواندن برای ایشان اهمیت بسزایی داشت. من در پاریس یادم هست، توی آن هتلی که بودیم ایشان عبا را کنار گذاشتند و پس از اقامه دو رکعت نماز، قرآن را باز کردند و شروع به خواندن کردند. ساعت قرآن خواندنشان مشخص بود. وقتی می گویند: المومن کیس «مومن [زیرک] و عاقل است» منظور مومنی است که همیشه از وقتش خوب استفاده می کند و از فرصت ها بهره برداری صحیح می کند. من می توانم قسم بخورم ایشان طی 13 سالی که نجف بود از کسانی که 50 سال در این شهر بودند بیشتر بهره برد، چون بیشتر به حرم رفت. ایشان هر شب به حرم می رفت در حالی که بعضی از آقایان حتی مراجع تقلید می گفتند مگر ما این جا برای حرم رفتن آمدیم بلکه ما برای تحصیل آمدیم. ولی ایشان هر شب حرم رفت و هر شب زیارت کرد و دعایش را خواند. ادبی که ایشان در زیارت داشت و من هم در کربلا و هم در نجف دیدم که هیچ وقت از بالای سر امیرالمومنین(ع) رد نشدند، هیچ کس هم این صحنه را ندیده است . در کربلا هم از پایین امام حسین (ع) رد نشد، چون پایین پای حضرت قبر شهدا است و ایشان بر خلاف دیگران این کار را انجام نمی داد. ایشان از در وارد می شد و مستقیم می آمد برای زیارت حضرت امام حسین(ع) و پس از قرائت فاتحه می رفت پشت سر قبر شهدا و زیارت و فاتحه می خواند و همان مسیر را بر می گشت. در نجف هم پس از ورود از در پایین پای امیرالمومنین(ع) دست چپ می رفتند. جلوی روی حضرت زیارت می خواندند و بر می گشتند و می رفتند بالای سر حضرت آنجا می نشستند و زیارت و دعا و نماز می خواندند و از همان راه باز می گشتند. این ادب را من ندیدم که کس دیگری رعایت کند. امام هر شب زیارت جامعه را می خواند و دعای امین الله را هر شب ایستاده می خواند و در زیارت هیچ وقت خودنمایی نکرد، مثلاً خودش را به حالتی بزند. شما ندیدید که ایشان حتی یک بار تسبیح به دست بگیرد. دهه محرم که می شد، امام روزها ساعت 8 تا 9 صبح هم حرم می رفتند. در حرم بالای سر حضرت زیارت عاشورا می خواندند، شب ها هم می رفتند. در ماه رمضان یادم نیست فکر می کنم روزها می رفتند. در ماه رمضان، ما شب ها ملاقات داشتیم و در شب درس و بحث بود. نمی شد آن را تعطیل کرد. ایشان به جای نیم ساعت، یک ساعت در بیرونی منزل می نشست و علما می آمدند.

منبع: خاطرات سالهای نجف، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ج2، ص 213-216

 

منبع: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)