شرح صد و ده نکته اخلاقی از کلمات امام خمینی(سلام الله علیه)

شرح صد و ده نکته اخلاقی از کلمات امام خمینی(سلام الله علیه)
یاسر جهانی پور
۰۲ بهمن ۱۳۹۳
اخلاق, عرفان, ربوبیت, عبودیت, ذکر خدا,

نکته 6: (ذکر خدا)

ای عزیز قلب رابه آداب عبودیت مانوس کن وبه ذائقه روح حلاوت ذکر خدا را بچشان و این لطیفه الهیه در ابتداء امر به شدت تذکر و انس با ذکر حق حاصل می شود ولی در ذکر قلب مرده نباشد و غفلت بر آن مستولی نشود و چون با تذکر قلب را مانوس نمودی کم کم عنایات ازلیه شامل حالت گردد و فتح ابواب ملکوت بر قلبت گردد.(1)

شرح: کلمه ذکر که در آیات و روایات از آن بسیار یاد شده است در یکی از معانی زیر به کار می رود:

1ـ به معنای مطلق یاد

2ـ در مقابل غفلت مانند آیه «و لاتطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا.»(2)

3ـ ذکر در مقابل نسیان و نسیان عبارت است ازاین که صورت علم به کلی از خزانه ذهن زایل شود و ذکر بر خلاف نسیان، عبارت است از این که آن صورت همچنان در ذهن باقی باشد و حق در آیه:«واذکر ربک اذا نسیت.»(3)

غفلت به تصریح آیات و روایات عامل سقوط انسان در ورطه هلاکت و نابودی و یکی از غلیظ ترین حجابهایی است که انسان را از رسیدن به مقصود باز می دارد زیرا تا غفلت است بیداری نخواهد بود و وقتی بیداری نباشد هیچ سیر و سلوکی انجام نخواهد گرفت.از اثراتی که بر غفلت و دوری از ذکر و فراموشی یاد خدا مترتب است و خداوند در قرآن آنها را بیان کرده می توان به موارد زیر اشاره کرد:

الف: فروپاشی انسانیت: ولاتکونوا کالذین نسوااللّه فانسیهم انفسهم.(4)

ب: دوری از خدا:فاذکرونی اذکرکم.(5)

ج: قرارگرفتن در حزب شیطان:استحوذ علیهم الشیطان فانسیهم ذکرالله اولئک حزب الشیطان.(6)

د: همدم شیطان گشتن: ومن یعش عن ذکرالرحمن نقیّض له شیطانا فهو له قرین.(7)

هـ: تنگی معیشت: و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا.(8)

و: نابینایی درقیامت:ونحشره یوم القیامه اعمی.(9)

ز: عذاب روزقیامت:ومن یعرض عن ذکر ربّه یسلکه عذابا صعدا.(10)

پس از آن که معلوم شد غفلت دارای مضرات بسیار و عامل همه گناهان است بزرگان راههای زیر را برای دوری از غفلت و حصول بیداری پیشنهاد می کنند که تکرار و ممارست در این امور همواره سفارش شده است:

اول: تفکر در افعال و آثار الهی و مخلوقات خداوندی که درقرآن بارها و بارها به طرق مختلف و با الفاظ گوناگون به آن اشاره شده و بندگان به این قسم تفکر دعوت شده اند از آن جمله می فرماید:وفی الارض آیات للموقنین وفی انفسکم افلا تبصرون(11) نتیجه این تفکر طلوع انوار الهی و اشراقات ربانی و تابش فیوضات حقانی بر قلب سالک و سپس عشق او به ذات پاک حقتعالی است.

دوم: تدبر و تامل در آیات قرآن. به لحاظ آنکه قرآن نور است با تکرار و تامّل در قرائت دل انسان انواری از قرآن را گرفته و راه سعادتش را از آن خواهد جست. زیرا که حقتعالی خود می فرماید:انّ هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم.(12)

سوم: تفکّر و تامّل در سیره انبیاء و اولیاء و بزرگان و علماء تا با تاسی به شیوه ایشان والگو قراردادنشان دل انسان تکانی خورده شاید بیداری برای او حاصل شود.

چهارم: تفکر در احوال اموات و مردگان و گذر در گورستانها و دانستن اینکه انسان روزی سرانجامی اینچنینی خواهد داشت.امام خمینی می فرمایند: از جمله اعمالی که باعث دلسردی از لذائذ دنیا و ضعف علاقه به آن و احیانا موجب قطع رشته دوستی با دنیاست به زیارت اهل قبور رفتن است و این از آن جهت است که رفتن به گورستان در تذکر مرگ اثری عمیق دارد و در دستورات دینی آمده است که هر وقت خیلی خوشحال و فرحناک بودی و یا خیلی افسرده و غمگین شدی به زیارت اهل قبور برو.(13)

مراتب ذکر:

در یک تقسیم بندی ذکر به دو مرتبه زبانی و قلبی تقسیم می شود. علماء اخلاق به این نکته اشاره کرده اند که قلب زمانی ذاکر خواهد بود که زبان همچون معلمی که کودکی را تربیت می کند، قلب رابه ذکر تعلیم دهد.پس از مداومت بر ذکر زبانی لسان قلب گشوده شده و دل بی آنکه زبان چیزی بگوید ذاکر خواهد بود. به لحاظ آنکه قلب رئیس بدن است و در هر حالی که باشد دیگر اعضا را بدنبال خود خواهد کشانید اگر ذاکر شود بی شک زبان به تبع دل ذکر می گوید.امام می فرمایند: شیخ عارف کامل ما جناب شاه آبادی روحی فداه می فرمودند:شخص ذاکر باید در ذکر مثل کسی باشد که به طفل کوچک که زبان باز نکرده می خواهد تعلیم کلمه کند تکرار می کند تا اینکه او به زبان می آید و کلمه را ادا می کند پس از این که او ادای کلمه را کرد، معلم از طفل تبعیت می کند و خستگی آن تکرار بر طرف می شود و گویی از طفل به او مددی می رسد، همینطور کسی که ذکر می گوید باید به قلب خود که زبان ذکر باز نکرده تعلیم ذکر کند و نکته تکرار اذکار آن است که زبان قلب گشوده شود و علامت گشوده شدن زبان قلب آن است که زبان از قلب تبعیت می کند و زحمت و تعب تکرار مرتفع شود اول زبان ذاکر بود و قلب به تعلیم و مدد آن ذاکر شود و پس از گشوده شدن زبان قلب، زبان از آن تبعیت کرده و به مدد آن یا مدد غیبی متذکر شود.(14) در جای دیگر امام می فرمایند: مثلاً ذکر شریف لااله الاالله را که بزرگترین اذکار و شریفترین اوراد است در این وقت فراغت قلب با اقبال تام به قلب بخواند به قصد آنکه قلب را تعلیم کند و تکرار کند این ذکر شریف را و به قلب به طور طمانینه و تفکر بخواند و قلب را با این ذکر شریف بیدار کند تا آنجا که قلب را حالت تذکر و رقت پیدا شود پس بواسطه مدد غیبی قلب به ذکر شریف غیبی گویا شود و زبان تابع قلب شود.(15)

چند نکته در کلام امام:

1ـ مقصود امام در عبارت فوق ذکر زبانی همراه با توجه قلبی است.

2ـ شرایط ادای ذکر از نظر امام خمینی(ره) سه چیزاست.

اول: شدت ذکر وتکرار و ممارست بر آن.

دوم:انس باحضرت حق که به معنای توجه قلبی درهنگام ذکر گفتن است.

سوم: دل در هنگام ذکر گفتن زنده باشد.برای زنده شدن واحیای دل امام می فرمایند: بالجمله برای زنده نمودن دل، ذکر خدا و خصوص اسم مبارک یاحیّ و یا قیّوم با حضور قلب مناسب است. و از بعض اهل معرفت منقول است که در هر شب و روزی یک مرتبه در سجده رفتن و بسیار گفتن: لااله الّاانت سبحانک انّی کنت من الظالمین برای ترقیات روحی خوب است.(16)

3 ـ نتیجه ذکرحقیقی، بازشدن درهای ملکوت بر قلب انسان است که بر این امر فواید بسیاری مترتب می باشد.امام در مورد ذکر حقیقی می فرمایند: با ذکر حقیقی حجابهای بین عبد و حق خرق می شود و موانع حضور مرتفع می گردد و درهای ملکوت اعلی به روی سالک باز شود ولی عمده آن است که قلب در آن ذکر زنده باشد و با مردگان انس نگیرد.(17) حضرت امام در مورد اثر ذکر حقیقی می فرمایند: ای عزیز تذکر محبوب و به یاد معبود به سر بردن نتیجه های بسیاری برای عموم طبقات دارد.اما برای کمّل و اولیاء و عرفا که خود آن غایت آمال آنهاست و در سایه آن به وصال جمال محبوب خود رسند. هنیئا لهم و اما برای عامه و متوسطین بهترین اصلاح کننده اخلاقی واعمالی و باطنی است.انسان اگر در جمیع احوال و پیش آمدها به یاد حقتعالی باشد و خود را در پیشگاه آن ذات مقدس حاضر ببیند البته از اموری که خلاف رضای او است خودداری کند و نفس را از سرکشی جلوگیری کند.این همه مصیبات و گرفتاری به دست نفس اماره و شیطان رجیم غفلت از یاد حق وعقاب اوست.غفلت از حق کدورت قلب را زیاد کند ونفس و شیطان را بر انسان چیره کند و مفاسد را روز افزون کند و تذکر و یادآوری از حق دل را صفا دهد و قلب را صیقلی نماید. و جلوه گاه محبوب کند و روح را تصفیه نماید و خالص کند و از قید اسارت، نفس را براند.

نکته: ذکر در قرآن و روایات

خداوند در قرآن به سه نکته مهم پیرامون ذکر اشاره فرموده است .

نکته اول: حقتعالی در بعضی آیات بندگان را به ذکر بسیار ترغیب فرموده ونتیجه آن رااحتمال رستگاری قرار داده است.از آن جمله می فرماید: یاایهاالذین آمنوا اذکروا اللّه کثیرا و سبحوه بکره واصیلاً (18) و اذکروا اللّه کثیرالعلکم تفلحون(19)

نکته دوم: خداوند ذکر را مایه آرامش و اطمینان دل قرار داده است و این زمانی است که نقش ذکر بر لوح دل حک شده و مرتبه ذکر قلبی حاصل شده باشد. ذکر قلبی هم زمانی بدست خواهد آمد که طبق فرمایش حضرت امام وتوضیحاتی که داده شد،دل ازحالت مرده بودن خارج شده باشد. الذین آمنواوتطمئن قلوبهم بذکرالله الابذکرالله تطمئن القلوب(20) به تصریح و نص آیه فوق زمانی که انسان ذکر می گوید دلش به آن آرام می گیرد پس اگر ذکر گفتی و دلت به یاد حق آرام نگرفت بدان ذکر تو از روی حقیقت و با قلب زنده نبوده ،بلکه جز لقلقه زبان برایت حاصلی نداشته است.

نکته سوم: حقتعالی ذکر را نشانه صاحبان خرد و در بعضی موارد دیگر نشانه مومنان معرفی کرده است.بنابراین مومنان صاحب خرد واقعی اند اگر صاحب مقام ذکر باشند ان فی خلق السموات والارض واختلاف اللیل والنهار لآیات لاولی الالباب الذین یذکرون اللّه قیاما و قعودا و علی جنوبهم (21) انما المومنون الذین اذا ذکرالله وجلت قلوبهم(22)

اماذکر در روایات که به آن بسیارتصریح شده از آن جمله امام صادق فرمود: مامن مجلس یجتمع فیه الابرار و الفجار فیقومون علی غیر ذکر الله تعالی الّا کان حسره علیهم یوم القیامه.(23)هیچ مجلسی نیست که در آن نیکان و بدان جمع باشند و بر غیر یاد خدا از آن مجلس برخیزند جز این که روز قیامت این مجلس برآنان مایه حسرتی باشد.

وعن ابی عبدالله(ع) قال:قال الله تعالی من ذکرنی فی ملامن النّاس ذکرته فی ملا من الملائکه(24) امام صادق فرمود:خداوند می فرماید هر که مرا در جمعی از مردم یاد کند من او را در جمعی ازملائکه یاد می کنم.

وایضا قال:قال الله تعالی من ذکرنی سرّا ذکرته علانیه(25) امام صادق فرمود:حق می فرماید هر که مرا در نهان یاد کند من او را در آشکار یاد کنم.

نکته 7: ازخداخواستن

تو اگر عار نداری از طلب دنیا،لا اقل از مخلوق ضعیف که مثل خود تو است طلب مکن.بفهم که مخلوق را قدرتی نیست برای تعمیر دنیای تو.(26)

شرح: درخواست مقاصد دنیوی اگرچه برای اهل ایمان مذموم بوده و نکوهش شده،امااگرهم مومن خواست دنیوی دارد جایز نیست که ازغیرحقتعالی بخواهدزیراتوجه به غیرحقتعالی خیانت به حق است و حب به غیرذات مقدس وخاصان او، که حبّ اوست در مشرب عرفان و اولیاء الهی جز خیانت به حق چیز دیگری نیست. مومن در سیر وسلوک به جایی می رسد که برای هیچ موجودی جز حقتعالی استقلالی قائل نیست.از این مقام تعبیر به توحید افعالی می شود. توحید افعالی یعنی همه کارهایی که در عالم انجام می گیرد از سوی خدای واحد و جز به اراده و خواست او نیست و به عبارت دیگر تنها فاعل مستقل در عالم که فاعلیتش وابسته به هیچ موجود دیگری نیست خداوند است و فاعلیت سایر موجودات جلوه ای از فاعلیت او است که بدون اذن و اراده او محقق نمی گردد. بنابراین هرچه در پهنه هستی رخ می دهد، فعل خداوند و در حیطه اراده و خواست او است.کسی که به توحید افعالی رسیده باشد اراده و مشیت خدا را در همه جا ثابت و حاضر می بیند و در ورای هر پدیده و حادثه ای اثری از فاعلیت او می بیند؛اثر این نوع تفکر و جهان بینی آن است که هیچگاه بندگان را برای رفع حاجات و بر آوردن اهداف و نیّات و آمال و آرزوهای خود، مفید و دارای اثر نمی بیند،بنابراین تنها رو به سوی درگاه پروردگار متعال نموده و حاجات خود را از او خواسته و استجابت دعاهایش را از او می طلبد. رسیدن به این مرتبه مستلزم در نظرگرفتن و اعتقاد و یقین داشتن به چند امراست:

1ـ اعتقاد به اینکه خداوند خالق و آفریننده تمام عوالم وجود و جهان آفرینش است. ذلکم الله ربّکم لا اله الاهو خالق کل شی ء فاعبدوه و هو علی کل شی ء وکیل(27)

2ـ اعتقاد به این که بر انجام هر کاری قادر و تواناست. و هو القاهر فوق عباده وهوالحکیم الخبیر.(28)

3ـ اعتقاد به این که به حاجات بندگان و خواسته های آنان علم و آگاهی دارد.و عنده مفاتح الغیب لایعلمها الاهو و یعلم ما فی البر و البحر و ماتسقط من ورقه الایعلمها.(29)

4ـ و اعتقاد به این که خداوند اگر صلاح بداند در رفع حاجت بندگان اراده خواهد فرمود. و قال ربّکم ادعونی استجب لکم.(30) با اعتقاد به این امور سالک به یقین در خواهد یافت که جز حقتعالی کسی به حقیقت نخواهد توانست حاجات او را رفع و مشکلات او را بر طرف کند. یکی از مواردی که به عنوان مانع برای استجابت دعا ذکر شده ،همین توجه به مخلوقات و استقلال قائل شدن برای آنها و امید بر آوردن حاجت بدست آنهاست.امام خمینی بارها و بارهادر کلام و آثار خود بندگان را از توجهات بیجا به مخلوقات بر حذر داشته و گوشزد فرموده اند که اگر حجاب ظلمانی را پاره کنی ظهور حق را در همه اشیاء و احاطه اش رابه آنان خواهی دید.از آن جمله می فرمایند: قلب خود را از اشتغال به غیر که تو را از مشاهده جمال جمیل علی الاطلاق محجوب می کند خالی کن که این اشتغال به غیر قذارت و شرک است وحقتعالی نمی پذیرد مگر دلی را که هرچه بیشتر پاکیزه تر و خالصتر باشد.(31) باز درجای دیگر می فرمایند: ای مدعی ایمان و خضوع قلب، در بارگاه ذوالجلال اگر تو به کلمه توحید ایمان داری و قلبت یکی پرست و یکی طلب است و الوهیت را جز برای ذات مقدّس حقتعالی ثابت ندانی اگر قلبت موافق با ظاهرت است و باطنت موافق با دعویت است چه شده است که برای اهل دنیا این قدر قلبت خاضع است؟ چرا پرستش آنها را می کنی؟(32)

نکته 8: توجه به عزّ ربوبیّت و ذلّ عبودیت

استاد الهی ما فرماید:توجه به عزّ ربوبیت و ذلّ عبودیت یکی از منازل مهمّه سالک است که قوّت سلوک هرکس به مقدار قوّت این نظر است بلکه کمال و نقص انسانیت تابع کمال و نقص این امراست.(33)

شرح: این منزل یکی از منازل مهم سلوک به شمار می رود زیرا توجه به ذلّ عبودیت باعث تقویت خضوع و فروتنی در برابر خالق می شود و این خود باعث تقویت ملکه رضا و تسلیم می گردد که نهایت آن حال محو و نابودی سالک در ذات احدیت است. انسان وقتی خود را مملوک خدا می بیند و همه شئون خود را از خدا می بیند و هرگونه استقلالی را از خود نفی می کند، خود را به تمام معنی عبد و بنده خدا می یابد و خدا را مالک مطلق و حقیقی خویش می بیند در این صورت است که وی به وظیفه بندگی قیام می کند و در مسیر عبودیت الهی گام بر می دارد. روح عبادت چیزی نیست جز اینکه انسان خود را به مملوکیت خدا در آورد و در تمام اعمال اختیاری تبعیت از خواست و رضای مولای خویش کند. بنابراین عبادت خدا و بندگی او جز این نیست که انسان خود را در پیشگاه الهی چیزی به حساب نیاورد و خویشتن را به تمام معنی در مملوکیت خدا در آورد.از این رو لازمه بندگی تابع بودن مطلق است.

هر اندازه انسان بیشتر به وابستگی و مملوکیت و بنده بودن خود التفات و توجه پیدا کند و هرچه بیشتر به وظیفه بندگی که همانا اطاعت محض از ربّ و مولاست قیام کند به همان اندازه در مسیر نزدیکی به خدا به پیشرفتهای بیشتری نائل می آید. بنابراین مهمترین اثری که از این توجه نسبت به خود و خدای خود برای انسان حاصل می شود فروپاشی غرور و منیّت و انانیت و خودبینی است که بزرگترین و مهمترین عامل و مانع در دوری و بعد انسان از قرب و جوار حقتعالی است .به همین خاطر است که حضرت امام می فرمایند: هر چه نظر انیّت و انانیّت در انسان غالب باشد از کمال انسانیت دور و از مقام قرب ربوبیّت مهجور است و حجاب خودبینی از جمیع حجب ضخیم تر و ظلمانی تر است و خرق این حجاب از تمام حجب مشکلتر و خرق همه حجب را مقدمه است بلکه مفتاح مفاتیح غیب و شهادت خرق این حجاب است،(34) این توجه به خود شامل دو امر است یا اینکه انسان عملی که انجام می دهد آن را از خود ببیند و برای خود در انجام آن استقلالی قائل باشد و یا این است که دائم توجه و وجهه باطنش به تهذیب ظواهر و معطوف به شهوات و لذات و نفسانیات بوده باشد. حضرت امیرالمومنین که از قهرمانان وادی عبودیت حقتعالی است در بیانی گوهربار می فرمایند:الهی کفی بی عزا ان تکون لک عبدا و کفی بی فخراان اکون لی رب(35) پروردگارا این عزت برای من بس که بنده تو باشم و این افتخار برای من بس که تو رب ومالک من باشی.امام خمینی می فرمایند: باز تذکر می دهم که در هر حال به خود امیدی نداشته باشد که غیر از حقتعالی از کسی کاری بر نمی آید و از خود حق تعالی با تضرّع و زاری توفیق بخواه که تو را در این مجاهده اعانت فرماید تا بلکه ان شاءاللّه غالب آیی.(36)

نتیجه عبودیت حقیقی:

قال الصادق(ع):العبودیه جوهره کنهها الرّبوبیّه.(37) وقتی انسان به وظیفه بندگی عمل کند و به تمام معنی خود را در مملوکیت خدا در آورد و دل را تسلیم حق کند در این صورت خداوند نیز او را به بندگی می پذیرد و به این مقام مفتخر می کند؛پس از وصول سالک به مقام فنا که عبارت از عبودیت کامل است، خداوند به مرتبه ولایت خود در چنین بنده ای تصرّف می کند و در نتیجه بنده ای که به فنا رسیده و ذات او در ذات حق فانی شده است به ولایت خدا در عالم تصرّف کرده و به ربوبیّت حق در عالم ربوبیّت دارد.به همین خاطراست که حقتعالی در قرآن کریم هدف خلقت جن وانس را،عبادت بیان کرده است. و ما خلقت الجنّ والانس الّا لیعبدون(38) زیرا که تنها با عبادت حقیقی است که می توان به جوار قرب و رحمت خداوند رسید.

امام می فرمایند: کسی که با قدم عبودیت سیر کند و داغ ذلت بندگی را در ناصیه خود گذارد وصول به عزّ ربوبیّت پیدا کند.(39) در هر حال عبودیت و عبادت حقیقی زمانی برای سالک دست می دهد که هیچ منفعت طلبی و هوای نفسی در آن نباشد. حتی اگر عبادت برای دوری از دوزخ و یا رسیدن به بهشت باشد، نزد عرفا عبادت واقعی تلقی نمی شود. زیرا که در مسلک عرفا اینگونه عبادت نیز از روی هواخواهی و منفعت طلبی است و در نظر اولیاء الله این نوع عبادت نوعی شرک محسوب شده و جز دوری از خدا برای عابد نتیجه ای نخواهد داشت. کما این که امام خمینی(ره) می فرمایند: تا رسوم عبودیت و غیریت و انانیت باقی است و عابد و معبود و عبادت و اخلاص و دین در کار است شوب به غیریّت و انانیّت است و این شرک است پیش ارباب معرفت.(40)

نکته 9: توجه به حضور خداوند

مومن آن کسی است که قلبش حضور حق و احاطه قوی آن ذات مقدّس را دریافته باشد و عظمت و جلال او را وجدان کرده باشد.(41)

در باب حقیقت ایمان و شرایط آن از دیر باز گفت و گوهای دامنه داری در میان پیروان مکاتب الهی به ویژه متکلّمان مسلمان صورت گرفته است، در قرآن کریم و روایات که دو منبع اصلی اخلاق اسلامی اند در بیان اهمیّت و جایگاه ایمان گفته های فراوانی وجود دارد. در بیان منزلت و جایگاه رفیع ایمان همین بس که پیامبر در نصایح خود به ابوذر غفاری می فرماید: ای ابوذر، هیچ چیز در نزد خداوند محبوب تر از ایمان به او و خودداری از آنچه نهی می کند نیست.(42) و نیز امام صادق(ع) در توصیف منزلت و جایگاه مومن می فرماید: هرگاه حجاب از چشمان مردم برداشته شود و به وصل میان خداوند و بنده مومن او نظر کنند، هر آینه گردن های آنان در مقابل مومنان خاضع، امور مومنان برای آنها سهل و اطاعت از ایشان برایش%:.7-D9