روش امام خمینی اصول ثابت فکری و منافع امت اسلام

روش امام خمینی اصول ثابت فکری و منافع امت اسلام
۲۲ خرداد ۱۳۹۷
جهان اسلام, صدور انقلاب, کارگزاران نظام اسلامی, اسلام, وحدت جهان اسلام, پیروزی انقلاب, انقلاب اسلامی ایران, رهبری انقلاب, امت اسلامی, اسلام و ظلم ستیزی, عدالت, عدالت اجتماعی, ظلم, احکام شرع, اتحاد اسلامی, حسن البنا, آمال السبکی, شعار انقلابی, اندیشه امام, رهبری سیاسی, نظریه انقلاب, منابع فکری امام, تشیّع,

مقدمه

خانم دکتر آمال السبکی، دارنده دانشنامۀ دکترای تاریخ از دانشگاه قاهره، در آخرین مبحث از سلسله مقالات خود تحت عنوان «تاریخ سیاسی ایران در فاصلۀ دو انقلاب» مدعی شده است که:

«... پیروزی انقلابی اسلامی ایران، با سر و صدای تبلیغاتی گسترده ای همراه بوده که قدرت آن را بزرگ جلوه داده و با ایجاد هاله ای از تقدس پیرامون رهبران انقلاب، آنرا از محتوای فکری و اجتماعی تهی کرده است...»

در ادامه، نویسنده از زبان برخی تحلیلگران ادعا کرده است که:

«انقلاب، با تناقض گویی ها، نمی تواند مشکلات موجود را با روشهای موثر و کوتاه مدت برطرف نماید»

وی در بخش دیگری، آورده است:

«انقلاب در پیاده کردن شعارهای خود، موفق نبوده و میان نظریات فکری و دستاوردهای عملی آن تفاوت بسیار وجود دارد.»

و مدعی شده است که:

«موفقیت روش [امام] خمینی [ره] نشانۀ عدم وجود رهبری سیاسی در حد و اندازۀ اوست.»

اما هدف ما در این بحث، تاکید بر تفاوتهای اساسی میان نظریۀ انقلاب به عنوان یک نظریه فکری و تطبیق عملی این نظریه می باشد.

چون موضوع این محور همایش، پیرامون روش امام خمینی میان اصول ثابت فکری و منافع امت می باشد، بنابراین لازم است موضوعاتی را که پس از این می آید به صورت علمی بررسی کنیم. بحث به دو محور کلی تقسیم می شود: محور اوّل مفاهیم مقدماتی و نظری است که با شیوه ای علمی انجام می شود. بررسی هر پدیده، و صحیح نیست ابزار روشی را برای پدیده ای که با آن هماهنگ نیست به کار ببریم.

اما محور دوم مربوط می شود به فضاهای شناختی و فکری رهنمودهای امام و منابع اعتقادی ایشان که در تماس با دقیقترین جزئیات احکام شرعی در هنگام اجرای آن بوده است و هدف آن تامین منافع مستضعفین و امت اسلامی می باشد.

بخش اول: چارچوب نظری

اول: مفاهیم کلی اندیشۀ امام و مسالۀ روش شناسی

روش، عبارت است از راهی روشن و مستقیم که برای رسیدن به هدف تلاش می کند و دربردارندۀ تصوّرات فکری است که پیروی از آن الزامی می باشد.

در اینجا واژۀ ترتیب بر نوعی اندیشیدن اطلاق می شود که پیرامون موضوعی واحد باشد و عبارت است از چند فکر، چند حکم یا چند دلیل که آنها را به بهترین وجه برای معرفی موضوع مرتب می کند.

در نتیجه رقابت اعتقادی قابل توجهی ایجاد می شود و در آن، چشم اندازهای شناخت پیرامون شکل گیری اندیشۀ این راه و روش تقسیم می گردد بیش از آنچه که پیرامون راهنماییها و روشها در ارتباط اندیشه با واقعیت اجتماعی زندگی مردم و گروهها باشد. در نتیجه می خواهیم از این رقابت برخی تفاوتها و تمایزات در مفهوم را، و روش و پیچیدگی ایجاد شده پیرامون آن را بیان کنیم تا بتوانیم به افکار شخصیتی استثنایی و درخشان در عرصه های مختلف از نزدیک آشنا شویم:

1 - رویکردی که معتقد است راه و روش عبارت است از قواعدی برای جستجوی رویدادهای ناگهانی که چشم انداز آیندۀ مبهم است و این، رویکردی محدود و منظم است در راستای پیاده کردن قواعد عقلی برای تطبیق آن و استفاده از برنامه ای برای عملیات اجرایی که تنها پس از پی ریزی پایه های این راه و روش آغاز می شود.

2 - رویکردی که معتقد است راه و روش عبارت است از اجرای عملی به منزلۀ تصمیمی ساده برای انجام کارها. ملاحظه می شود که:

- این رویکرد، روش را در شکل موضوعی و جدا از نتایج عملی آن می بیند، در حالی که

رویکرد اول معتقد است که روش چیزی جز امر مجرد و ذهنی نیست و بیرون از حوزۀ اندیشه، جز یک ماهیت لفظی محض، وجود دیگری ندارد و به فکر امکان می دهد تا از هر ماده و موضوعی جدا شود.

فرضیۀ رویکرد دوم، پیوسته به ارتباط اندیشه با موضوعی معین اشاره می کند که اندیشه را چیزی جز تجسم واقعیت اجتماعی زندگی نمی داند، در حالیکه فرضیۀ اول بر اندیشه محض به عنوان راه پیشین متمرکز است.

- فرضیۀ دوم بر واقعیت محض به عنوان راه بعدی تاکید می کند بنابراین ما آنها را با هم برنگزیدیم به خاطر اینکه با هم به هدف نمی رسند. امام بر تمام کسانی که با او در تقابل هستند، یا با او همفکری دارند و همکاری می کنند، در زمینه ها و ابعاد گوناگون برتری دارند.

روش و مشکلات نظری

سوالی که پیش می آید اینکه کدام شیوۀ علمی ما را به مقصد می رساند؟ و از کدامیک باید تبعیت کنیم و کدام راه می تواند تحلیل علمی پنداشته شود، بدون اینکه تک بعدی و یکجانبه مسائل را بررسی کند؟ و کدام راههای مشترک امکان می دهد که بر افکار شخصیت بزرگی احاطه پیدا کنیم که پس از نزدیک به 15 قرن، تلاش کرد تا پایه های اولین دولت اسلامی را در تاریخ استوار کند، هزارۀ دوم را به پایان ببرد و تجربه های اسلامی پی در پی را با موفقیت بی نظیر ارائه کند. آیا مفاهیم عرفان تقلیدی می تواند برای ما راهی جهت کشف عروج او در سیر و سلوک را نشان دهد یا برای ما اسرار «سرالصلاه» را کشف کند یا رموز سربستۀ فُصوصُ الحِکم را بگشاید؟

با کدامین روغن، «مصباح الانس» روشن می شود تا اسراری که او بر اَسفار حاشیه زده است را کشف کنیم؟ ناگزیر راهی بزرگتر از آن لازم است که همان جهاد اکبرِ امام است. معتقدم که تشخیص این راه ممکن نیست چرا که آن معنا قابل درک نیست، مگر توسط کسی که در عشق ذوب شده باشد و طعم فنای در عشق را چشیده باشد.

کدام شیوۀ ایدئولوژیک می تواند رموز عرفانی را کشف کند و پرتوهای «مصباح الهدایه» را تحلیل نماید و اگر از جنبۀ نظری هم بتواند این کار را انجام دهد؛ چگونه می تواند آن را در پیاده عمل کند؟

کدامیک از شیوه های آموزشی دانشگاهی و حوزوی می توانند تفسیری همچون تفسیر امام از سورۀ حمد ارائه دهد و از گنجینه های روایات مطرح شده در «چهل حدیث» پرده بردارند؟

کدام شیوه، توانایی دارد جنبه های مختلف روش علمی، عملی امام را مورد بررسی قرار دهد؛ در حالی که او صاحب کتابهای «انوار الهدایه فی التعلیق علی الکفایه» یا «منهاج الوصول الی علم الاصول» در کنار کتابهایی در باب اجتهاد و تقلید و عرفان و شعر و... است. حال با توجه به آنکه تنها با تکیه بر ابزار، حتی نمی توان یکی از اصول ثابت فکری را هم تجزیه و تحلیل کرد پس چگونه ممکن است برای شناخت و بررسی افکار و تالیفات امام(ره) که چندین ابزار مختلف علمی را با دقتی کم نظیر به کار برده اند، روشی پیدا کرد؟

روش؛ دشواریهای عملی

چگونه می توان مراحل عملی را در زمینۀ رویکردهای اجتماعی و اقتصادی با توجه به کتاب بیع و مکاسب محرّمه و در زمینۀ سیاسی؛ و ادارۀ جامعه از طریق ولایت فقیه و حکومت اسلامی به عنوان وسیله ای برای درمان بحرانها گردآوری کرد و کدام شیوۀ اجتماعی می تواند جنبش توده های مردم را بشناسد در حالی که امام(ره) انجام حج و آشکار نمودن برائت است؟ راهنماییهای فقهی ایشان از طهارت و نماز و ارتباط بین مادیات و معنویات تا قاعدۀ نفی ضرر و توضیح المسائل و تحریر الوسیله گسترده است. کدام شیوه می تواند اندیشه های فقهی و ایشان را به درستی نشان دهد؟

روش؛ دشواری تحلیلِ نقش و وظیفۀ انبیا

حضرت امام(ره) به عنوان معلم و استادی است که آثار بسیاری در علوم عقلی و نقلی، فقه و اصول و فلسفه و عرفان دارد. ایشان نزدیک به 1100 سخنرانی و 800 پیام به مردم جهان و امت اسلامی و صدها حکم و پاسخ و استفتاء، دهها مصاحبۀ مطبوعاتی به علاوۀ رهنمودهایی در زمینه های سیاسی و اجتماعی و اعتقادی دارند.

بنا به آنچه گفته شد بحث من راجع به علمِ راهها و شیوه هاست که در کشورهای اسلامی و در بحثهای علمی و دانشگاهی به طور کامل و کافی به آن نپرداخته ایم.

دوم: امام(ره)، اندیشمندی آگاه

اندیشمندی که هزارۀ دوم را به پایان برد و پیوسته پرتو افکار نورانی اش بر فراز هزارۀ سوم خواهد درخشید. اندیشمندی که خاستگاه تفکرش، اسلام ناب و اندیشه های اصولی بوده و دربردارندۀ گرایشهایی است که همان میراث اهل بیت(ع) است.

با وجود آن که هر بخش از اندیشه حضرت امام(ره)، مرحله ای از ایجاد نهضت و خیزش را شکل می دهد و با زبانی ساده بیان شده است، اما در عین حال نمی توان آن را یک موضع مشترک و معین را در آن مشخص کرد.

با وجود آنکه هر مرحله ای از اندیشه و تفکر، احتمال ایجاد حرکتی پویا را با خود به همراه داشته و با افکار و حالتهای درونی نظریه پردازان، هماهنگی و انسجام کامل دارد، اما باز هم این مورد در شخصیت حضرت امام قابل درک نیست، چنانکه ایشان در میدان عمل، گوی سبقت از نظریه پردازانی چون فوکویاما ربوده و با ارسال نامه ای به گورباچف، او را به تفکر فراخواندند. در عرصۀ اندیشۀ نظری هم افق دید امام(ره)از اندیشمندانی چون هانتینگتون گسترده تر بود، چرا که امام(ره)، امریکا را شیطان بزرگ نامیده و این برداشت را با توجه مستقیم به منافع امت اسلام انجام دادند.

به طور خلاصه می توان گفت که درک روش تفکر امام(ره) از طریق توجه به باورهای اعتقادی، معرفتی، عملی و ارزشی امام(ره) که در موضع گیریهای ایشان با تکیه بر منافع امت اسلام مشخص است، ممکن می شود. از سوی دیگر، امکان ندارد که افراد مختلف، موضع گیری مشترکی داشته باشند، مگر آنکه احساس درد مشترک در آنها به وجود آید و این را تنها در رابطۀ میان امام و امت مشاهده می کنیم.

اولین راه درک روش فکری حضرت امام(ره)، پیگیری روند احساسات تاریخی تشیع، از زمان ائمه اطهار(ع) می باشد، تشیع در طول تاریخ در معرض تبعید، شکنجه، زندان و قتل و غارت قرار داشته و در دوران معاصر نیز از سوی دوست و دشمن، جنگها و درگیری هایی بر ضد آنان به راه افتاده است و این مشکلات موجب شد که حضرت امام(ره)، احساس «درد مشترک تاریخی» با همۀ شیعیان، و بلکه با همۀ امت اسلام و این مساله، عامل اصلی برداشت ایشان از جنگ تحمیلی بود که فرمودند: «خیر و صلاح ما در آن چیزی است که اتفاق افتاده است»

اماما! چه افتخاری برای تو بزرگتر از اینکه ملت تو را «امام» نامیدند؟ لقبی که در تاریخ تشیع، جز ائمه اطهار(ع)، به کسی داده نشده است. پایداری و ثبات فکری تو را از عبارت «امریکا شیطان بزرگ و ببر کاغذی است» دریافتیم.

با بررسی طبیعت افراد، درمی یابیم که آنان از لحاظ اینکه یک موجود متغیر هستند، رفتار فردی و ماهیت روش رفتاری آنان با توجه به روابط اجتماعی شان مشخص می شود.

رفتار اشخاص را بدون توجه به روابط آنان با یکدیگر نمی توان درک کرد، و فهم درست روابط اجتماعی هم بدون در نظر گرفتن ساختارهای اجتماعی، ممکن نیست. یک جامعه شناس، تنها به مسائلی که در پی جستجوی آنهاست توجه دارد و روش ما هم استفاده از این نتایج خواهد بود.

اولین موضوعی که از میان این نتایج، توجه ما را به خود جلب می کند، و در روند تحلیل موضوعی اهمیت خاصی دارد، مسالۀ روش شناسی، با توجه به دو مفهوم «اصول ثابت فکری» و «منافع متغیر امت اسلام» است، که یکی، همواره ثابت بوده و دیگری در شرایط مختلف، تغییر می کند.

وقتی می گوییم روش و عملکرد شخصی، توجه به اصول دینی، قانونی، مادی یا جایگاه اجتماعی است، باید مشخص کنیم که کدامیک از مواضع او با هر یک از این مفاهیم هماهنگی دارد.

بنابراین بررسی ماهیت روش عقلی، مستلزم شناخت مسائل موضوعی و موضع گیری های شخصی است.

مواضعی که خاستگاه آن، زندگی فردی، اجتماعی و حیات امت باشد، به سوی گروهها، قبایل، طوایف و باورهای آنان گرایش دارد و این قبیل رویکردها، همواره در جهت گردآوردن افراد جامعه در کنار یکدیگر حرکت می کنند و همواره برای هماهنگ کردن منافع فردی و ایجاد وحدت منافع در تلاش هستند، اما در سطح جامعه، مواضعی اتخاذ می کنند که با منافع کل جامعه منطبق باشد. به عبارت دیگر، منافع فردی را تغییر می دهند تا با منافع اجتماعی متشابه و هماهنگ شود.

موضع گیریهای مورد بحث، از یک سو، نظام تربیتی و ارزشی جامعه را شکل داده و از سوی دیگر بر نیروی مردمی و تایید ملت با پشتوانۀ مذهبی تشیع، متکی بوده است.

در آغاز باید اعتراف کنیم که در برابر شخصیت مرجع و مجتهدی بزرگ قرار داریم که نیروهای استکباری و ابرقدرتهای جهان را به زانو درآورد و افرادی چون من در پیمودن راه و جستجوی روش فکری و عملی ایشان، با دشواریهای زیادی روبرو خواهند شد.

بررسی مواضع موجود، راههایی برای آگاهی و ادراک هستند و از ویژگیهای آنها، غیر قابل لمس بودن، پیچیده بودن و متغیر بودن است. از سوی دیگر، ما همواره با آموخته ها، اندیشه ها و سلیقه های خود، آن را دستخوش تغییر و تحول نموده و مواضعی را که گسترده و متنوع هستند، با نامهای مشخص، محدود می کنیم. وجه مشترک همۀ این مواضع آن است که خاستگاه همگی آنها، اسلام است و هدف ما از این بررسی ها، مشخص نمودن جایگاه هر یک و روابط موجود میان آنها خواهد بود.

گستردگی و تنوع مواضع، هر نوع تقسیم بندی موجود را ناقص و محدود جلوه می دهند و خوانندگان گرامی خواهند دید که ما تنها به بررسی بُعد «منافع اجتماعی و مشترک امت اسلام» پرداخته ایم و آن مواضعی را که در روابط میان مردم، دارای جایگاه و ارزش ویژه هستند مورد بحث قرار داده ایم.

سوم: اندیشه

اندیشه به طور خلاصه عبارت است از رویدادهای مورد توجه و در معنای گسترده تر، همان عقل است که می تواند بیندیشد، تصور کند، تحلیل کند، استنباط کند، شک و تردید و بالاخره تصمیم بگیرد.

در حالت کلی تمام پدیده های قابل درک در مقابل حواس و خواستها قرار می گیرند و اندیشه های فطری در اینجا یافت نمی شوند چون این افکار، وقایعی هستند بالفعل، امّا حقایق را از بُعد هستی شناسی بررسی نمی کنیم، چون آنها توانائیهای افکار بالقوه هستند.

اندیشه به معنی اخص، به ادراک و عقل گفته می شود، به طوری که آن دو، آنچه که مفهوم معرفت را شکل می دهد بیان می کنند. ادراک و عقل درجه ای بالاتر از ادراک صوری را در حافظه تحقق می بخشند. هنگامی که ما نهایتی را فرض می کنیم از ذات خود خارج می شویم تا به عرصۀ اندیشۀ مطلق پابگذاریم. فکر و اندیشه در مقابل آگاهیِ حس قرار می گیرد.

خدا، مثال متعالی پاسخ دهنده به نیاز عقلانی است که مبنای ایجاد مبدا یگانه برای تمام هستی می باشد. او معیار حق است در فراسوی همۀ تصورات و باورهای عرفانی امام نیز به شرح و تفسیر تمامِ آن وابسته است.

هنگامی که به اصول ثابت فکری به عنوان پدیده ای عُقلایی توجه می کنیم، مجرای افکار عادی و فعل ارادی نمی تواند حتی بخشی از آن را از بین ببرد. و آن اندیشه های نیرومند و مشخصی است که به نشانۀ فاعلی مشخص می شود. عقیده ای است که هوشیاری و آگاهی با آن آشتی می کند همچون عامل تغییر علت فعل آن یا اندیشۀ بالفعل که ثبات منطقی اش را از عقیده و مذهبِ متکی بر دلایل و برهانهای فلسفی و کلامی و عرفانی می جوید.

فکر متین و استوار، متوقف بر سخن بدون اندیشه و اقدام نااندیشیده یا در شرایط اضطراریِ متغیّر نیست بلکه یک اجتهاد علمی است که در گذر از مراحل تاریخ، درخت آن به خون سیراب شده است. و این با ماهیت اسلام مطابقت دارد و دارای صفات دوام و موضوعیت و زیبایی و درخشندگی می باشد، چرا که با روح قرآن و تعالیم معصومین(ع) همراه است.

نظریات اجتماعی بخصوص نظریات مربوط به فعل جمعی به شکل گسترده نشان داده است اهدافی که فاعل برای رسیدن به آن می کوشد و وسایلی که مورد استفاده قرار می دهد، به اعتقادات و به حالات و شرایط زمان و مکان بستگی دارد.

چنین اعتقاداتی، موقعیتی عادی در عمل ایجاد می کند که مایل است همچون پدیده ذاتی ظاهر شود و نیز همچون حقایقی اجتماعی؛ و عقل سلیم نسبت به آن از طریقِ برهانهای مبتنی بر عقل، صحه می گذارد بنابراین هر اعتقادی متضمن خطری تهدیدآمیز برای دشمنانش می باشد.

به اختصار می توان گفت که نظرات سیاسی شیعه بر نظرات اعتقادی تکیه می کند و به دنبال آن بر مجموعه ای اجتهادی و ثابت اتکا دارد.

در بررسی شاخصها و علل مورد بحث، تنها به مواضع متغیر اکتفا نکرده و گمان نمی کنم این نوع نگرش، بتواند عظمت شخصیت امام(ره) را به درستی نشان دهد، اما نتیجۀ بحث بر منابع و مبانی محکمی تکیه دارد که مصداقهای کلی را در برگرفته و نشان از باورهای اعتقادی ما دارد.

چهارم: منافع مشترک امت اسلامی

این مفهوم به بعد خاصی از علم جامعه شناسی و رابطۀ روش با اصول ثابت فکری و مرجع دینی با روند تامین منافع متغیر امت در ارتباط است. این ارتباط در ابتدا، آنچنان پیچیده به نظر می رسد که بررسی آن را بسیار دشوار می نمایاند، اما رابطۀ نزدیک و جزء به جزء موجود میان این دو مرحله، آنها را با هم پیوند می دهد و نقش مرجع متفکر و عالم دین را که بر روش خاصی از تفکر تکیه دارد، مشخص می کند. منافع ملت در دو شکل کلی خلاصه می شود:

اول، پیوند معنوی و خالصانه میان توده های ملت با مرجع تقلید که احساسی دوجانبه را به وجود می آورد. این حالت عاطفی، فراتر از جنبه های مادی، به عرصه های مذهبی و ایدئولوژیک گسترده شده و پیوند عمیقی میان ملت و مراجع ایجاد می کند، همان طور که در ایران امروز رابطه ای محکم میان شیعیان و با مراجع وجود دارد و هر فرد یکی از سه روش مرجعیت، تقلیدکننده و یا احتیاط کننده را در پیش می گیرد.

یکی از مشکلات بزرگ ما آن است که نتوانسته ایم به آن مرحله از بلوغ فکری برسیم و منافع مشترک مسلمانان را با گذر از منافع زودگذر و محدود شخصی، در اولویت قرار دهیم. بدین ترتیب این منافع محدود که مذهبی، ملی یا قومی و طایفه ای هستند، موجب از دست رفتن اندلس در گذشته و جدا شدن فلسطین از جهان اسلام در حال حاضر شده است. این بی توجهی ها خطری جدی است که منافع و ادامۀ حیات تمدن اسلامی و امت ما را تهدید می کند.

دوم، توجه به هدفی کلی و ارزشمند که نمونۀ آن را در تلاشها و اولویتهای موردنظر مراجع و فیلسوفان فقیه، عارف، محقق و اصولگرا مشاهده می کنیم و این، جنبۀ دیگری از منافع مشترک امت اسلامی را تشکیل می دهد. و در جامعۀ ایران، بازتاب آن را مشاهده کردیم، که حضرت امام از این انگیزۀ موجود در میان ایرانیان مخلص و سلحشور استفاده کرد و آنان را حیاتی دوباره بخشید.

یکی از عوامل هشتگانۀ تحول زا، ویژگی خاص مذهب تشیّع است و از سوی دیگر، میهن پرستی هم از جایگاه ویژه ای در مفهوم منافع ملی و بین المللی برخوردار است. تشابه و نزدیکی موجود میان منافع هم یکی دیگر از علل گرایش به منافع مشترک است، همچنانکه در ایران و جهان اسلام شاهد آن هستیم و امیدواریم هرچه بیشتر توسعه و گسترش یابد.

باید به عنوان جزئی از امت عربی، اعتراف کنیم که ما عربها تاکنون نتوانسته ایم با ندیده گرفتن منافع جزئی و محدود خود، منافع مشترک امت اسلام را در اولویت قرار دهیم و باید تلاش کنیم تا منافع محدود، اعم از منافع ملی، مذهبی و قومی را در راستای ایجاد وحدت امت اسلامی قرار دهیم.

بخش دوّم: شواهد کلامی (نَقلی)

اوّل: منابع فکری امام(ره)

الف- قرآن کریم

از ویژگیهای این کتاب الهی، روش اقامۀ دلایل و برهانهایی است که خداوند ذکر فرموده. و بخشی از این برهانها را ذات مقدس حضرت حق برای اثبات حقیقت راجع به خود، مانند بحث در اثبات خدا و توحید اقامه فرموده است.

برهانهای دقیقی یافت می شوند که هم اهل معرفت و حکیمان و علماء استفاده می کنند و هم عموم مردم به شکل دیگری از آن بهره مند می گردند.

این کتاب و این سفرۀ گسترده از شرق تا غرب و از زمان نزول وحی تا هنگام قیامت، کتابی است که هم عموم مردم و هم افراد عالم و فیلسوف و عارف و فقیه از آن بهره مند می شوند چرا که این کتاب از مرتبۀ غیب به مرتبۀ شهود نازل شده است.

در این کتاب مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و نظامی و غیرنظامی وجود دارد و همۀ مردم به اندازۀ توانایی وجودی شان از آن استفاده می کنند. حتّی گروهی از افراد چپگرا و مارکسیست نیز برای اهداف خویش به قرآن متوسل می شوند در حالی که هیچ رابطه ای میان آنها و تفسیر و قرآن وجود ندارد.

متاسّفم برای مردمی که نمی خواهند در طریق علم گام نهند و کتاب خدا را بشناسند و در برابر منبع وحی سرتسلیم فرود آورند.

گروههایی از اهل علم به معنویات اسلام روی آوردند و به تدریج گروههای دیگر به مسائل اجتماعی و سیاسی پرداختند، آنها از زاویه ای به قرآن نگریستند و اینها از زاویۀ دیگر. و این نوعی غفلت از اسلام است چون آنها فقط از یک زاویه به اسلام می نگرند.

پیامبر(ص) فرمود: به درستی که من در میان شما دو چیز گرانبها به امانت می گذارم کتاب خدا و اهل بیت خود را، این دو از هم جدا نمی شوند تا در روز قیامت بر من وارد گردند.

بیان افرادی همچون من ناتوان تر از آن است که بتواند ارزشهای معنوی این حدیث شریف را که از مُلک تا ملکوت اعلی و از آنجا تا لاهوت گسترده است بیان کند. فهم من به این مرحله نمی رسد و درک آن برای شما نیز دشوار است اما شاید عبارت «این دو از هم جدا نمی شوند تا روز قیامت» اشاره داشته باشد به اینکه هر سختی که به هر یک از آن دو پس از وجود مقدسِ رسول الله(ص) می رسد به دیگری نیز رسیده است تا اینکه این دو بر پیامبر(ص) وارد گردند.

این مقام اتصال کثرت با وحدت و محو قطرات در دریاست یا چیز دیگری است که عرفان فعلی بشر را برای ادراک آن راهی نیست. بنابراین ظلم و ستم طاغوتها، ظلم بر امت اسلامی است و اگر عامه مردم در این میان عذری داشته باشند، علمای مذاهب عذری ندارند.

طاغوتها مردم را به بندگی گرفته اند و آن را ابزاری در دست حکومتهای دشمن قرآن قرار داده اند.

قرآن این دستور بزرگ زندگی مادی و معنوی بشر را از صحنه خارج کرده اند.

- حکومت عدل الهی را که یکی از اهداف این کتاب مقدس است باطل نموده اند و انحراف و ستم و فساد را پی ریزی کرده اند.

- کتابی که از مقام احدیّت با کشف تامّ محمدی(ص) برای هدایت جهانیان و محور زندگی تمام مسلمانان و عموم بشریت نازل شده است متاسّفانه نقشی جز در گورستانها و مجالس ترحیم ندارد.

دیدیم کسی که مرتکب بزرگترین گناهان شده بود و ندای حکومت اسلامی سرمی داد و از سیاست سخن می گفت عالِم دینیِ اهل سیاست را بی دین توصیف می نمود.

دیدیم که محمدرضا پهلوی هم قرآن چاپ می کرد و برخی را فریب می داد و عده ای از روحانیون غافل از اهداف اسلامی فریب او را خوردند. (...)

نزد اهل معرفت، این کتاب شریف از سوی حق تعالی با تمام شئون ذاتی و صفاتی و عقلی و با تمام تجلیات جمال و جلال نازل شده است و سایر کتابهای آسمانی چنین مقام و منزلتی ندارند. عظمت قرآن به خاطر مطالب و محتویات و اهداف آن است.

قرآن کتاب هدایت است. شفای بیماریهای باطنی، دعوت به سوی تهذیب نفس، تطهیر باطن از آلودگیهای طبیعت، کسب سعادت از طریق داستانهای انبیا و امتهای پیشین و شامل دستورات تربیتی پر رمز و راز می باشد که عقل را به حیرت می افکند.

یکی از گرفتاریهایی که اسلام به آن مبتلا شده است اینکه اشخاصی همچون متکلمین و بیش از آنها فلاسفه و بیش از آنها عرفا و اهل تصوّف خواستند تمام آیات قرآن را تفسیر معنوی کنند بنابراین به باطن پرداختند و از ظاهر غافل شدند.

هم اکنون اسلام دچار یک گرفتاری دیگر شده است و آن اینکه جوانان و فرهنگیان و دانشمندان ما که علوم مادی را فراگرفته اند تلاش می کنند تمام آیات قرآن را و روایات را تفسیر مادی کنند و از معنویات غافل شده اند در حقیقت آنها نیز در غفلت به سر می برند چون به اسلام فقط از یک جنبه می نگرند.

هر دو گروه اسلام را به معنای واقعی آن نفهمیده اند، چون اسلام نه فقط به مادیات دعوت می کند و نه فقط به معنویات؛ بلکه به هر دو دعوت می نماید.

اسلام و قرآن کریم برای ساختن انسان و تربیت او در تمام اَبعاد آمده است و مفسّری که از این مساله غافل باشد ملت اسلامی را محروم نموده است.

این کتاب الهی، کتاب احیای دلها و جلوۀ حیات ابدی و علم و معارف الهی است. این کتاب خداست و به دستورات الهی دعوت می کند.

بر استفاده کننده لازم است که تمامی این حجابها را از هم بدرد و به قرآن فراتر از حجابها و نظرات و عقاید فاسد بنگرد که این حالت، معمولاً از کج فهمی اشخاص ناشی می شود و اغلب مواقع نیز به خاطر پیروی و تقلید کورکورانه است. از سوی دیگر کسانی هستند که تنها بر باورهای عامیانه تکیه دارند و معارف خواص و اهل الله را باطل می پندارند. این عقیدۀ فاسد ناشی از جهل و غرور شیطانی می باشد که در کتابی جداگانه باید به آن پرداخت.

برخی مردم تفکر و تدبّر در آیات قرآن را با تفسیر به رای اشتباه گرفته اند و در اثر این عقیدۀ باطل، قرآن را کاملاً مهجور و دور افتاده قرار داده اند.

آنچه در کلام برخی محدثین عالی مقام آمده است که در اثبات توحید تکیه بر دلیل نقلی از مسائل شگفت است و از مصیبتهایی است که باید از آن به خدا پناه برد.

مانع و حجابِ ناشی از گناه و طغیان و عصیان جاهلانه نسبت به مقام مقدس رب العالمین است که قلب را از ادراک حقایق دور می کند. نظر آنها نسبت به جهان همچون نظر چهارپایان و حیواناتی است که از تفکر و تدبّر تهی هستند. دلهایشان همچون دلهای حیوانات است و هیچ بهره ای از تفکر نبرده اند، بلکه حالتی از غفلت و تکبّر روز به روز در وجودشان بیشتر می شود. حبّ دنیا باعث شده که آنها از حیوان نیز پَست تر شوند.

در قرآن کریم واژۀ تفکر به صورت فعل مضارع آمده است:

«و قرآن را نازل کردیم تا برای مردم آنچه را که نازل شده است بیان کند، شاید آنها بیندیشند.»

این آیۀ شریفه که احتمال اندیشیدن را مطرح کرده است، ستایش و بزرگداشت این عمل مهم را نشان می دهد. از پیامبر عظیم الشان(ص) روایت شده است که «وای بر کسی که قرآن را بخواند و در آن نیندیشد» و شیخ انصاری فرموده است:

بدان که تفکر موجب بصیرت می شود برای دستیابی به مطلوب.

امام(ره) می فرماید: تفکّر جستجوی بصیرت است و چشم دل است برای دستیابی به نتیجه و غایت کمال سعادت مطلقی است که کمال علمی و عملی را به همراه دارد.

این بعد از ابعاد قرآن برای کسی کشف نشده است. به خداوند بزرگ سوگند که اگر قرآن نبود باب معرفت الله تا ابد بسته می ماند. فلسفۀ یونان چیز دیگری است که در جای خود ارزشمند است، چرا که اثبات با استدلال امکانپذیر است اما معرفت از این طریق به دست نمی آید. معرفت غیر از اثبات وجود است.

قرآن کریم نازل شد در حالی که توصیف وجود به شیوه های متعارف در آن آمده است و عرفان و بینشی که قرآن ایجاد می کند، از طریق هیچ کتاب دیگری قابل دسترسی نیست.

ایجاد ارتباط معنویات با مادیات و انعکاس معنویات در تمامی جوانب مادی، از ویژگیهای منحصر به فرد قرآن کریم می باشد.

ب- رویکردهای ایدئولوژیک اسلام

اسلام فراگیر است و به ابعاد مختلف توجه دارد. اسلام نه فقط به مادیات و نه فقط به معنویات دعوت می کند بلکه هر دو را با هم درنظر می گیرد. یعنی اسلام و قرآن برای پرورش انسان در تمام ابعاد آمده اند و لازم است هر زمینه ای را که از طریق آن امکان رساندن سطح فکر بشر به اسلام وجود دارد در نظر بگیریم. انسان دارای مراتب سیر از طبیعت به ماوراء طبیعت می باشد تا جایی که به مقام الوهیت برسد. تمامی رژیمها و حکومتهای غیرالهی موجود، دارای دیدگاه محدودی هستند که نمی توانند از عرصۀ طبیعت خارج شوند، اما مکاتب توحیدی برای ساختن انسان برنامه دارند.

همه احکام فقهی که در اختیار ماست بخشی از احکام و قوانین شریعت اسلامی است. هیچ موضوع مهمی وجود ندارد مگر اینکه اسلام دربارۀ آن حکمی داده است.

اندیشمندان ما دریافته اند که اسلام می خواهد تمامی علوم طبیعی و غیرطبیعی با علوم الهی توحیدی مرتبط شود، یعنی هر علمی جنبۀ الهی بیابد.

مسالۀ عقل در قرآن کریم مطرح شده و دستور به تعقل امری است که از عالم محسوس به عالم معقول منتقل می شود و عالم معقول است که اصالت دارد و طبیعت تنها انعکاسی از جهان معقول است.

اسلام به یک طایفۀ خاص یا بخشی از مسلمانان یا ایرانیان تعلق ندارد. بعثت انبیا یک حرکت محدود در مکانِ معین نیست. رسول اکرم(ص) اهل حجاز بود اما دعوتش منحصر به حجاز نبوده، بلکه یک دعوت جهانی است. ملیت و فرقه و تعصب و زبان هیچ اعتباری ندارد. کُرد و ترک و بوسنی و دیگران با هم برادرند و زندگی مشترک دارند.

- اسلام به دولتهای معینی مثل ایران و عراق اختصاص ندارد. اسلام برای شرق و غرب و شمال و جنوب نیست. اسلام دینی الهی است، همانطور که خدا، خدای همه است و فقط مختص به مسلمانان شرقی یا غربی یا مسیحیان یا یهودیان نیست، اسلام هم برای ساختن بشر آمده است.

- اسلام تمامی کسانی را که به خدا ایمان آورده اند، با هم برادر می داند و عرب را بر عجم و ایرانی را بر غیرایرانی ترجیح نمی دهد. اینکه ما چون ایرانی هستیم باید فقط برای ایران کار کنیم یا چون عراقی هستیم فقط برای عراق کار کنیم، در اسلام وجود ندارد. اسلام می خواهد که تمام جهان، خانوادۀ واحدی باشند و تحت حکومتی واحد یعنی حکومت عدل الهی زندگی کنند.

- اسلام علی رغم احترام به وطن که محل تولد انسان است، آن را در مقابل اسلام قرار نمی دهد. اصل، اسلام است. اسلام به تمام طبقات تعلق دارد. از توده های مردم حمایت می کند. و از طبقۀ ثروتمند یا فقیر پشتیبانی نمی نماید. اسلام برای رهایی تمامی توده ها و نجات عموم مردم آمده است.

- خدا به طبقات نمی نگرد بلکه در اسلام تقوا مطرح است و هرکس تقوایش بیشتر باشد احترامش نیز بیشتر است و نسبت خانوادگی یا مقام اصلاً مطرح نیست حتی اگر رئیس جمهور یا نخست وزیر باشد.

- قرآن همگان را به مشارکت در اجتماع و سیاست دعوت می کند و توجه به منافع اجتماعی، همچون کار در کارخانه ها و کشاورزی و تعلیم و تربیت در مدارس را عبادت می داند. تامین منافع مسلمانان دارای جنبۀ عبادی است.

- احکام اخلاقی اسلام نیز سیاسی است. اینکه مومنین با هم برادر هستند یک حکم اخلاقی و اجتماعی و سیاسی می باشد. اگر مومنین از طایفه های گوناگون و طبقات اجتماعی مختلف هم باشند، به یکدیگر با دیدۀ محبت می نگرند. این یک حکم اجتماعی مهم است و نتایج اجتماعی گسترده ای دارد. این دیدۀ حکم اسلامی و اخلاقی مهم، نتایج اخلاقی بی شماری نیز به همراه دارد.

- هرکس بتواند مفهوم دین را در فرهنگ اسلامی درک کند، یقیناً درمی یابد که هیچ تناقضی میان رهبری دینی و سیاسی وجود ندارد، بلکه مبارزۀ سیاسی، بخشی از وظایف و واجبات دینی است و رهبری مبارزۀ سیاسی جزئی از وظایف و مسئولیتهای رهبر دینی می باشد.

- بدیهی است که ضرورت اجرای احکام که تشکیل حکومت رسول اکرم(ص) را واجب نمود، تنها منحصر به دوران پیامبر(ص) نبوده، بلکه یک ضرورت مستمر می باشد و طبق آیات قرآن کریم، احکام اسلام محدود به زمان نیست. این احکام، جاودان و لازم الاجرا هستند و جلوگیری از اجرای آن با اصول اسلام منافات دارد.

- اگر دستگاه اجرایی و اداری که تمامی فعالیتهای مردم را در نظامی عادلانه تنظیم می کند، وجود نداشته باشد نابسامانی ایجاد می شود و فساد و انحراف اجتماعی، اعتقادی و اخلاقی گسترش می یابد.

ج – جهان بینی و رویکردهای ایدئولوژیک اسلام

عقاید ما و تمامی مسلمانان، همان مسائل مطرح شده در قرآن کریم و بیانات پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) است و اساس تمامی اعتقادات و مهمترین و بالاترین آنها، اصل توحید است.

ذات مقدس الهی، یگانه آفرینندۀ این جهان و تمام مراتب وجود و انسان است.

بر انسان واجب است که فقط در برابر ذات الهی خضوع نماید، نه برای هیچ انسان دیگری، و نیز هیچ انسانی نباید دیگران را به خضوع در مقابل علم ناقص و یا امیال و هوسهای خود وادار نماید. می دانیم که این اصل اعتقادی مبدا آزادی مردم و جامعه است. وضع قانون فقط در صلاحیت خالق می باشد و سلب آزادی از انسان موجب سقوط و انحطاط وی خواهد بود.

با توجه به اصول مذکور، واجب است که انسان برای رهایی از زنجیرهای اسارت قیام کند و در برابر کسانی که به اسارت و بندگی فرامی خوانند بایستد و خود و جامعه اش را نجات دهد.

از این رو، تصمیمات اجتماعی ما در جهت رویارویی با استکبار و استثمار شکل می گیرد. همۀ مردم در برابر خالق مساوی هستند. برابری مردم اصل است و تقوای الهی و دوری از انحراف و خطا، معیار برتری فرد بر دیگران است.

باید با هر چه که می خواهد این مساوات میان افراد جامعه را از بین ببرد و امتیازات بی پایه و اساس در جامعه ایجاد کند، مبارزه کرد.

برخی افراد ساده لوح و احمق مدعی هستند که احکام اسلام در 1400 سال پیش وضع شده است و توانایی ادارۀ امور حکومت را ندارد،

یا اینکه اسلام یک دین واپسگراست و مظاهر تمدن را رد می کند و برای دولتهای معاصر ممکن نیست که از مظاهر این تمدن جهانی بهره من شوند،

یا اینکه اسلام، تنها به معنویات و تهذیب نفس و دوری از مقامهای دنیوی و کوشش در عبادات و اذکار و دعاهای روزانه توجه دارد و حکومت و سیاست و ادارۀ کشور خلاف آن هدف بزرگ معنوی است، چون همۀ اینها برای آبادی دنیاست.

متاسفانه این اندیشه در برخی روحانیون و متدینین بی خبر از اسلام نیز اثر گذارده، به طوری که آنها دخالت در امور حکومت و سیاست را معصیت و فسق می دانند. این فاجعه ای بزرگ است که اسلام به آن مبتلا شده است.

باید گفت که آنها، یا حکومت و قانون و سیاست را نمی شناسند و یا می شناسند و خود را به نادانی می زنند تا به اهداف خاص خود برسند چون اجرای قوانین بر اساس عدالت و منع ظلم و مقابله با حکومت ستمگر و گسترش عدالت به نفع آنها نیست.

در هر دو زمینۀ فردی و اجتماعی، ریشه کنی فساد و فحشا و انحراف، محدود کردن آزادیها مطابق با موازین عقلی، عدالت، استقلال، خودکفایی، مبارزه با استکبار و مسائل مربوط به حدود و تعزیرات بر اساس عدل، مانع فساد جهان و ویرانی اجتماع می باشد.

بر اساس قواعد عقلی واجب است که در قرن حاضر پایه های استعمار، نابود و به جای آن قواعد دیگری جایگزین شود.

ادیان الهی به تمامی ابعاد زندگی انسان و آسایش او اهتمام و توجه دارند. سایر دولتها و حکومتها به معنویات انسان کاری ندارند و هیچ یک از مکاتب مادی دنیا به باطن و درون انسان نمی پردازند و جز اسلام، هیچ قانونی یافت نمی شود که بتواند اعمالی را که انسان به طور پنهان انجام می دهد کنترل کند.

معاد و مراتب وجود شامل دو مرتبۀ غیب و شهادت می باشند. که برای بررسی آن، دیدگاههای دو مکتب فلسفی الهی و مادی را در اینجا ذکر می کنیم:

مادیگراها در فلسفۀ خود، تجربه و حس را معیار شناخت قرار داده اند و هرچیز غیرمحسوس را از دایرۀ شناخت خارج می کنند. وجود را همان ماده می دانند و عالم غیب را اوهام و خیالات می پندارند، در حالی که معیار شناخت در فلسفۀ الهی، از دو بخش حسی و عقلی تشکیل شده است و مساله ای که با عقل درک می شود به دایرۀ علم و شناخت وارد می گردد، هرچند که ادراکش از طریق حس میسر نباشد. مانند ستارگانی که 6 میلیارد سال نوری طول می کشد تا نورشان به زمین برسد و می دانیم که وجود دارند اما آنها را نمی بینیم.

- اعتقاد به وجود مبدا متعالی، بخشی از عشق به کمال است و حتی اگر به بهشت ایمان نداشته باشیم، فطرت انسان ندا درمی دهد که: ای کاش چنین بهشتی وجود داشت. بنابراین نور فطرت ما را هدایت می کند تا بدانیم دلهای تمامی افراد بشر به سوی حقیقت گرایش دارد.

همۀ انسانها، اعم از مادی گرایان و یا معتقدان به مکاتب آسمانی، فطرت را به عنوان کمال مطلق پذیرفته و همگی، یکدل و یکزبان می گویند:

ما عاشق حقیقت مطلق و جمال و جلال مطلق هستیم. ما قدرت و علم مطلق را می طلبیم. آیا در تمام هستی، در عالم تصور و خیال و در تمام روشهای عقلی و اعتباری موجود که کمال مطلق و جمال مطلق داشته باشد جز خدا کسی است؟ خدای با عظمتی که مبدا جهان است.

آیا جز آن محبوب بی همتا، زیبای مطلقی که نقصی نداشته باشد، وجود دارد؟

پس ای سرگشتگان وادی حیرت، ای ره گم کردگان صحرای ضلالت، ای پروانگان پیرامون شمع زیبای مطلق و ای عاشقان محبوبِ خالی از عیب و نقص و محبوب جاودانه و ازلی، اندکی به کتاب فطرت بازگردید و کتاب وجودتان را ورق بزنید تا ببینید که فطرت الهی با قلم قدرت چه نگاشته است.

در قرآن کریم می خوانیم:

«من به سوی کسی رو کرده ام که آسمانها و زمین را آفریده است.»

پس آیا فطرت خدایی که انسانها بر اساس آن آفریده شده اند، فطرت توجه به محبوب مطلق نیست؟

و آیا فطرت که «تبدیل ناپذیر است» فطرت معرفت نیست؟

از خواب غفلت بیدار شوید.

پرتو نور پرفروغش که «روشنی آسمانها و زمین است» همه جا را در برگرفته است.

بنابراین عشق واقعی تو، معشوق واقعی می طلبد. معشوق تو نمی تواند خیالی باشد چرا که امر موهوم و خیالی ناقص است و فطرت در جستجوی کمال می باشد. پس عشق واقعی و عاشق واقعی بدون معشوق نمی تواند به وجود آید و جز ذات کاملی که فطرت آن را می یابد، معشوقی وجود ندارد.

بدین ترتیب، احکام فطرت از تمامی بدیهیات روشنتر است. (آیا در خدا که آفرینندۀ آسمانها و زمین است شکی وجود دارد؟)

- نظم جهان هستی، امری تصادفی نیست. امام(ره) می فرماید:

شیء ممکن الوجود، خود به خود به وجود نمی آید. این سخن مطابق با ضرورت عقلانی است که تبدیل شیئی به شیء دیگر را بدون دخالت علّت بیرونی نفی می کند.

- اعتقاد به یگانگیِ خداوند امری فطری است. ذات خداوند مبدا همۀ اشیاء، منشا تمام کمالات و منبع جمیع خوبیهاست. او حقیقت وجود است و علت اینکه وحدت، در راستای وجود قرار دارد همین است.

د- نبوّت و پیامبران

زندگی بشر در تمامی ابعاد تربیتی، جسمی، روحی و عقلی یا فراتر از اینها ممکن نیست که به دست بشر اداره شود. چرا که بشر، نیازهای انسان و چگونگی تربیت او در رابطه با امور ماوراء الطبیعه را نمی داند.

اکتشافات طبیعی در دوران اخیر بسیار پیشرفت کرده است، اما بسیاری از امور دیگر هم وجود دارد که هنوز کشف نشده و مرشد روح انسانها باید زمینۀ علمی حقیقی داشته باشد. به همین خاطر وحی الهی بر انسانهای کامل نازل می شود.

بعثت انبیا مقدمه ای است برای گسترش توحید، شناخت مردم نسبت به جهان و نمایاندن تصویر واقعی جهان؛ و نه تصویری که ما از آن برداشت می کنیم. انبیای الهی(ع) تلاش بسیار کردند تا مردم را از این ظلمتی که جهان را فراگرفته است به سوی نور رهایی بخشند.

هدف نهایی معرفت خداست و همه چیز مقدمه ای در راستای آن است. دو هدف اساسی انبیا، رشد معنویات و استعدادهای مردم و رهایی ضعیفان از سلطۀ مستکبران و برپایی عدالت.

- علّت عدم اختلاف پیامبران با یکدیگر، شناخت منطبق بر واقعیات است. به همین دلیل تمامی پیامبران در ارائۀ راه حق با یکدیگر هماهنگی کامل دارند. وقتی انسان با مبادی معنوی مانوس شد، حقایق بر جان و دلش نازل می گردد.

آیا دین افیون است یا عامل حرکت؟ دشمنان ما می گویند: دین، افیون توده هاست و حتی این سخن بر برخی از اهل فرهنگ ما نیز اثر گذاشته است. همچنین می گویند: اسلام برای 1400 سال پیش مفید بوده است اما اکنون نمی توان تمامی احکام آن را پیاده کرد. اینها نمی دانند که اسلام چیست. می گویند: پیامبران را به دروغ ساختند تا دین بیاورند و از قدرتمندان حمایت کنند. در حالیکه بررسی تاریخ عمومی جهان و تاریخ اسلام، بخصوص تاریخ معاصر، نشان می دهد که کدام طبقه موافق و کدام طبقه مخالف پیامبران بوده اند.

پیامبران از قشر مستضعف و از طبقۀ متوسط و عامه مردم بوده اند و از مستضعفان در برابر با مستکبران دفاع کرده اند. یکی از آنها موسی(ع) بوده است. هنگامی که چوپان بود عصا به دست گرفت و برای مدتی طولانی به حضرت شعیب(ع) خدمت نمود و چوپانی کرد. او از میان مردم برخاسته بود. از میان آنها قیام کرد و آنان را برای مقابله با فرعون آماده کرد. فرعون، موسی را برای حفظ تاج و تخت خویش پرورش نداد. موسی مردم را جمع کرد و با او به مبارزه پرداخت آیا این دین افیون توده هاست؟

همینطور پیامبر اکرم(ص)، علیه طاغوتیان قریش موضعگیری کرده و پس از پایان اعمال مخفیانه در غار حرا از مکّه خارج شدند و سپس به همراه یاران خویش به مدینه رفتند. آیا این یاران از قدرتمندان بودند؟ آیا از طاغوتها بودند؟ آیا رباخوار بودند؟ آیا تاجر و یا هم پیمان توانگران بودند؟ اتاق پیامبر از شاخۀ درخت خرما بود. یارانش اهل صفّه بودند و خانه ای نداشتند، مگر با کفار قریش در نیفتادند؟ اسلام و سایر ادیان، به حرکت آورنده و بیدارکنندۀ مردم بودند و تعلیمات انبیا، توده ها را بیدار کرد و مردم را علیه مشرکان به قیام واداشت.

پیامبران بزرگ و رسول اکرم(ص) در آن هنگام که کتابهای آسمانی را برای هدایت مردم در یک دست داشتند، در دست دیگر سلاح حمل می کردند. ابراهیم(ع) در یک دست صحف و در دست دیگر تبری برای شکستن بتها داشت. موسی(ع) در یک دست تورات و در دست دیگر عصا داشت که فرعونها را ذلیل نمود و پیامبر اسلام(ص) علیه قریش که همه چیز را به دست گرفته بودند قیام کرد.

مردمی که دعوت پیامبران را پذیرفته بودند آثار نیکی به جای گذاشتند. میراث پیامبران باعث شد تا افراد منحرف از مردم بترسند. بعثت پیامبر اکرم(ص) بزرگترین حادثه در جهان بود.

زمانها به خودی خود امتیازی بر هم ندارند. ارزش و شرافت یا نحس بودن یک زمان به حوادثی برمی گردد که در آن زمان واقع شده است و روز مبعث پیامبر اکرم(ص) روزی است که در طول تاریخ تا ابد، روزی شریف تر از آن یافت نخواهد شد.

هـ – امامت و تشیّع

به حکم عقل اثبات کردیم که حتماً باید امامت وجود داشته باشد تا از دین محافظت نماید و این امری ثابت و مسلم در اسلام است.

- اگر قانونگذار اسلام، یک شخص معمولی بود بر او واجب و لازم بود که وظیفه کسانی که دین را پذیرفته اند پس از خود مشخص کند و این احتیاجی به دلیل ندارد چون از احکام واضح عقلی است چرا که هر قانونگذار در جهان قانون را برای اجرا وضع می کند.

احکام الهی فقط به زمان رسول اکرم(ص) مربوط نمی شود. از آنجا که پروردگار این جهان کسی است که قوانین را برای زندگی مردم وضع کرده است و خدا و پیامبر اجرای آن را خواسته اند، پس لازم است خداوند شخصی را تعیین فرماید که سخن او و سخن پیامبرش را به طور دقیق و بدون کم و زیاد بداند و در اجرا و تطبیق قوانین الهی اشتباه نکند و خائن و دروغگو و ستمگر و سودجو و طمّاع و طالب ریاست و مقام نباشد. خود از قانون تخلف نکند و مردم را نیز به تخلف فرمان ندهد و منافع خویش را بر راه خدا و دین خدا ترجیح ندهد و این همان معنای امامت است.

به گواهی تاریخ معتبر و اخبار مختلف نزد شیعه و سنّی، هیچکس پس از پیامبر خدا(ص) یافت نمی شود که تمامی این ویژگیها را داشته باشد، مگر علی بن ابیطالب(ع) که ولایتش در غدیر خم اعلام شد و پس از آن حضرت، ائمۀ هدی(ع) استمراردهندۀ مسیر امامت بودند. اصحاب بزرگ پیامبر(ص) با امام علی(ع) بیعت کردند که خدایا! دوست بدار هرکس که او را دوست دارد و دشمن باش هرکس را که با او دشمن است. اما برای اینکه در برابر اشخاصی که از لحاظ کثرت معلومات و معارف و امور معنوی ممتاز هستند راه گشوده باشد و بتوانند بیندیشند و با دقت بررسی کنند باید گفت که هرکس خطبه های ایشان را در نهج البلاغه ملاحظه کند درمی یابد اصولی که ایشان برای آن قیام کرد چه بوده است و عظمت قیام معنوی فاطمه زهرا(ع) و خدمتهایی که انجام داد، ما و شما و تمامی بشریّت را به شگفتی وامی دارد.

سخنرانی حضرت زهرا(ع) در برابر حاکم وقت، آگاهی و صبر امیرالمومنین(ع) در بیش از 20 سال و کمک ایشان به حکومتهای وقت، فداکاری حضرت امام حسن(ع) که خدمتی بزرگ انجام داد و دولت ستمگر اموی را رسوا نمود، خدمات سیدالشهداء حضرت امام حسین(ع) به اسلام.

این بزرگواران به واسطۀ روح الهی خود توانستند بر تمامی ستمگران زمان خویش پیروز شوند. و اسلام را زنده نگاه داشتند و الگویی برای همه ما بودند تا ما نیز در برابر تمامی قدرتهایی که امروز با ما می جنگند مقاومت کنیم. امامان ما(ع) ایستادگی در برابر مستکبران را به هر نحو ممکن، واجب کرده اند و ما نیز پیشوایی آنان را پذیرفته ایم و از آنان تبعیت می کنیم.

میلاد مبارک خاتم الاوصیاء و فخر اولیاء حجهبن الحسن العسکری(عج) را به تمامی مظلومین و مستضعفین جهان تبریک عرض می کنم. میلاد مردی که جهان را از شرّ ستمگران و اشغالگران پاک خواهد کرد و زمین را پر از عدالت خواهد نمود، پس از آنکه از ظلم و جور آکنده شده باشد و مستکبرین جهان را نابود می کند، مستضعفین جهان را وارث زمین خواهد نمود و بر بشریت بر اساس قانون عدالت اسلامی حکومت می نماید و این سازمانهایی را که به دروغ ادعای حقوق بشر می کنند نابود می کند.

زمین پر از عدالت خواهد شد. این هدف تمامی پیامبران بوده است اما موفق به آن نشدند، عدالت، آنطور که برخی گمان می کنند، فقط برای رفاه مردم نیست، بلکه تمامی مراتب انسانی را در بر می گیرد.

بازگرداندن انسان از انحراف اعم از انحراف علمی یا روحی یا فکری، همان معنای تحقق عدالت می باشد. تشیّع مذهب اهل بیت(ع) است و ما به آن افتخار می کنیم. ما پیرو مذهبی هستیم که هدف آن بیرون آوردن حقایق قرآنی از قبرستانها می باشد. ما پیرو مذهبی هستیم که بنیانگذار آن رسول اکرم(ص) و به فرمان خدا بود و امیرالمومنین(ع) را که بندۀ رها شده از تمامی قید و بندها بود، مکلّف نمود تا بشریت را از تمامی قید و بندها رهایی دهد. امام باقر(ع) که شکافندۀ دانش می باشد از ماست.

مذهب جعفری فقه ماست. این دریای بخشنده و بیکران یکی از آثار آن می باشد.

ما افتخار می کنیم که پیشوایان معصوم ما(ع) عمرشان را در زندان و تبعید در راه سربلندی اسلام و تحقق اهداف قرآن کریم سپری نمودند و یکی از این اهداف، تاسیس حکومت عدل الهی می باشد و عاقبت ایشان، شهادت در راه مبارزه با حکومتهای جور و ستم و طغیان بود.

یکی از ویژگیهای تشیّع، مبارزه با ستم می باشد:

از ابتدا تا امروز، مقاومت و مبارزه علیه دیکتاتوری و ظلم در تاریخ شیعه وجود داشته است.

جنبش مشروطه، جنبش تنباکو و تاسیس حوزۀ علمیۀ قم و تلاشهای فرهنگیان متدین در دانشگاهها و جنبش سالهای 3 - 1962 (42 - 1341) مردم ایران به رهبری اسلام عواملی بود که اسلام شیعی را در جهان مطرح نمود.

امام(ره) و احکام عملی اسلام

الف) احکام سیاسی

ماهیت قوانین و کیفیت احکام شرعی دلیل دیگری است بر ضرورت تشکیل حکومت و اجرای قوانین برای ادارۀ جامعه از نظر سیاسی و اقتصادی و اجتماعی.

احکام شرعی محتوی قوانین مختلف برای نظام اجتماعی کامل می باشد و در این نظام حکومتی، تمامی نیازهای انسان شامل روابط مردم با یکدیگر، روابط فرزندان و خانواده و هموطنان شکل می گیرد.

اجتماعات عبادی سیاسی شامل نماز عید فطر و عید قربان و حج و نماز جمعه برگزار می شود.

- ابعاد سیاسی و اجتماعی در هم ادغام می شوند و با هم مرتبط هستند. عبادت فقط وظیفه ای روحانی نیست بلکه عبادی سیاسی است و بر مسلمین واجب است که آن را اجرا کنند.

نماز جمعه شامل دو خطبه است که در آنها مسائل روز و نیازهای شهرها و مناطق مختلف و نیز مسائل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مطرح می شوند تا مردم از آنها مطلع گردند.

در هر سال دو عید وجود دارد که مردم در آن جمع می شوند و نماز عید نیز دو خطبه دارد که در آن مواضع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مطرح می شوند.

مراسم سالیانۀ حج، در حقیقت همایش بزرگی برای اطلاع از اوضاع تمامی سرزمینهای اسلامی است.

تمامی آنچه که افراد مغرض تحت عنوان فلسفۀ حج بیان می کنند بیانگر تصویر واقعی حج نیست مانند این که حج عبادتی گروهی و زیارت و سیاحت است.

اما به این سوالات توجه کنید:

چگونه باید زندگی کنیم؟ چگونه باید مبارزه کنیم؟ به چه صورتی با جهان سرمایه داری و سوسیالیستی رو به رو شویم؟ رابطۀ حج با وجوب بازپس گیری حقوق مسلمانان و محرومین از ستمگران چیست؟ تفکر راجع به رهایی مسلمانان و رابطۀ حج با لزوم قدرت یافتن مسلمانان به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی چیست؟ و حج چه جایگاهی در مبارزه علیه حکومتهای دست نشانده دارد؟

باید در حج راجع به مفهوم واقعی سیاست اسلامی و دربارۀ تمامی امور زندگی بحث شود. حج، دعوتی برای ایجاد جامعه ای تهی از رذایل مادی و معنوی است.

حج، تجلی و بازگشت عشق الهی و عشق زندگی انسان کامل و جامعۀ متکامل و بیزاری از مشرکین می باشد.

باید حکومتهای ستمگر و دست نشانده را نابود کرد و سپس حکومت اسلامی عادلانه برپا کرد که در خدمت منافع ملت باشد.

بر تمام علما و مسلمین واجب است که برای سعادت میلیونها نفر از مردم و تحقق منافع آنها تلاش کنند. ما حکومتهای صالح می خواهیم که در راستای منافع مسلمانان تلاش کنند.

- اجتهاد در مفهوم اصطلاحی آن، برای رهبری جامعه اسلامی کافی نیست و باید باب اجتهاد در حکومت اسلامی همواره گشوده باشد.

طبیعت انقلاب و نظام اسلامی اقتضا می کند که نظرات اجتهادی فقهی در زمینه های مختلف به شکل آزادانه مطرح شود، هرچند در مخالفت با دیگران باشد. اما مساله مهم شناخت صحیح حکومت است تا نظام اسلامی بتواند برای مسلمین برنامه ریزی نماید.

- اگر در حوزه های علمیه مرجع و عالمی وجود داشته باشد که در علوم فقهی تبحر دارد اما قادر به تشخیص مصالح مردم و جامعه نباشد یا نتواند افراد صالح را از غیرصالح تشخیص دهد و دارای رای صائب در مسائل سیاسی و اجتماعی نباشد چنین انسانی در مسائل اجتماعی و حکومتی غیرمجتهد است و نمی تواند زمام امور جامعه را به او سپرد.

- بر بزرگان لازم است که بپاخیزند و برای تحقق منافع مسلمانان بکوشند و من مصرّانه معتقدم که شرط مرجعیت برای رهبری لازم نیست.

- حکومت می تواند به طور یکطرفه پیمانهای شرعی را که با مردم بسته شده در زمانی که آن پیمانها مخالف مصالح کشور و اسلام باشد لغو کند.

- حکومت می تواند حج را که از فرایض(ع) مهم الهی می باشد، در صورت مخالفت با مصلحت دولت اسلامی به طور موقت تعطیل نماید.

- حکومت می تواند مالکیت قانونی را محدود کند و با حکم فقیه، در صورت مخالفت با منافع امت اسلام، آن را مصادره کند.

- اگر مردی با همسرش بدرفتاری نمود در درجه اول نصیحت و بعد بازگرداندن حق و اگر فایده ای نداشت طلاق جاری می شود.

- نابودی حکومتهای ستمگر و دست نشانده و سپس برپایی حکومت عادلانۀ اسلامی که در خدمت منافع مردم باشد واجب است.

در گذشته برخی از علما حتی در حوزۀ نظری محدودیت داشتند. ما حکومتهای صالح که به صلاح مسلمین عمل کنند، می خواهیم.

هرآنچه نزد پیامبر(ص) بود تابع قانون الهی بود و پیامبر(ص) تجسم قرآن یا به عبارتی پیامبر(ص) قانونی مجسّم بود.

حکومت جمهوری اسلامی که ما به آن دعوت می کنیم الهام گرفته از سنت پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) و متکی به آرای عمومی مردم می باشد، میزان، رای ملت است.

- خلیفه باید عادل و از لحاظ اعتقادی و اخلاقی کامل باشد. حکومت اسلامی حکومت قانون است.

ب) احکام اجتماعی

شریعت برای ادارۀ جامعه در زمینه های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی قانونگذاری می کند که حاوی قوانین متنوّعی برای ایجاد نظام اجتماعی متکامل می باشد. نظامی که در آن به تمام نیازهای انسان پاسخ داده می شود. اسلام برای پیش از ازدواج، پس از ازدواج، زمان بارداری نیز در هنگام شیر دادن کودک نیز قانون دارد.

اسلام راجع به وظایف والدین که متعهد به تربیت فرزندان می باشند و رابطه متقابل شوهر کودک و زن و رابطۀ آنها با فرزندان قوانینی برای تربیت انسان کامل بیان نموده است. آیا این قوانین، بهترین روش تربیت انسان کامل و برطرف کردن نیازهای او نیست؟

ج) احکام اقتصادی

دولتهای اسلامی به دلیل ضعف در ادارۀ کشور و وابستگی، وضعیتی تاسف بار دارند که این حالت، برنامه هایی را برای حفظ منافع محرومین می طلبد.

اسلام در برابر منفعت طلبی می ایستد، ابراهیم(ع) تبر برداشت و بتهای اشراف را در هم شکست تا منافع توده های مردم را حفظ کند و ظلم را از آنها برطرف نماید.

- ضروری می دانم که قوانینی برای حفظ منافع مستضعفین وضع شود.

خمس حاصل از درآمد بازار بغداد برای سادات و تمامی حوزه های علمیه و تمامی فقرای مسلمین کافی است به علاوۀ بازارهای تهران، استانبول، قاهره و غیره.

- باید رای حاکم شرعی که بر اساس مصلحت تمامی مسلمین می باشد اجرا شود مثل اینکه تقسیم زکات در هر زمان به عهده حاکم اسلامی آن زمان می باشد و او بر اساس مصلحتی که تشخیص می دهد آن را در مصارف خاصی هزینه می کند.

- قطع رابطۀ اقتصادی با امریکا، هدیه ای است الهی که ما از نتایج موثر آن برای کشورمان غافل هستیم. آری ده سال است که در سختی به سر می بریم اما نتیجه به مصلحت ما خواهد بود.

- سیاست ما پیوسته بر اساس آزادی و استقلال و حفظ منافع توده های مردم می باشد و این اصل را فدای هیچ چیزی نمی کنیم.

-حکومت باید بر بازار، نظارت کامل داشته باشد تا انحراف و مخالفت با اسلام و منافع جمهوری اسلامی پیش نیاید.

- ما چاههای نفت را نخواهیم بست اما آن را ارزان هم نمی فروشیم چرا به جای فروختن، در رونق دادن اقتصاد از آن استفاده نبریم.

- حق ملت است که نفت خود را به دشمنان نفروشد چه امریکا و چه اسرائیل غاصب و متجاوز به حقوق مسلمین و دشمن اسلام و چه رژیم نژادپرست افریقای جنوبی.

- بر ملت واجب است که مالیاتها را بپردازند و وضعیت شهرها را از نظر امنیتی و نظامی در نظر داشته باشند.

- مالیاتهای عادی و استثنایی را دولت می تواند به اندازه ای که نیاز دارد از مردم بگیرد و این می تواند تحت عنوان قرض یا کمک به حکومت اسلامی باشد.

مالیاتهایی که اسلام تعیین نموده است نشان می دهد که اختصاص به فقرا و سادات ندارد بلکه برای تشکیل حکومت و ضامن حفظ اقتدار دولتی بزرگ می باشد.

خمس یکی از حقوق شرعیه است که اموال سرگردان را به بیت المال بازمی گرداند و در مذهب ما خمس از تمام کسانی که از کسب و کار سود می برند گرفته می شود چه در کشاورزی یا تجارت یا منابع زیرزمینی و سطحی. در دادن یک پنجم سود محصولات زراعی آنچه که از مصرف سالیانه بیشتر است فروشنده این محصولات نیز مشارکت می کند.

- ناخدای کشتی و کسی که معدن را استخراج می کند نیز باید یک پنجم سود حاصله را به امام یا حاکم اسلامی بپردازد تا در بیت المال قرار دهد.

بدیهی است که این منبع مالی مهم، برای تسهیل امور دولت اسلامی و برطرف کردن تمام نیازهای مالی آن تعیین شده است.

- اگر خمس سود حاصله را در کشورهای اسلامی و جهان محاسبه کنیم معلوم می شود که این اموال فراوان فقط برای رفع نیازهای سید و طلبه نیست بلکه مساله ای فراتر از اینهاست و آن برطرف کردن نیازهای مالی تشکیلات حکومت بزرگ اسلامی است.

بر اهل ذمّه (یعنی غیرمسلمانان) نیز واجب است جزیه (نوعی مالیات) بپردازند.

مالیاتی که از اراضی پهناور کشاورزی گرفته می شود نیز ثروتی هنگفت است که نمی توان آن را سبک شمرد. امثال این اموال و مالیاتها دلالت بر لزوم وجود حکومت است که ادارات ویژه و حسابرسی دقیق و برنامه ریزی داشته باشد و متصدیان حکومت باید مالیات را به مقدار مناسب بگیرند و در راستای منافع مسلمین مصرف نمایند.

- دیات (خون بها) نیز باید گرفته و به صاحبان خون پرداخت شود.

- دشمنان در گذشته به خوبی درک کرده بودند که اگر اسلام قدرت کافی به دست آورد دیگر به آنها اجازۀ تحقق اهدافشان را نخواهد داد.

منبع: رویارویی با تهدیدات معاصر در اندیشۀ امام خمینی(ره)، ج 1، ص 427.

 

منبع: موسسه حفظ و نشر آثار امام خمینی (ره)