مرزهای خشونت و رحمت در سیره نظری و عملی امام خمینی (ره)

مرزهای خشونت و رحمت در سیره نظری و عملی امام خمینی (ره)
سیدعباس رضوی
۱۱ خرداد ۱۳۹۰
حقوق بشر, صلح تحمیلی و حقیقی, خشونت, رحمانیت, فساد, جهاد,

مقدمه

مـسـاله "دیـن و شمشیـر"،"اسلام و خشـونت" از حـربه های کهنه و دیـریـنـی است که جهان غرب آن را بـرای کـوبیـدن اسلام و مسلمـانان،هـر چـنـد گـاه به کـار مـی بنـدد و شـرق شناسـان و استعمارگران،برای دور کردن نسل جـوان از اسلام،آن را فریاد می کنند. آنـان، تـبلیغ کرده و می کنند: اسلام با زور و قدرت پیشرفت کرده اسـت و ایـن سـلاح جـهـاد بـوده کـه مـردم را بـه اسلام کشانده و حـکـومـتـهای دینی با زور سرنیزه مردمان جهان را بر سرسفره این کیش نشانده اند!

تـاریـخ نگاران، جامعه شناسان و کشیشان غربی، سیاستمداران، قلم بـمـزدان، تلاش ورزیده اند که از اسلام و مسلمانان چهره ای خشن و خون آلود ترسیم کنند که مدارا و انسان دوستی و صلح و صفا در آن جـایی ندارد. در برابر مسیحیت و مردم مغرب زمین را جلوه و نماد انـسـان دوسـتی و مهرورزی نشان دهند که با گل سرخ و شاخه زیتون بـا جهانیان روبه رو می شوند و هرکاری انجام می دهند در راستای آزادی انسان و در راه بر قراری صلح جهانی است.«1»

آنـچـه جـای گـفـت وگـو دارد این نکته است: شماری از نویسندگان مـسـلـمـان مـرعوب تهاجم فرهنگی دشمن شده و به تلاش برخاسته اند آییـنـهـا، دسـتورها و قانونهای دینی را برابر آنچه غرب آن را حـقـوق بشر می خواند، بنمایانند این گروه، به توجیه مسائلی چون حدود و قصاص و تعزیرات که غرب آنها را نمی پسندد، پرداخته اند. شـمـاری از اصـل مـنکر سنگسار در اسلام برای مردان و زنان بدکار شـده انـد، جهاد اسلامی را، تنها جهاد دفاعی دانسته هرگونه یورش نـظـامی از سوی نظام اسلامی، به هر هدف، به دیگران را نادرست می انگارند.«2» در ایـن میان، کسانی که جامه مسلمانی به تن کرده بودند، در هم آوایـی بـا خـواسـتـه هـای جـهـان غـرب، تا آن جا پیش رفتند که مـجازات‌ها و احکام سیاسی اسلام را دستورها و آیین‌هایی غیرانسانی و خشونت آمیز خواندند که نه مفید است و نه درخور اجرا. حـسـن نـزیـه، از اعـضای کانون وکلا و عضو کابینه دولت موقت، در بـرابـر خـواسـتـه های مردم مسلمان ایران، که خواهان پیاده شدن قانونهای اسلامی در کشور بودند، بی شرمانه بیان داشت: "اگـر مـا فـکر کنیم تمام مسائل سیاسی و اقتصادی و قضایی را می تـوانیم در قالب اسلامی بسازیم، آیات عظام هم می دانند، این امر در شرایط حاضر نه مقدور است، نه ممکن و نه مفید."«3» جـبـهه ملی در انجام این خواسته در سال 1360، طرح لایحه قصاص را کـه بـه خـامه فقهای بزرگ نگاشته شده بود، ناسازوار با آزادی و کـرامـت انـسـانـی خواند و در اعلامیه ای از هواداران خود خواست بـرای رویـارویـی بـا ایـن قانون، به اصطلاح آنان غیرانسانی، به خیابان‌ها بیایند.«4»

در برابر این سخنان بی مایه و سست و به دور از مبانی، از گذشته تـاکـنـون، اندیشه ورزان مسلمان پاسخهای درخوری ارائه کرده اند کـه سـعـی هـمـه آنـان مـشکور باد. شهید بهشتی، به نزیه، که با پـشـتیـبـانـی کـانون وکلا و سازمان حقوق بشر، به ستیز با اسلام بـرخـاسـتـه بـود، با استدلال و منطق پاسخهای استوار داد و مردم مـسـلـمان با حضور آگاهانه و غیرت مندانه به صحنه آمدند و جبهه آنان را وادار به عقب نشینی کردند.

ایـنـک دوباره در عرصه جراید و مطبوعات، در قالب‌های نوین و روز پـسـنـد، با سخنان نمادین و غیرنمادین، اسلام، انقلاب اسلامی،امام خـمینی و یاران باوفای آن حضرت متهم به خشونت ورزی و بیدادگری مـی شوند و بنگاههای خبرپراکنی غرب در سطح گسترده ای بدان دامن مـی زنـنـد و پاره ای از رفتارها و کارهای تندی که ایادی نفوذی دشـمـن بـرای بـدبین کردن مردم به اسلام انجام می دهند گواه این گـفـته ها قلمداد می کنند و با کمال تاسف شماری از پروردگان سر سـفـره انقلاب، با از یاد بردن گذشته خود، جارچی دشمن شده و این جـا و آن جـا، بـزرگان دین را خشونت گرا می خوانند و خود را با سابقه های روشن! مهرورز و هوادار مهروزی.

بـایسته است باور و اعتقاد امام را درباره دستورهای جزایی اسلام بـدانیم و مبانی اعتقادی و فقهی و سیرت ایشان را در برخورد با دگـرانـدیـشـان، بـشناسیم. از این روی، در چند مقدمه دیدگاه‌های امام را بیان می کنیم:

الـف. امـام جهان را مظهر جمال خداوند شمرده و جلوه حق. بر این بـاور اسـت: تـار وپـود هـستی بر محور رحمت و بخشایش و مهربانی اسـتـوار اسـت و خداوند رحمان است و رحیم و رحمت و صفات جمالیه حضرتش، بر دیگر صفات جلالیه، چون قهار و... پیشی دارد. "رحـمـت رحـمـانیه و رحیمیه، شامل جمیع دار وجود است، حتی رحمت رحیـمیه که جمیع هدایت هادیان طریق توحید از جلوه آن می باشد، شامل همه است، الا آن که خارجان از فطرت استقامت، به سوء اختیار خـود، خود را از آن محروم نمودند، نه این که این رحمت شامل حال آنها نیست."«6» هـمـه برنامه های دین برای سعادت و خوشبختی انسانها سامان داده شـده اسـت. پیـامـبـران برای این که آمده اند که رحمت، دوستی،مـهربانی، مهرورزی و برادری را در میان مردم بگسترانند و صلح و آرامش عمومی را در جهان پایدار سازند.«7» انبیاء دلسوز بشرند و در پی آن بوده اند که مردم را به ارزشهای انـسـانـی راه نـمایند و از پرت شدن به دره های ژرف و بی برگشت تباهیها رهایی بخشند. فـرسـتـادگان خدا، برای آسایش و آرامش و هدایت مردم، خود را به رنـج مـی افکندند و شبان و روزان در تشویق بودند تا مردم گمراه و سرگشته نباشند: "انـبیا، مظهر رحمت الهی هستند. می خواهند که مردم خوب باشند، مـی خـواهـنـد همه مردم معرفت الله داشته باشند. می خواهند همه مردم سعادت داشته باشند."«8» خـداپـرسـتان، اهل رحمت، بخشش، مهرورزی، برادری هستند و از این میان، مسلمانان از مهر و مهرورزی ویژه ای بر خوردارند. مومنان کـانون مهربانیها و دوستیهایند، به هم کیش و غیر هم کیش. با هم کیـشـان، در اوج برادری و برابری و عشق می زیند، و چون بنیانی اسـتـوار پـاس یکدیگر می دارند، در غم و شادی هم شریکند و نظام اسلامی نیز در برابر مومنان رسالتهای ویژه ای بر عهده دارد.

ب. انـبیـای الهی برنامه های خود را کم کم بر بشریت عرضه کرده انـد. بـرنامه های هر پیامبر، کامل کننده برنامه فرستاده پیشین اسـت. احکام اسلام نیز، کم کم و با آماده سازیها نازل شده است.«9» پیـامـبر اسلام با در نظر گرفتن شرایط روانی و اجتماعی، برنامه هـای خـود را سـامان می داده است; چه که پیاده کردن برنامه های سیاسی، اقتصادی و... در یک زمان کاری بود سنگین و همگان آن را بـرتـابیـدنـد. پیامبر در پی هر برنامه و قانون، زمینه پذیرش دگرکارها را فراهم می آورد: "انبیا، همه، دنبال این بودند که به تدریج آنطور که می شود این بشر را سوق بدهند طرف معرفت الله."«10»

ج: در مـنـطـق امام امت، برای هدایت مردم به اسلام و نگهبانی از بـاورهـا و ارزشـها، بیش از آن که انذار کارآمد باشد، بشارت، و نـویـد و امیـدآفـریـنـی سازنده است. بشارت دل را نرم می کند، احـسـاسـات را بـه جوش می آورد و روان را آماده پذیرش حقیقت می سـازد. قـرآن پیش از انذار و ترساندن مردم از کیفر، از بهشت و رضـوان و رحـمـت و نـور و شـادیـهای دو جهان سخن می گوید و رمز پیشرفت پیامبر را مدارا، مهربانی و مهرورزی می شمرد: "فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم...."«11» بـه سـبـب رحـمت خداست که تو با آنان این چنین خوشخوی و مهربان هـسـتـی. اگر تندخو و سخت دل بودی، از گرد تو پراکنده می شدند، پس بر آنان ببخشای.... پیـامبر(ص) با تبلیغ رساندن پیام وحی به تشنگان معرفت، دین را پیـش بـرد. به پیام رسانان دین سفارش می کرد با حسن خلق و روی خـوش بـا مردم روبه رو شوند. فرستادگان پیامبر با در دست داشتن آیه های رحمت به میان مردم می رفتند، دلها با شنیدن این آیه ها نرم می شد و آماده برای پذیرش حق. پیـش از این که پیامبر به مدینه هجرت کند، بسیاری از اوسیان و خـزرجیـان، به اسلام گرویده بودند و گسترش اسلام به ایران و روم نیز، در پی خواسته های مردمان آن دیار انجام گرفت و مسلمانان، پیـش از نبرد، با استقبال ایرانیان و رومیان روبه رو می شدند. ایـن حنجره ها و سینه ها و مغزهای کینه آلود و کثیف است که این جـا و آن جـا،بـرای لکه دار کردن اسلام در تکاپویند چهره اسلام و مـسـلـمـانـان را زشت جلوه دهند«12» و گرنه اسلام، زیبا، پرشکوه و دارای برنامه های صد درصد انسانی و به سود انسان است. از ایـن روی امـام امـت بـه پیام رسانان دین اندرز می داد: آیه رحـمـت بـاشـنـد و با امید آفرینی و نشان دادن زیباییهای قرآن، مردم را به آن جذب کنند: "درمـسـائل ملایمت و جهت رحمت بیش تر از جهت خشونت تاثیر میکند. مـن در زمـان اخـتـنـاق رضـاخانی، وقتی در مدرسه فیضیه صحبت می کـردم، آن گاه که از جهنم و عذاب الهی بحث می کردم، همه خشکشان مـی زد، ولـی وقتی از رحمت حرف می زدم، می دیدم که دلها نرم می شـود و اشـکـها سرازیر می گردد و این تاثیر رحمت است. با ملایمت انسان بهتر می تواند مسائل را حل کند تا شدت."«13» امام تاکید داشت که اسلام و انقلاب را نمی شود با شمشیر پیش برد. مـنـطـق و سـخن مهم ترین ابزار ماست، هدف ما صدور اسلام و انقلاب اسـت و مـبـارزه با الحاد و دین ستیزی و با سلاح نیرومند منطق و ایمان، در برابر الحاد شرق و استکبار غرب می ایستیم. امـام در پاسخ کارشناسان جنگهای روانی، وابسته به غرب، که امام را دیـکـتاتور می خواندند و این پندار واهی را گسترش می دادند: وی بـر آن اسـت باورهای خود را با نیروی شمشیر بر دیگران تحمیل کند و مردمان را به زور با خود همداستان کند، گفت: "بـارهـا گـفته ام، ما با کسی جنگ نداریم. امروز انقلاب ما صادر شـده اسـت. در هـمـه جـا اسـم اسلام است و مستضعفان به اسلام چشم دوخـتـه اند. باید با تبلیغات صحیح، اسلام را آن گونه که هست به دنیـا مـعرفی نمایید. وقتی ملتها اسلام را شناختند، قهرا به آن روی مـی آورنـد و مـا چیزی جز پیاده شدن احکام اسلام را در جهان نمی خواهیم."«14»

د. در نـظر امام، خشم، کلید همه بدیها و شرارتهاست. غریزه وقتی بـه جـوش آمـد و خـرد از کـنـتـرل خـارج شد، چه بسا ترو خشک را بـسـوزاند. آتش خشم وقتی شعله ور شد، اندرز در آن راه پیدا نمی کـنـد و انـسـان خـشمگین، افزون بر خود، دیگران را ممکن است به نابودی بکشاند. برای همین جهت پیامبر فرموده است: "چـنـان کـه سـرکـه عسل را تباه می سازد، غضب ایمان را فاسد می کند."«15» ولی خشم و غضب همه جا نکوهیده نیست، بلکه قوه غضبیه از نعمتهای بـزرگ خـداسـت کـه آبـادی دنیا و آخرت و حفظ فرد و جامعه بدان بـسـتـگی دارد و اگر این نیروی با ارزش در وجود آدمی نبود، بشر در بـرابر دشواریهای طبیعت به دفاع از خود بر نمی خاست و ترس و ضـعف و سستی و تنبلی و ناشکیبایی و بی غیرتی در انسان راه پیدا مـی کـرد. از ایـن روی، ایـن نیروی غریزی اگر به درستی به کار آیـد، وسیـله ای است برای رسیدن به کمال. خداوند متعال مومنان را سـتـایش کرده است که در برابر کافران و دین ستیزان با قهر و غـضـب رفـتـار مـی کنند و با یکدیگر به مهر و آشتی: "اشداء علی الکفار رحماء بینهم".«16» امام خمینی می نویسد: "اداره امـر بـه معروف و نهی از منکر و اجرای حدود و تعزیرات و سـایر سیاسات دینیه و عقلیه نشود، جز در سایه قوه شریفه غضبیه. پـس آنها که گمان کردند کشتن قوه غضب و خاموش کردن آن از کمالات و مـعارج نفس است، خود خطایی بزرگ و خطیئه ای عظیمه کردند و از حد کمال و مقام اعتدال غافلند."«17»

هـ: سـرانـجـام و نتیجه گفته های پیشین این است که همه باورها، ارزشـهـا و احـکـام و شیوه اداره جامعه در اسلام، براساس رحمت و بـرای رسیدن به عدالت و بهروزی مردم سامان یافته است و اگر به درسـتـی اجرا شوند، ذره ای زیان و خسارت بر مردم روا داشته نمی شود و آزادی انسانی آنها از میان نمی رود. اوج حـاکـمیـت سیاسی دین بر مردم در زمان غیبت امام زمان(عج)، ولایـت فـقیـه اسـت و در مـنطق امام خمینی، در آن خشونتی و جود نـدارد; زیـرا اصـل، حکومت و اجرای قانون است. پیامبر و امامان بـر اسـاس معیارها و ترازهای قانون عمل می کردند و مامور اجرای دسـتـورها و آیینهای قرآن بودند و از پیش خود فرمان نمی دادند، خـداونـد بـه پیـامـبر هشدار داده است: اگر برخلاف دستورهای من رفـتـار کـنـی، از تـو بازخواست می کنم. فقیه نیز، پیاده کننده احـکـام اسلام است و ناظر بر کارگزاران کشور و اگر بخواهد سر از فـرمـان خـداوند بپیچد و برخلاف قانونها و آیینهای خداوند اراده خود را بر جامعه بار کند، ولایت نخواهد داشت: "فـقیـه نـمی خواهد به مردم زورگویی کند. اگر یک فقیهی بخواهد زورگـویـی کـنـد، این فقیه دیگر ولایت ندارد. اسلام است، در اسلام قـانـون حـکومت می کند. پیغمبر اکرم(ص) هم تابع قانون بود، نمی تـوانـسـت تـخـلـف بکند. خدای تبارک و تعالی می فرماید که: اگر چـنـانـچه یک چیزی برخلاف آن چیزی که من می گویم تو بگوئی من تو را اخـذ مـی کـنم... ولایت فقیه ولایت بر امور است که نگذارد این امـور از مـجـاری خودش بیرون برود. نظارت کند بر مجلس، بر رئیس جـمـهـور کـه مـبـادا یـک پـای خـطـایی بردارد... ولایت فقیه ضد دیکتاتوری است."«18»

در احکام جزایی و دفاعی اسلام نیز، خشونتی وجود ندارد، آنچه هست و آییـنها و قانون‌ها و دستورهایی که وجود دارد، بر اساس مصلحت نـوع انسان و رسیدن جامعه به صلح و آرامش و امنیت عمومی سازمان دهی شده اند. جامعه حکم یک بدن را دارد. اگر عضوی از اعضای بدن فـاسد شد، اگر از اصلاح آن خودداری کنیم، به همه اندام سرایت می کـنـد و قرار و آرامش از دیگر اعضا می گیرد. اگر نقطه ای از یک کشتی سوراخ شد و برای بستن آن اقدامی صورت نگیرد، همه سرنشینان آن غـرق مـی شـونـد. سـلامـت و آرامـش جامعه نیز بدون مبارزه با شـرانـگیـزی و جـنـایت دوام نمی یابد. امام بر این نکته تاکید دارد: پیامبر(ص) نبی رحمت بود و مظهر عطوفت و اخلاق بزرگوارانه و دارای قـلـبـی مهربان و چشمی اشکبار، ولی گاه در آن جا که با مـحـبـت نـمـی تـوانست تبهکاران را به صلاح آورد، ناگزیر با شدت رفـتـار مـی کـرد و غـده های سرطانی را با جراحی از بدنه جامعه بیـرون مـی کـشیـد. کـار پیامبر، بسان کار پزشکی بود که برای بـهـبودی بیمار او را جراحی می کند، بر این کار طبیب دلسوز آیا می توان برچسب خشونت زد.«19»

بـر این اساس قصاص و حدود و امر به معروف نیز مصداق رحمت است و برخاسته از رحمت رحیمیه خداوند: "اجـرای قصاص و حدود و تعزیرات و امثال آن که به نظر می رسد با ملاحظه نظام مدینه فاضله تاسیس... شده هر دو سعادت[ دنیا و آخرت ]مـنـظـور اسـت; زیـرا که این امور در اکثر[ مردم] برای رساندن جانی و رساندن او به سعادت دخالت کامل دارد...."«20» قـرآن، اجـرای قانون قصاص را زندگی ساز می شمرد; زیرا که قصاص، پیـگـرد قـانـونـی و بریدن ریشه های جنایت و از بین بردن کینه تـوزیها و انتقامها و برقراری صلح و صفاست. اگر حکم قصاص که به قـدرت حـکومت و به اختیار اولیای دم است، دقیق انجام بشود و با این شعله انتقام گیری خاموش شود و یا اولیای مقتول با خشنودی و رضـا، دیـه را بـپذیرند به طور طبیعی زندانها از افراد شرور پر نمی شود و صلح و صفا هم بین مردم برقرار می گردد: "قـرآن در مـجتمع ایمانی و برادری حکم قصاص را اصل اولی و ثابت مـقرر داشته و به عفو قاتل ترغیب نموده، تا سایه عدل و رحمت با هـم گـسـترده شود: اجرای قصاص به دست قدرت حکومت مردم و عفو به وجـدان و صلاح اولیای مقتول، نه به اختیار حکومت، تا آتش انتقام خـامـوش شود و رابطه برادری و رحمت برقرار گردد و نیز تبدیل به دیـه، بسا به صلاح کسان مقتول و یا قاتل از اعضای خانواده مقتول است. بر مبنای همین اصل قضایی و ایمانی، مجتمع امن و پیوسته بی مـانـندی در سرزمین کینه و انتقام پدید آمد که در سالیان دراز، نـه دسـتـگاه قضایی وسیع و نه زندانها در میان بود و قاتل و یا دزدی کـه در مـعـرض قـصـاص و حـد در آمـدنـد بـسیار انگشت شمار بودند."«21»

از جـمله جاهایی که شاید از سوی انسان مسلمان، خشونتی سر بزند، در گـاه مبارزه با فساد، فساد آفرین، تباهی، تباهی آفرین، و در صحنه کار زار با دشمن است که در این جا به شمه ای از دستورها و آییـنـهـای اسـلام و دیـدگاه امام خمینی می پردازیم و سفارشهای بسیار ایشان، را یادآور می شویم.

روش مبارزه با فساد

مـبارزه با فساد، بی قاعده و قانون نیست، شرایطی دارد و بایستی از حـدود و مـرزهای آن فراتر حرکت نشود. اگر کوتاهی یا تند روی شـود، بـه جـای اصـلاح بـه افـسـاد و تباهی می انجامد. حفظ حدود خـداونـد، نـه تنها درباره مومنان، بلکه در برخورد با کافران و مـشـرکان جنگی نیز ضرورت دارد و هر چیز باید در مرز و حدودی که برای آن بیان شده قرار بگیرد: "تـلـک حـدود الـلـه فـلا تعتدوها ومن یتعد حدود الله فاولئک هم الظالمون."«22» اینها حدود خداست. از آن تجاوز مکنید. که ستمکاران از حدود خدا تجاوز می کنند.

امام خمینی، بر نگاهداشت مرزهای حق و باطل، صلاح و فساد و معروف و مـنـکر حساس بود. او مرزبان دین بود و حرکت در مرز و راه را، تـنـهـا وسیله رسیدن به سعادت می شمرد و خارج شدن از آن را سبب فـسـاد. نـه مداهنه و سهل انگاری در اجرای دستورهای خدا را روا می شمردو نه تند روی را. امـام تـاکید می کرد: افراد برای مبارزه با گناه به گناهی دیگر نیـفـتـنـد و بـرای بـه کرسی نشاندن حقیقت از ابزار و راه های نـامـشروع استفاده نکنند و خدای نخواسته به نام امر به معروف و نـهـی از مـنـکـر، بـه افـراد ستم روا ندارند و به نام انقلاب و انقلابی، دستورهای اسلام و ارزشهای دین، فراموش نگردد.«23»

امـام تـنـدرویـهـایی که گاه به اسم دین انجام می گرفت، بر نمی تابید و گاه تندروان و خشونت ورزان را نفوذی دشمن می خواند. او، بـه رزمـندگان اسلام در جبهه های جنگ نیز اندرز، می داد: در جـنـگ بـا دشمن هم، اصول انسانی را پاس دارید و سیرت علی(ع) را از یـاد نـبـریـد، دیـدن جنایتها و وحشی گریهای صدامیان، حلم و بـردبـاری را از کف شما نرباید، ابتدا به جنگ نکنید، با اسیران جنگی مهربان باشید توده بی گناه مردم عراق را، که خود در چنگال صدام اسیرند، با جنایتکاران بعثی، یکی نشمرید. امـام بـا یادآوری فرازهایی از سیره پیامبر و علی(ع) در برخورد با دشمن، می گوید: "... سـربازان صدر اسلام، در عین حالی که سربازی می کردند وظایف صـوریه را هم به تمام معنی به جا می آوردند، همان طور که شمشیر مـی کـشیـدند... با خودشان به طور رحمت به طور دوستی و برادری رفـتـار مـی کـردنـد. حـضرت امیر وقتی که مواجه می شود با لشکر مـعـاویه، که از کفار هم بدتر بودند، با خوارج... سفارش می کرد کـه: شـمـاها ابتدا به جنگ نکنید... و لو حق با شماست. بگذارید آنـهـا ابـتـدا کـنـنـد. وقـتی آنها ابتدا کردند گاهی هم یک دو نـفـرکشته می شدند، آن وقت اجازه می داد و با تمام قدرت تا آخر می کوبید."«24»

مبارزه با فساد نمی شود خارج از مدار قانون انجام گیرد و افزون بـر ایـن، روشهایی دارد که اگر آنها درنظر گرفته نشوند، مبارزه عقیم می ماند و چه بسا اثر عکس داشته باشد. مـبارزه غیر مستقیم، نخستین مرحله برای جلوگیری و مبارزه با فساد است و این نیز مرحله هایی دارد:

الـف. در مـرحـلـه نخست شخص گمراه به اشتباه و حرکت ناروای خود هـشیـار گـردد و بدی آن را بفهمد. می باید رفتاری پیش گرفت که بـفـهـمـد کـارش اشـتباه است. اگر با این حرکت ترک کار ناشایست نـکـرد، مـی بـایـسـت بـا ترشرویی با او رو به رو شد و اگر اثر نـگـذاشـت، بـاید به مبارزه منفی پرداخت و ترک رفت و آمد با وی کرد.«25» ایـن شیوه مبارزه را، پیامبر(ص) در برخورد با کسانی که بر اثر راحـت طـلـبـی، پیامبر را در غزوه تبوک یاری نکردند و به جبهه نـرفتند، به اجرا گذاشت و آثار سازنده ای در برداشت«26» و راه بی تفاوتی را بر دیگر مسلمانان بست.

ب. در مـرحله دوم، به گونه روشن و بدون ابهام به ناشایسته کار، باید فهمانده شود: بیراهه می رود.

ج. درمـرحله پایانی، نوبت به تعزیر و دست بردن به شمشیر و جهاد مـی رسـد. یـعـنی اگر راه های یاد شده به نتیجه نرسید و طرف از حـرکـتـهـا و کارهای خلاف، دست بر نداشت، باید با شدت عمل با وی بـرخـورد کـرد. امـام تاکید دارد در گاه در خطر قرارگرفتن اصول دیـن یـا مـذهب، ضروریات دین اهانت به قرآن و مقدسات و... مردم وظیـفه دارند در برابر منکرات به مبارزه برخیزند و از بذل مال و جان دریغ نورزند.«27» "مـرتـبه سوم، توسل به زور و جبر است. پس اگر بداند یا اطمینان داشـته باشد که ترک منکر نمی کند، یا واجب را به جای نمی آورد، مـگر با اعمال زور و جبر، واجب است، لکن باید تجاوز از قدر لازم نکند."«28»

جهاد در دیدگاه امام

جـهاد در منطق قرآن قانونی است خدایی و مقدس که از روی ناگزیری و بـرای اصـلاح جـامعه و پدید آوردن جامعه ای توحیدی و رسیدن به صـلح پایدار، تشریع شده است. در بینش قرآنی امام خمینی، هدف از جـنـگ، از بین بردن فتنه است. امام در برابر شعار توده مردم در دوران دفاع مقدس: جنگ جنگ تا پیروزی، یادآور می شد: "جـنـگ جـنـگ تا رفع فتنه، قرآن می فرماید: وقاتلوهم حتی لاتکون فتنه«29». همه بشر را دعوت می کند برای رفع فتنه."«30» در قرآن فتنه، به معنای آزمایش«31»، بلا و عذاب«32»، فریب و اغوا«33»، سـتـم و بیـدادگری«34»و شرک به کار رفته است. همه این معانی یک ریـشه دارد و آن عبارت است از: فشار و اختناق، گمراهی و توطئه، بـدبیـن کـردن مردم به اسلام و جلوگیری از دعوت به دین، و بستن راه برحقیقت. احترام به مال و جان انسانها ضرورت دارد، ولی پاسداری از کرامت و حـقـوق انسانی، مانند: عدالت اجتماعی و ستیز با ستم، آزادی و حـریـت انسانی، خداپرستی و آزادی تبلیغ دین، صلح و امنیت عمومی و... از آن بـالاتـر است.

برای نجات ارزشهای والا و نجات انسان و دفـاع از حقوق عمومی، باید شماری از مردم جان خود را فدا کنند. در منطق اسلام، جهاد، نه مبارزه برای گستراندن قلمرو و رسیدن به مال و ثروت و زمین که مبارزه برای خدا و خدمت به خلق اوست.

1- دفـاع:اگـر دشـمـن بـه سـرزمینهای اسلام هجوم آورد، بر همه مـسـلمانان، در هر کجا باشند، واجب است از حوزه اسلام دفاع کنند و اسـلام و مـسـلـمانان را از سلطه بیگانگان نجات دهند. در منطق امـام، چیـرگـی کافران و بیگانگان تنها هجوم و یا اشغال نظامی نیـسـت کـه سلطه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی دیگران بر مسلمانان پـذیـرفـتـه نیست و بر مسلمانان لازم است در صورت امکان و آماده بـودن شـرایـط، بـرای دفـاع از عـزت اسـلامـی با حاکمیت کافران بستیزند.«35» نـظـام اسـلامـی و مسلمانان می باید چنان توانمند باشند که دشمن خیـال تـاخـت و تـاز به آنها را در سر نپروراند. اگر دشمن، در انـدیـشه هجوم به سرزمینهای اسلامی است و مقدمات آن را تدارک می بیـنـد، مـسـلمانان باید به او مهلت ندهند و پیش از این که به مـرزهـای اسـلام حمله ور گردد، رو در روی او قرار گیرند با همان حـربـه هـایـی که دشمن علیه مسلمانان استفاده می کند، او را از هجوم، باز دارند. عـلـی(ع) به سپاهیان خود می فرمود: چرا منتظر می مانید دشمن به سـرزمیـن شـما حمله برد و در خانه با شما درگیر شود، بلکه شما بـایـد پیش از رسیدن دشمن بر او راه بندید و او را در خانه اش مشغول سازید: "وقـلـت لکم اغزوهم قبل ان یغزوکم فما غزی قوم قط فی عقر دارهم الا ذلوا."«36» و گـفـتـم: بـا آنان بستیزید، پیش از آن که بر شما حمله برند و بـگریزند. به خدا سوگند با مردمی در استانه خانه شان نجنگیدند، جز آن که جامه خواری بر آنان پوشیدند. امـام امت، به پاسداران نظام اسلامی پیشنهاد می دهد: پروای دشمن را داشـتـه بـاشیـد و مـستکبران و بدخواهان انقلاب اسلامی را در مـرزهـای آنـان مـشـغـول سـازیـد. آنـان اگـر در آرامش یابند و جـنـایـتـکـارانـی چـون اسـرائیـل خیالشان از سوی فلسطینیان و لـبـنانیان، آسوده باشد، به سوی ما خواهند آمد و با محاصره همه جانبه ما را در چهار دیواری خود خفه خواهند ساخت. امـام، با ارائه نمونه هایی از تاریخ صدر اسلام، ابراز می دارد: جـنـگـهـای پیامبر با کافران، بیش تر جنبه دفاعی و بازدارندگی داشـتـه اسـت. کـفار قریش همواره در اندیشه تهاجم به ام القرای اسـلام و نـابود کردن هسته مرکزی مسلمانان بودند و اگر مسلمانان بـه اسـتقبال خطر نمی شتافتند و فتنه گریهای کافران قریش را بی پاسخ می گذاشتند، در خانه خود محاصره و نابود می شدند.«37»

2-بـرداشتن بازدارنده ها از سر راه دعوت: از دیگر دلیلهایی که بـه جهاد مشروعیت می دهد، برداشتن بازدارنده ها از سر راه دعوت اسـت. اسـلام، دینی است جهانی و مسلمانان وظیفه درند پیام توحید رهـایـی بـخـش را بـه دیگران ابلاغ کنند و مرزهای فکری و عقیدتی اسـلام را بـگـسـترانند. برای این ماموریت، می بایست آزادی دعوت وجـود داشـتـه بـاشـد. اگـر نـظـام شرک و الحاد با تکیه بر این انـدیـشه، مردم را به بند کشیده باشد و به مردم ستم روا دارد و از گسترش اسلام جلو بگیرد، مسلمانان وظیفه دارند این، بازدارنده را از میـان بردارند. در واقع این نوع جهاد، مبارزه با اختناق و استبداد است. امـام بـر ایـن نـظـر اسـت کـه جنگهای پیامبران و نبردهای رسول اکـرم(ص)، بیـش تر، برای از بین بردن بازدارنده های نشر توحید در جهان انجام گرفته است: "... انـبیـا کـه جنگ می کردند با مخالفین توحید، مقصدشان این نـبـوده کـه جـنـگ بـکـنند و طرف را از بین ببرند... آنها مانع بـودنـد... رسول اکرم(ص) مقصدشان این نبود که مشرکین مکه را از بین ببرند و یا مشرکین جزیره العرب را از بین ببرند، مقصد این بـود کـه دیـن اسـلام را منتشر کنند و حکومت حکومت قرآن باشد... آنها چون مانع بودند... منتهی به جنگ می شد و معارضه."«38»

3- جهاد ابتدایی: در دید امام، جهاد ابتدایی ویژه روزگار حضور مـعـصوم است، هدف از آن گسترش توحید و یکتاپرستی است. امام شرح مـی دهـد: این بخش از جهاد نیز به انگیزه جهانگشایی و رسیدن به مـال و مـنال انجام نمی گیرد، بلکه رزمندگان برای هدفهای برتر، از جـان و مـال و آسـایـش خـود می گذرند. جهاد مبارزه با شرک و چـپـاول است.«39» دفاع از حقوق انسانی انسانها، به هدف آزاد کردن انـدیـشـه هـا از بـنـد خـرافات و چیرگی خدایگان گوناگون. پیام مـسـلـمانان صدر اسلام به ملتهای دیگر این بود: ما آمده ایم شما را از بـنـدگـی و بـردگی خدایان و اربابان گوناگون نجات دهیم و بندگی خداوند یکتا را به شما هدیه کنیم.

4- دفاع از ستمدیدگان: از دیگر انگیزه های جهاد است. مبارزه با کـسـان که انسانها و جامعه های بشری را به بند می کشند و منابع اقـتـصـادی و انـسـانی آنان را به یغما می برند و... جهاد برای گـسـترش عدالت اجتماعی، پس از شعار توحید، مهم ترین برنامه های پیـامبران است. رسولان خدا برای نبرد با فرعونیان و قارونیان و سـتمکاران، توده ها را بسیج کردند و با نبردهای خونین طاغوتهای روزگار خود را برانداختند و مستضعفان را به حکومت نشاندند: "تـمـام انبیا، از صدر بشر و بشریت برای این بوده است که جامعه را اصـلاح کـنـند و فرد را فدای جامعه می کردند... خدای تبارک و تـعـالـی مـی فـرمـاید که انبیا را ما فرستادیم، بینات به آنها دادیـم، آیات به آنها دادیم، میزان برایشان... فرستادیم "لیقوم الـنـاس بـالـقـسـط"«40» غایت این است که مردم قیام به قسط بکنند عـدالـت اجـتماعی در بین مردم باشد... دنبالش هم می فرماید: "و انـزلـنـا الـحـدید" تناسب این چیست؟ تناسب این است که با حدید بـایـد اینها انجام بگیرد. با بینات، با میزان و با حدید. "فیه باس شدید."«41» مـبـارزه بـا سـتـمـگـریها، مهم ترین انگیزه امام در مبارزه با اسـتـکـبـار جهانی بود. امام امت برای یاری ستمدیدگان فلسطین و لـبـنـانـی و دفـاع از عزت مسلمانان به یاری آنان شتافت و اعلام کـرد: دفـاع از مـسـتـضعفان مرز نمی شناسد و اگر در هر گوشه از جـهـان سـتمدیده ای از ما فریاد خواهی کند وظیفه داریم در صورت تـوان او را یـاری کـنیـم. این اصل مهمی بود که امام بر سر آن حـاضـر بـه سازش نبود. امام، در برابر کسانی که خواهان سازش با غـرب بـودنـد و شـعار مبارزه و مذاکره با امریکا سر می دادند و نیـز در بـرابـر آن دسـته که سازش مصلحت جویانه را پیشنهاد می کـردنـد و مـی گـفتند سرسختی نشان دادن ما را منزوی می کند، به شـدت ایـستاد و هرگونه سازش و باج دهی به امریکا را رد کرد«42» و بـر آن بـود کـه ملت ما فشارهای اقتصادی را به جان خریده و ذلت سـازش بـا امریکا را نپذیرفته و شرایط تحمیلی غرب، چون شرکت در صلح خاورمیانه و شناسایی اسرائیل را نمی پذیرد.

تـجـربـه هـای بـعـدی نشان داد: راه امام درست بوده و خنده های دروغیـن غـرب بـرای فـریب ما انجام می گرفته و تا غرب کم ترین روزنـه ای بـرای قدرت نمایی و فشار بر مسلمانان پیدا کرده است، کینه های درونی را به نمایش گذاشته است. امام، در پاسخ کسانی که به امام پیشنهاد می کردند با دشمن بعثی سـازش کـرده و بـرای جـلـوگیری از خسارت بیش تر، به خواسته های نامشروع صدام و هم پیمانهای او تن دهد، می گوید: "... آنـهـا کـه به ما اشکال می کنند که چرا سازش نمی کنید، با ایـن قـدرتهای فاسد، آنها از باب این که همه چیزرا با چشم مادی مـلاحـظـه مـی کـنند... آنها نمی دانند که انبیا خدا چه رویه ای داشـتـنـد بـا ظـالـم، چه طور بر خورد می کردند، یا می دانند و خـودشـان را بـه کـوری و کـری مـی زنـنـد. سازش با ظالم،ظلم بر مـظـلـومیـن است. سازش با ابرقدرتها ظلم به بشر است... انبیای عـظـام، تا آن جا که توانستند جدیت کردند که ظلم را از این بشر بـزدایـنـد، بـه مـوعظه، به نصیحت، به امر به معروف، به نهی از مـنـکر، به "انزلنا الحدید و فیه باس شدید"، "آخر الدواء الکی" آخر دوا این است که داغش کنند. شمشیر آخر دواست."«43»

5- مـبـارزه بـا بـاغیان "گردنکشان": آنان که علیه نظام مشروع اسـلامـی برخاسته اند، آنان که قصد سست کردن و یا براندازی نظام را دارنـد، آنـان که بلوا می آفریند، رعب و وحشت ایجاد می کند، امـنیـت عـمـومـی را بـه خطر می اندازند و در جامعه مفسده، می انـگیزند، به بازگشت از شر انگیزی فراخوانده شوند و در صورت پا فـشـاری، بـه مـبارزه با آنان برخاست، تا مرز درماندگی و از هم پـاشیـدن تـشکل و هسته مرکزی آنان پیش رفت. درباره این افراد، اسـلام شـدیـدتـریـن دسـتورهای جزایی را به حسب موارد و شرایط و چگونگی فساد، صادرکرده است: "انـما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یـقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الاخره عذاب عظیم."«44» جزای کسانی که با خدا و پیامبرش جنگ می کنند و در زمین به فساد مـی کـوشـنـد، آن است که کشته شوند، یا بردار گردند یا دستها و پـاهـایـشـان یکی از چپ و یکی از راست بریده شود، یا از سرزمین خـود تـبـعید شوند، اینها رسواییشان در این جهان است و در آخرت نیز، به عذابی بزرگ گرفتار آیند. به نظر امام، حاکم اسلامی برابر گونه جرم و جنایت و گونه ستیز و گـردنـکـشـی، یـکی از مجازاتهای چهارگانه را اجرا می کند و اگر مـحـاربـی کـه دستش به خونی نیالوده و اموالی را از میان نبرده بـاشـد، اگـر پیش از آن که به او دست یابند خود را تسلیم کند و از کار زشت خود پشیمان گردد بخشوده می شود.«45» مـسـلـمـانان وظیفه دارند گردنکشان و مفسدان را به صلح و آرامش فراخوانند و اگر به کار خود ادامه دادند با آنان بجنگند.«46» عـلـی(ع) کـسانی که در بصره علیه نظام اسلامی به ستیز برخاسته و مـنطقه را به آشوب کشیده بودند، دعوت به صلح و سازش کرد. بارها بـه آنان پیغام داد پس از اتمام حجت، با آنان جنگید و آتش فتنه را خاموش کرد. هـجـوم هـمـه جانبه گروهکهای ستیزه گر علیه نظام اسلامی در آغاز انـقـلاب و نیز هجوم رژیم بعث عراق به سرزمین ایران، نمونه بارز فساد و محاربه با خداوند و پیامبر بود. در بامداد انقلاب و هنوز کـه چـنـد روزی از شـکـست شاه سپری نشده بود، خواسته های سیاسی گـروهکها از انقلاب اسلامی آغاز شد و کشور از همه سو، مورد تهاجم گـروهـکـهای غیرقانونی قرار گرفت. حزب دموکرات، کموله، رزگاری، پیـکـار و فـدائیان و... با حمله مسلحانه به تصرف پادگانها و مـراکز دولتی کردستان دست زدند«47» و چنین آشوبهایی در دیگر نقاط ایـران، چـون: خـرمـشـهـر و گنبد، برای تجزیه ایران اسلامی شعله کـشیـد. گـروهـهای ستیزه جو و محارب و باغی بر حکومت اسلامی در کـردسـتـان، بـه دستور آمریکا، در پی آن بودند که اسلام را برای هـمیـشـه از کـردسـتـان برانند و این خطه از میهن اسلامی را به پـایـگـاهـی بـرای اربابان غربی و شرقی خود بدل سازند. فرزندان اسـلام، از هر سو برای پاسداری از عقیده، سرزمین و مرزهای اسلام، روانـه مـرزهای غربی شدند و با خون سرخ خود که بر پهنه دشتها و کـوهـستانهای غرب کشور به زمین ریختند، توطئه گروهکها را ناکام گـذاردنـد و بـه همراه پیشمرگان مسلمان کرد و دلاوران خدا جو آن دیار، پرچـم قـرآن را بـر بـلـنـدترین قله های این منطقه از میهن اسلامی برافراشتند.

در ایـن میان قدرتهای خارجی و گروهکهای وابسته و آنان که عقبه مـحـاربـان را پـاس مـی داشـته و از شکست عوامل محارب ناخوشنود بـودند، دفاع جانانه و شورانگیز و حماسی فرزندان اسلام را و شور و نـشـور و حـمـاسه ای که امام در بین امت غیور برانگیخته بود، خـشونت نامیدند و از گوساله های سامری خود صداهایی درآوردند به قـصد فریب مردم و به خواب کردن آنان، که شکر خدا نقش بر آب شد. آنـان در تـبـلیغات خود علیه حرکت، رستاخیز، شور، نشور، غیرت، مـردانـگـی، واژه خـشـونت را به کار می بردند، تا به پندار خام خـود، جـلـوی حـرکـت قهرمانانه مردم ایران را بگیرند و آنچه را اربابان می خواهند، انجام دهند.

در همان روز که دولت موقت در مهر ماه 58 اعلان داشت: پنجاه و دو نـفـر از پـاسـداران مـظلومانه در سردشت به دست مهاجمان به قتل رسیـده و از سرنوشت شماری دیگر از پاسداران خبری در دست نیست، جبهه ملی، در نامه ای سرگشاده نوشت: "... چه کسی مسئول خون جوانان برومند میهن ماست که در قسمتی از بیـابـانـهـا و کـوهستانهای کشور به دست برادران دیگر به زمین ریـخـتـه مـی شـود، آیا عنوان شهادت و شهید و بر پاداشتن مراسم عـظیـم "تـشییع جنازه و سوگواری می تواند اثرات زیان باراین برادرکشی را از میان ببرد."«48» کـدام بـرادرکـشـی؟ آیـا آنان که علیه نظام اسلامی، علیه تمامیت ارضـی، بـرای خشنودی آمریکا و دیگر قدرتها، دست به اسلحه بردند و بـا تـمـام توان تلاش می کردند، کردستان را از ایران عزیز جدا سـازنـد و آن را به پادگانی برای آمریکاییان دربیاورند، به نظر این جبهه برادر بودند؟ آیا اینان که دست خود را به خون سربازان فداکار ارتش و نیروهای مـومـن و بـاوفـای ارتش، سپاه و نیروهای مردمی که در پادگانهای مـرزی بـه نـگـهـبـانـی از مرزهای ایران اسلامی، استوار ایستاده بـودنـد، آلـودنـد، بـرادرنـد؟ قاسملو که هیچ گاه در کنار مردم ایـران نبود و از کردی تنها سبقه نژادی را داشت، از کدام پستان مـام میـهـن شیر نوشیده بود که او را در کنار چمران و کاوه و بروجردی و کاظمی و ... برادر بخوانیم؟ ایـنـان و هـمپیالگیهای اینان، خون ریزیها، خون آشامیها، شکنجه هـا، تـجـاوزهـا و یـغماگریهای گروهکهای آمریکایی تجزیه طلب را نـادیـده مـی انـگـاشـتند و حرکت آنان را حرمت آزادیخواهانه می نـامیـدنـد، ولـی دفاع مردانه جوانان شریف و مردان غیور را از سرزمین اسلامی، خشونت! زهی بی شرمی.

اما امام، بارها گروهکهای محارب و هواداران آنان را اندرز داد، آنـان را آزاد گـذاشـت تـا خـواسـته های خود را در جامعه منتشر کـنـند، برای بیان اهداف خود به مناظره بنشینند، هیاتهای صلح و مذاکره و حسن نیت به کردستان فرستاد، با فرستادگان و نمایندگان احـزاب بـه گفت وگو نشست، بارها کسانی را که ناآگاهانه آلت دست عـوامـل بیگانه شده و علیه نظام اسلامی دست به آشوب مسلحانه زده بـودنـد بخشید و فرمانده سپاه پاسداران در آن روزهای آتش و خون که هر روز ملت در تشییع جنازه شهیدی شرکت می کرد، اعلام کرد: به جز سران جنایتکار حزب دموکرات که دستشان به خون صدها مسلمان بـی گـنـاه آلـوده اسـت دیـگـر اعـضـای این حزب مشمول عفو حضرت امامند.«50» آیـا ایـن امـام و ایـن یاران و این مردم خشونت طلب هستند؟ کجا چـنین رهبری می توان سراغ داد که با محارب، با جنگ طلب، با خون ریـز، با قاتل عزیزترین عزیزها، چنین صبورانه و ترازمند برخورد کند؟ در سـال 1360 که گروه بی شماری از امامان جمعه و بزرگان اسلام و انقلاب، به تیرهای زهرآگین سازمان منافقین به خون خود غلطیدند و مـردم مسلمان به خروش آمده در انتظارمجازات جنایتکاران دست گیر شـده بـودنـد، امام بر توسن سرکش انتقام، که چه بسا بسیار مورد پـسـنـد مردم باشد و او را بیش از پیش مطرح کند، سوار نمی شود، آرام، مـهـربانانه می گوید: ما در پی انتقام جویی نیستیم و هدف از زندان اصلاح مجرمان است!

امام به مسوولان زندانها اعلام می کند: زندانیانی که قابل اصلاح و بـازگشت از بیراهه اند، ببخشند و اسباب آزادی آنان را از زندان فراهم سازند: "... مـن امـروز می خواهم تاکید کنم در این امر که راجع به این مـحـبـوسین "البته به استثنای آنهایی که ما به حسب امر خدا نمی تـوانیـم عـفو کنیم" باز تاکید می کنم که زودتر این قضیه تمام شـود و آقـای مـوسـوی به هر جا به همه شهرستانها سفارش کنند که زودتـر ایـن کار را انجام بدهند و رسیدگی زودتر شود، تا ان شاء الـلـه برای عید جدید، یک عده چشمگیری از اینها که می شود آنها را عـفـو کـرد، حـالا گـنـاه دارنـد، یـک گناهی است که قابل عفو اسـت.... انـحـرافی است که قابل عفو است، تهیه کنند و برای عید جـدیـد که می آید بفرستند تا ان شاء الله، اینها عفو بشوند."«51»

امـام بـارها به گروهکهای محارب اندرز داد که در راه خود تجدید نـظـر کـنـند و میان رفتار اسلام با عملکرد قدرتهایی که از آنها دسـتـور مـی گیرند، به مقایسه بپردازند و کورکورانه جان خود را از دست ندهند. امام در بیانی روشنگرانه، کسانی را که شعار حمایت از خلق سر می دادنـد، راه هـا را نـاامـن مـی سـاخـتند، خرمنها را به آتش می کـشیـدند، و فرزندان مردم را به قتل رسانیدند، منافق خواند که میان رفتار و گفتارشان تفاوت است و از آزادی استفاده نابجا می کـنـنـد. آنـان بـه جـای ایـن که از آزادی درست استفاده کرده و انـدیـشه و قلم را در راه بهروزی و از میان بردن مشکلات و ایجاد تـفـاهـم به کارگیرند، به مقدسات اسلام توهین می کنند«52» و آب به اسیاب بیگانگان می ریزند. گـروهکهای قانون شکن، به اندرزهای امام گوش نکردند و هر روز بر دامـنـه آشـوبـهـا، شـایعه پراکنیها، توهین مقدسات افزودند.

در مـطـبوعات آشکارا تاریخ تحریف می شد، احکام اسلام زیر سوال برده مـی شـد و به تعبیر شهید بهشتی، متخصصان جنگ روانی درکار آشفته کردن بازار انقلاب بودند. امـام، در سـخـنـرانـی 58/5/17 خـود، بر خروشید و گفت: همه این خـرابـکاریها و آتش افروزیهایی که در گوشه و کنار کشور دیده می شـود، بـر اثـر آن بـود کـه ما سهل انگاری کرده و به قانون عمل نـکـردیم و دست گروهکها و بدخواهان را برای هر کار بازگذاشتیم: "اگـر مـا از اول... مـجـلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بـودیم و روسای و روسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم و چـوبـه های دار را در میدانهای بزرگ بر پا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این پیش نمی آمد."«53»

گـاه، عـفـو و بخشش، شماری از فساد انگیزان، بویژه وابستگان به قـدرتـهـای بـزرگ را جـری و گـسـتـاخ می کند; زیرا آنان از روی نـاآگاهی دست به کار نمی شوند. آنان برای ویرانگری، آشوب، فتنه انـگیزی، براندازی، خون ریزی و... مامور شده اند و عفو و بخشش و سیاست سهله سمحه، میدان را برای آنان باز می کند و زمینه را مهیا می سازد. امـام، هجوم عراق به ایران را مصداق بارز تجاوز آشکار باغیان و محاربان به نظام اسلامی خواند. صـدام بـه هدف براندازی نظام و تجزیه ایران با لشکریان انبوه و سـاز و بـرگـی مدرن از غرب و جنوب به کشور ما وارد شد، شهرها و روسـتا ها را اشغال کرد، ملیونها نفر را آواره ساخت و خسارتهای جانی و مالی جبران ناپذیری به ما وارد آورد.«54»

امام، در گرماگرم جنگ گفت: ما هیچ گاه جنگ را شروع نکرده و نمی کـنیم و اکنون از کشته شدن جوانان ایران و عراق ناراحتیم. این یـک اصـل مـسلم و خدشه ناپذیر است در اسلام که جبهه حق، هیچ گاه آغـاز بـه جـنگ نمی کند، امام روی این اصل، همیشه و همه گاه می گفت: "مـا هیـچ روزی بـه عـراق حـمـله نکردیم و الان هم در حال دفاع هستیم."«55»

امـام بـا استواری به ملت ایران یادآور می شد که اکنون که نبرد بـر مـا تـحـمیل شده، به دشمن باج نمی دهیم و برای بیرون کردن دشـمـن از بـذل مـال و جـان دریـغ نداشته و حرمت و عزت و کرامت انـسانی و اسلامی خود را به چند روز زندگی بیش تر در دنیای دون، نمی فروشیم و چون امام حسین تا آخر ایستاده ایم. امـام حـزب بعث را جنگ افروز می دانست و می گفت: باید تا سر حد نـابـود کـردن ایـن غده سرطانی با اوجنگید و ریشه های او را از سرزمین عراق بیرون کشید. وی، در پاسخ فرستادگان برخی از کشورهای جهان گفت: ایـن کـسـانـی که ما را به سازش فرا می خوانند به جای این کار، مـتـجـاوز را سرکوب کنند. رژیم عراق مزورانه، بدون این که قدمی واپس نشیند و شهرهای اشغالی را ترک کند، دم از صلح می زند: "ما حکم را قرآن قرار می دهیم، قرآن کتاب آسمانی مسلمانان است. مـا یـک آیـه ای از قـرآن را حکم قرار می دهیم... آیه این است: اگـر دو طـایفه ای از مومنین با هم جنگ کردند شما صلحشان بدهید و اگـر یـک طایفه ای از اینها به طایفه دیگر تجاوز کرد همه تان مـکـلفید که با او قتال کنید، جنگ کنید تا این که به اطاعت خدا بـرگردد. وقتی به اطاعت خدا برگشت صلح کنید به عدالت و قسط."«56»

عـراق در سال سوم جنگ، به حمله های خود شدت بخشید. شهرها را به مـوشـک مـی بـست و هواپیماهای عراق هر روز شهرها را بمباران می کـردنـد و در هـمـان حـال، دم از صـلح و سازش می زد و رادیوهای بیـگـانه، گفته های او را در همه جا می پراکندند امام امت، در سـخـنـرانیـهای روشنگرانه خود، مردم را روشن ساخت که صلح طلبی صـدام، بـسان صلح طلبی اسرائیل است. اسرائیل به لبنان، یورش می بـرد، آن گاه که توانش کاهش می یابد، سازمان ملل را وارد ماجرا مـی سـازد و آتـش بست بر قرار می کند و با تجدید قوا دوباره از زمین و هوا، به لبنان یورش می آورد. امـام، هـوشیارانه از هدفهای شوم صدام، پرده بر می داشت و گفت: صـدام تـا خوزستان را به او ندهیم خرسند نمی شود و ما می بایست بـه نـبرد ادامه دهیم تا دشمن را از تجاوز دوباره ناامید کنیم. اگـر صـدام نیـمـه جان بماند و نیروی رزمی اش در هم نشکند، با تجدید نیرو دوباره به سرزمین ما حمله ور می شود. وقـتـی صـدام خیلی از صلح دم می زد، امام گفت: صدام بسیاری از شـهـرهـا و روسـتاهای غرب و جنوب را به تل خاکی تبدیل کرده، او باید غرامت بدهد«57» و در دادگاه صالحه محاکمه شود و... امـام، هـجـوم به عراق را نه تهاجم، بلکه دفاع از اسلام و ایران خـوانـد و با بیانی بسیار روشن از کمکها و پاداشهای بین المللی به عراق متجاوز پرده برداشت: اکـنون که استکبار جهانی به جای تنبیه تجاوزگر، به او پاداش می دهـد و مـوشـک و هـواپیما و کشتی و مهمات و تانگ و سلاح شیمیایی بـرای کـوبیدن شهرهای بی دفاع در اختیار او گذاشته است، ما خود بـا ضـربـه زدن بـه بـنیه نظامی عراق، بعثیان را به مجازات می رسـانیم و تا برآوردن خسارتهای مالی و محاکمه تجاوزگر تا آن جا که توان داشته و شرایط به ما اجازه می دهد، مقاومت می کنیم: "شـهرهای مرزی ما هر روز در زیر توپهای دور برد و موشکهای دشمن اسـت... و بـر هـمه ما واجب است که دفاع کنیم از کشور خودمان و دفـاع ایـن اسـت کـه مـا دشمن را تا آن جا برسانیم و برانیم که نـتـوانـد بـا مـوشـکهای خودش شهرهای ما را بکوبد. رفتن در خاک عـراق، نـه هـجمه به عراق است، دفاع از اسلام و کشور اسلامی است. نـظیـر ایـن کـه اگر یک کسی در خارج منزل شما بایستد، از داخل خـانـه خـودش سنگ پرانی کند و موجب خسارت مالی و جانی شود، اگر شـمـا وارد بـشـویـد درمنزل او، شما هجمه نکردید به او، شما می خواهید دفاع کنید."«58»

در دفـاع مقدس، همه شرایط انسانی و اسلامی نگاهداشته می شد و به فـرمـان امام، جز در هنگامهای ضروری، از حمله به شهرها خودداری شد. امـام، هـمـواره بـه رزمندگان، ارتشیان، سپاهیان و... سفارش می کرد: با اسرا با ترازهای شرعی و قانونی رفتار کنند.«59»

مـجازات مرتد: از دیگر مواردی که اسلام، با شدت برخورد می کند و از قـوه قـهریه استفاده می برد. به کیفر رساندن مرتدان است. آن کـه از اسـلام رو بـگـردانـد«60»، یا یکی از ضروریات دین را انکار کـند، مرتد است. اسلام دین آزادی است. به هر سرزمینی که چیره می شـود و آن را در زیـر نـگین خود در می آورد، همگان را آزاد می گـذارد کـه هـر مـرام و آییـنی که می خواهند، برگزینند کسی را وادار بـر پـذیـرش دیـن اسلام نمی کند ولی اگر کسی آگاهانه و با کـنـدوکـاو و تـحـقیق و پژوهش که مورد سفارش اسلام است و به آن تـاکید می ورزد، وارد حوزه اسلام شد، نمی تواند آن را ترک کند. بیـرون رفتن از جرگه مسلمانان و یا اهانت به مقدسات و دستورات آن، بـه مـنزله خنجر زدن از پشت به جبهه اسلام به شمار می رود و از دین برگشته در مواردی، به سختی کیفر می بیند. قـرآن، از کـسـانـی نـامـبـرده که به انگیزه ترس از کافران، یا دنیـاطـلبی و رسیدن به دنیای بهتر و یا به قصد توطئه و خیانت، پـس از گرویدن به اسلام، به اردوگاه کافران پیوسته اند. عبدالله بـن ابـی سرح، نویسنده پیامبر، برای رسیدن به دنیا به اسلام پشت کـرد و آیه های قرآن را به سخره گرفت. پیامبر(ص) دستور داد: وی را بکشند، گرچه به پرده های کعبه بیاویزد!؟«61»

قـرآن از یـهـودیان نام می برد که برای ضعیف کردن اسلام و ایجاد اخـتلاف و نگرانی بین مسلمانان تبانی کردند تظاهر به اسلام بکنند و بـه اردوگـاه درآیند و پس از چندی آن را ترک گویند;«62» از این روی اسـلام بـرای نـگـهـداری کیان دین و حراست از حوزه مسلمانی، هشدار داده: افراد پس از پذیرش اسلام در ترک آن آزاد نیستند. امـام خـمینی، به پیروی از اسلام راستین، انگیزه های کسان را در بـازگـشـت از اسلام و یا انکار پاره ای از مسائل از نظر دور نمی دارد. اگـر کـسانی از روی ناآگاهی به اسلام و قانونها و آیینهای آن، بـه انـکـار مـسـائـلی از آن بپردازند، یا شرایط اجتماعی و فـرهـنـگـی ویـژه ای آنان را به دین بد بین بسازد و به دشمنی و سـتیـز بـرنـخیزند، نمی توان قانون کیفر مرتد را درباره اینان جـاری سـاخـت. از این روی، امام، افزون برکافران که مسلمان شده انـد[ مـرتـد ملی] برای مسلمان زادگانی که از روی ناآگاهی و بی بـصیـرتی به گروهها و مکتبهای الحادی پیوسته اند، راه توبه را بـاز مـی دانـد. بـی گـمـان، بیش تر افرادی که در ایران پیش از انـقلاب و چه پس از آن، کمونیست شده بودند، مسلمان زاده بودند و بـرابر اصول فقهی، مرتد و سزاوار کیفر; اما امام راحل، با آنان از جـایـگـاه هـدایت گرانه و ارشاد روبه رو شد و بارها آنان را اندرز داد و به برگشت به اسلام فرا خواند: "... وصیت من، به چپ گرایان مثل کمونیستها و چریکهای فدایی خلق و دیـگـر گـروهـهای متمایل به چپ، آن است که: شماها بدون بررسی صـحیـح از مکتبها و مکتب اسلام، نزد کسانی که از مکتبها و خصوص اسـلام اطـلاع صحیح دارند، با چه انگیزه ای خودتان را راضی کردید بـه مکتبی که امروز در دنیا شکست خورده رو آوردید... من به ... احـزاب و گـروهـکـهـا... وصیت می کنم که: به ملت بپیوندند... و مـطـمئن باشند که اسلام، برای آنان هم از قطب جنایتکار غرب و هم از قـطـب دیـکتاتور شرق بهتر است و آرزوهای انسانی خلق را بهتر انجام می دهد."«63» ولی برخورد امام، با جبهه ملی شدید بود; زیرا این جبهه، از روی آگـاهی و برای سست کردن بنیادهای اسلام و دور کردن مردم از جبهه حـق و روی گـردانـدن آنـان از اسـلام در برابر احکام جزایی اسلام مـوضـع گـرفـتـه بود.

قصاص از احکام مسلم اسلام به شمار می رود. وهیـچ کـس از مـسـلمانان در آن شبهه و تردید، ولی پس از تنظیم لایـحـه قـصـاص در سال 1360 جبهه ملی با علم به موضوع به مخالفت بـرخـاسـت و بـه حـکـم خدا اهانت کرد. این گروه با اثرپذیری از قـانونهای کشورهای غربی و اعلامیه حقوق بشر، که مجازات اعدام در آن وجـود نـدارد، حـکم قرآنی قصاص را خشونت و وحشی گری خواند و در اعـلامیه ای آن را محکوم کرد و مردم را به راهپیمایی علیه آن فرا خواند!«64» امـام در بـرابـر ایـن گـستاخی و حرکت ستیزه جویانه علیه قانون حیاتی قصاص، که اسلام در سرزمین خود آشکارا مورد بی حرمتی قرار می گرفت، برآشفت و گفت: "جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. بله جبهه ملی هم ممکن اسـت بـگـویـنـد کـه ما این اعلامیه را نداده ایم. اگر آمدند در رادیـو، امروز بعد ازظهر آمدند، در رادیو اعلام کردند به این که ایـن اطلاعیه ای که حکم ضروری مسلمین... را غیرانسانی خوانده... از مـا نـبـوده... از آنها هم می پذیریم، اسلام هم در رحمتش باز است به همه مردم."«65»

امام به سایر گروهها، بویژه نهضت آزادی هشدار داد: اگر به اسلام عـلاقـه داریـد حسابتان را از جبهه ملی جدا کرده و تهاجم به حکم قصاص که نص قرآن و ضروری همه مسلمین است، محکوم کنید.«66»

نـاسزا به به پیامبران: ناسزا به هر یک از پیامبران خدا، بویژه پیـامـبـر اسلام درنزد همه فقیهان، از موجبات ارتداد شمرده شده اسـت. ایمان به رسولان الهی و احترام به آنان از اصول اسلام است. اگـر کـسـی به هر یک از فرستادگان خدا ناسزا گوید، سزاوار کیفر اسـت و در این حکم فرقی بین هیچ یک از مرتدان وجود ندارد; زیرا نـاسـزای بـه انـبیا به انکار دین بر می گردد و اهانت به قرآن. امـام در راسـتـای اجرای این حکم، سلمان رشدی را که با پشتوانه هـمـه جـهان غرب و اروپا، پیامبر اسلام را هدف شدیدترین اهانتها قـرار داد، مـرتد اعلان کرد و از مسلمانان جهان خواست فرمان خدا را درباره وی اجرا کنند. "سـلـمـان رشدی اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد بر هر مسلمان واجـب اسـت، باجان و مال هم خود را به کار گیرد و او را به درک واصل گرداند."«67»

امـام اهـانـت بـه امـامان و فاطمه زهرا(ع) را همانند اهانت به پیـامـبـر، سبب ارتداد می داند. ایشان درباره کسی که به فاطمه زهـرا(س) سخنی ناشایست بر زبان رانده بود از صدای جمهوری اسلامی پخش شد، اعلام کرد: اگـر ثـابـت شـود که گوینده قصد اهانت به مادر امامان را در سر داشته، می بایست به سختی کیفر ببیند.«68» امـام هـمـواره بـه دولتمردان شجاعت می بخشید که در برابراجرای دسـتـورهـا و آییـنهای خداوند، سهل انگار نباشند و از ستایش و نـکـوهـش بیـگـانـگان و تهدیدهای اقتصادی ، سیاسی و نظامی غرب نـهـراسند و از این که اروپا و آمریکا ما را در دنیا "به خشونت و تحجر" معرفی کنند، ترس به دل راه ندهند.«69»

امـام، آزادیـخـواهی غربیان را چیز واهی می دانست و آنها را یک مـشت انسانهای وحشی و جانی بر می شمرد که برای فریب دیگران، دم از آزادیـخـواهـی مـی زنـنـد.مـی گـفت: غرب و آمریکا، مظهر همه جـنایتها و وحش گریها در جهانند و ثروت همه دنیا را به یغما می بـرنـد، نـمـونـه عینی آن این است که اسرائیل فرزند غرب است و بـاحـمـایـت سیـاسـی و نظامی آمریکا و اروپا، افزون بر اشتغال فـلـسـطین، هر روز جنوب لبنان را به آتش می کشد و همه دولتهای اسـلامـی را در خـطر قرار داده است و با همه اینها، به ما که به ستمدیدگان کمک می کنیم، انگ تحجر و خشونت طلبی می زند: "خـدای تـبـارک و تعالی در موضع عفو و رحمت رحیم است و در موضع انـتـقـام انـتـقـامجو، امام مسلمین هم این طور بود.... ما نمی تـرسیـم از ایـن کـه... در روزنامه های خارج از ایران برای ما چیـزی بـنویسند. ما نمی خواهیم وجاهت... در خارج از کشور پیدا کنیم. ما می خواهیم به امر خدا عمل کنیم و خواهیم کرد."«70»