شرح صد و ده نکته اخلاقی از کلمات امام خمینی(سلام الله علیه)

شرح صد و ده نکته اخلاقی از کلمات امام خمینی(سلام الله علیه)
یاسر جهانی پور
۰۲ بهمن ۱۳۹۳
اخلاق, عرفان,

نکته 18: رفق و مدارا بانفس

در باب ارتیاض نفس و سلوک راه حق نیز رفق و مدارا بانفس،از مهمات به شمار می رود چه بسا که سختگیری برنفس خصوصا در اوائل و خصوصا برای جوانها اسباب تنفر نفس از ارتیاض و سلوک شود و از زیر بار حق فرار کند.(1)

باید دانست هر یک از مشایخ عرفان در باب ارتیاض و سلوک و مجاهدت نفس، برنامه خاصی برای خود داشته و رهروان را بر طبق آن به صراط مستقیم هدایت می کنند. این برنامه ها به گونه ای است که دارای حد و حدود مشخصی است به طوری که کمتر از آن حد از ریاضت و سلوک بیرون و بیشتر از آن باعث زمین خوردگی و شکستگی نفس می شود.بزرگان از این برنامه ها دو هدف دنبال می کنند.هدف اول آن است که بااین برنامه ها سالک را تربیت نموده ونفس او را به گونه ای رشد دهند که سر خود بار نیامده،و از مسیر اسلام بیرون نرود و دیگر آن که سالک را در حالت اعتدال نگه داشته و او را منع کنند از این که بخواهد به نفس خود بیش از اندازه فشار بیاورد.این به آن دلیل است که گاهی مشاهده می شود برخی سالکان از شدت شوقی که برای سلوک البته در ابتدا دارند، فشارهای بی مورد به خود آورده و بی خبر از این که این اعمال بیشتر به ضرر آنهاست تا به نفعشان، سعی می نمایند با این کارها خود را به خیالشان به خدا بیشتر نزدیک کنند. وظیفه یک پیر سالک در اینجا آن است که با

برنامه ای صحیح، سالک را در مسیر مستقیم که مرضیّ خدا و رسول است نگاه دارد.اسلام از ریاضات آن حدی را از انسان خواسته است که او را از راه سلوک باز ندارد؛بیش از این و غیر ازاین چیز دیگری نخواسته است.تنها اثری که این ریاضات بیش از حد اندازه برای انسان دارد آن است که، نفس از زیر بار مسئولیت تکلیف، شانه خالی کرده وبه جای آن که رهرو باشد از راه می ایستد. سالک آن است که پیوسته رود نه آن که گاهی تند برود و گاهی نرود. برای نمونه به موارد زیر توجه کنید:

1. دستور برای خوردن: خداوند می فرماید: کلوا واشربوا ولا تسرفوا انه لایحبّ المسرفین؛(2) یعنی به اندازه بخورید وبیاشامید و در خوردن اسراف وزیاده روی نکنید که خداوند اسراف کاران را دوست ندارد.» زیرا زیاد خوردن دل را می میراند.پس نه زیاد بخورید و نه کم بلکه به اندازه بخورید.

نه چندان بخور کز دهانت برآید

نه چندان که از ضعف جانت برآید

2. دستور برای به اندازه حرف زدن: از پیغمبر(ص) روایت شده است که فرمود: لا تکثروا الکلام بغیر ذکر الله، فان کثره الکلام بغیر ذکر الله، قسو القلب، ان ابعد الناس من الله القلب القاسی؛(3) زیاد صحبت نکنید به جز ذکر خدا زیرا زیادی صحبت کردن دل را سخت می کند و همانا دورترین مردم از خدا سنگدل ترین آنهاست. حدیث تاکید بر زیاد صحبت کردن دارد نه اصلاً حرف نزدن بلکه درجایی صحبت کردن بهتر از خاموشی است. برای نمونه امام خمینی(ره) می فرمایند: در اوایل امر که خود متعلم است باید به بحث و درس و تعلّم اشتغال پیدا کند و زبان از کلام به غیر ذکر خدا و آنچه مربوط به اوست بر بندد تا افاضات ملکوتی برقلب او سرشار شود و چون وجود او حقانی شد و از گفتار و اقوال خود مطمئن شد به سخن آید و به تعلیم وتربیت و دستگیری مردمان برخیزد ولحظه ای از خدمت آنها ننشیند تا خدای تعالی از او راضی شود واگر نقصی در میان داشته باشد به واسطه این خدمت خدایتعالی جبران کند(4) زیاده روی در هر چیز حتی عبادات خوب نیست بهترین امور متعادل ترین آنهاست.امام خمینی(ره) در بیان زیاده روی در کلام و مفاسد آن می فرمایند: سخنان لغو و بیهوده وکلمات زشت و ناشایسته بسیار مضر به حال روح است و نفس را از صفا و صلاح و سلامت و وقار و طمانینه وسکونت ساقط می کند و کدورت و غفلت و ادبار می آورد و ذکر خدا را از نظر بیندازد و حلاوت عبادت و ذکر الله را از ذائقه روح ببرد و ایمان را ضعیف وناچیز کند و دل رابمیراند ولغزش وخطا از آن زیاد شود و پشیمانی بسیار ببار آورد و کدورت بین دوستان و دشمنی بین مردم ایجاد کند و مردم را به انسان بدبین کند و او را از نظر آنان بیندازد و اطمینان و وثوق از او ساقط شود و او را در نظر مردم بی وزن وبی مقدار کند واینها در صورتی است که برکلام او مترتب نشود معصیتهای گوناگون لسانی(5) انسان واقعا باید درکلام خود تامل کند. عادت ما انسانها این است که، درجایی که نباید حرف بزنیم حرف می زنیم و درجایی که باید حرف بزنیم حرفی نمی زنیم و این خود مفسده و عیبی بزرگ است که قدری احتیاج به مراقبه دارد.

3. دستور برای خوابیدن: سالکان باید بدانند نخوابیدن بی مورد فایده ای به حالشان ندارد.انسان تا زمانی که درتهجد وعبادت شبانه است خوب است وبقیه اوقات شب را باید بخوابد. هیچ یک از بزرگان عرفان نگفته اند سالک باید تمام شب را بیدار باشد. خداوند در قرآن خطاب به پیغمبر اعظمش که بزرگترین و نزدیک ترین انسانها نزد خداست می فرماید:یا ایها المزمل قم اللیل الا قلیلاً نصفه اوانقص منه قلیلاً(6) در این آیه هیچ اشاره نشده است به این که پیامبر باید تمام شب بیدار باشد.با این که پیامبر احتیاج به مقام روحانی قوی و زیادی دارد. حال که دستور خداوند به پیامبر این است، بالتبع به سالکان دیگر که دارای مقامی پایین تر از مقام رسول خدا هستند نیز همین است. هم چنین حقتعالی می فرماید: و من اللیل فتهجّد به نافله لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا.(7)

4. دستور برای نکاح: برخی از سالکان فکر می کنند که عزوبت ماندن بهتر از ازدواج است زیرا زندگی را مانع پیشرفت خود می دانند بنابراین با مشقت زیاد وگوشه گیری های بیجا سعی در سرکوب نفس شهوانی خود نموده تا میل ازدواج از دلشان بیرون رود؛ غافل از این که اگر شهوت چیز بدی بود، خداوند خود آن را در انسان قرار نمی داد؛ پس وقتی خداوند آن را در وجود انسان قرار داده او را بی نیاز از آن هم ننموده، بنابراین راهی برای اطفاء نائره شهوت درنظر گرفته وآن را ازدواج نام نهاده است. دستور ازدواج در اسلام معروف تر ازآن است که بخواهیم درمورد آن بحث کنیم.به قدری حدیث النکاح سنتی درمیان مردم معروف شده است که انگار تمام حرف اسلام درمورد ازدواج، در همین جمله نورانی خلاصه شده است. امام خمینی(ره)می فرمایند: پس سالک از روی اقتضائات احوال وایام سلوک بانفس رفتار کند و در ایام اشتغال شهوت که غرور جوانی است طبیعت را بکلی منع از حظوظش ننماید وبا طرق مشروعه آتش شهوت را فرو نشاند پس نکاح وازدواج که از سنن بزرگ الهیه است که علاوه بر آن که مبدا بقاء نوع انسانی است در سلوک راه آخرت مدخلیت بسزادارد.(8) در رساله لب اللباب در مورد رفق و مدارا بانفس وارد شده است که:و از این اهم اموری است که باید سالک الی الله آن را رعایت کند، چه، اندک غفلتی در این امر سبب می گردد که علاوه بر آنکه سالک از ترقی و سیر باز می ماند، بلکه برای همیشه بکلی از سفر ممنوع خواهد شد. سالک در ابتدای سفر در خود شور و شوقی زاید بر مقدار مترقب می یابد و یا در بین سفر هنگام ظهور تجلیّات صوریه جمالیه، عشق و شور وافری در خود حس می کند و در اثر آنها تصمیم گیرد اعمال کثیره عبادیه ای را به جای آورد، لهذا اکثر اوقات خود را صرف دعا و ندبه می نماید، به هر عمل دست می زند و از هر کس کلمه ای می آموزد و از هر غذای روحانی لقمه ای بر می دارد. این طرز عمل علاوه بر آنکه مفید نیست (بلکه) زیان آور است، چون در اثر تحمیل اعمال گِران بر نفس، ناگهان در اثر فشاری که بر نفس وارد شده، نفس عکس العمل نشان داده و عقب زده و بدون گرفتن نتیجه، سالک از همه کارها می ماند و دیگر در خود میل و رغبتی برای اتیان جزیی ترین جزء از مستحبات احساس نمی کند، و بناء علیهذا سالک باید وقتی مشغول به عبادت می شود با آنکه هنوز میل و رغبت دارد، دست از عمل بکشد تا میل و رغبت به عبادت در او باقی مانده، همیشه خود را تشنه عبادت ببیند. مثل سالک در به به جا آوردن عبادات، مانند شخصی است که می خواهد غذا تناول کند، اولاً باید غذایی را انتخاب کند که مساعد با مزاج او باشد و ثانیا قبل از اینکه سیر شود، دست از خوردن باز دارد تا پیوسته میل و رغبت در او باقی باشد.(9)

همچنین امام خمینی می فرمایند: اگر نفس را در اوقات خستگی وکسالت وادار به عبادت کند ممکن است آثار بدی به آن مترتب شود که از جمله آنهاست که انسان از عبادت منضجر شود وتکلّف وتعسّف آن زیاد گردد وکم کم باعث تنفر طباع نفوس شود.(10)

دستور زیر از استاد عرفان عملی و عارف کبیر میرزا جواد ملکی تبریزی (قدس سره) وارد شده است که آن را برای مرحوم آیه اللّه کمپانی فرستاده اند و در آن به نکات خوبی در مورد آن میزانی که دربالا بیان شد(چه در مورد خوردن و چه در مورد خوابیدن)، اشاره فرموده اند. لطفا با دقت این دستور را بخوانید و استفاده کنید. در قسمتی از این دستور ایشان می فرمایند: بسم الله الرحمن الرحیم فدایت شوم،در باب اعراض از جدّ و جهد رسمیات و عدم وصول به واقعیات که مرقوم شده و از این مفلس استعلام مقدمه موصله فرموده اید، بی رسمیت بنده حقیقت آنچه که برای سیر این عوالم یاد گرفته و بعضی نتایجش را مفصلا در خدمت شریف ابتدای خود صحبت کرده ام و از کثرت شوق آنکه با رفقا در همه عوالم همرنگ بشوم، است و مخ آنچه از لوازم این سیر می دانستم، بی مضایقه عرضه داشتم، حالا هم اجمال این را به طریقه ای که یاد گرفته ام، مجدداً اظهار می دارم: طریق مطلوب را برای راه معرفت نفس گفتند: چون نفس انسانی تا از عالم مثال خود نگذشته، به عالم عقلی نخواهد رسید، و تا به عالم عقلی نرسیده، حقیقت معرفت حاصل نبوده و به مطلوب نخواهد رسید لذا به جهت اتمام این مقصود مغفور - جزاه الله عنا خیر جزاء المعلمین - می فرمود که:

باید انسان یک مقدار زیاده بر معمول تقلیل غذا و استراحت بکند، تا جنبه حیوانیت کمتر، و روحانیت قوت بگیرد، و میزان آن را هم، چنین فرمود: که انسان اولاً روز و شب زیاده از دو مرتبه غذا نخورد، حتی تنقلات ما بین الغذائین نکند. ثانیاً هر وقت غذا می خورد، باید مثلاً یک ساعت بعد از گرسنگی بخورد، و آن قدر بخورد که تمام سیر نشود، این در کم ( کمیت) غذا، و اما کیفش، باید غیر از آداب معروفه، گوشت زیاد نخورد، به این معنی که شب و روز هر دو نخورد، و در هر هفته دو سه دفعه هر دو را، یعنی هم روز و شب را ترک کند، و یکی هم اگر بتواند للتکیّف نخورد، و لا محال آجیل خور نباشد و اگر احیاناً وقتی نفسش زیاد مطالبه آجیل کرد، استخاره کند. و اگر بتواند روزه های سه روز هر ماه را ترک نکند.و اما تقلیل خواب می فرمودند: شبانه روز شش ساعت بخوابد. و البته در حفظ لسان و مجانبت (دوری از) اهل غفلت اهتمام زیاد نماید. اینها در تقلیل حیوانیت کفایت می کند. و اما تقویت روحانیت اولاً، دائماً باید همّ و حزن قلبی به جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد. تا می تواند ذکر و فکر را ترک نکند که این دو جناح سیر آسمان معرفت است. در ذکر، عمده سفارش اذکار صبح و شام اهم آنها که در اخبار وارد شده، و اهم تعقیبات صلوات و عمده تر ذکر وقت خواب که دراخبار ماثور است، لا سیما متطهرا در حال ذکر به خواب رود. و شبخیزی، می فرمودند: زمستانها سه ساعت، تابستانها یک ساعت و نیم و می فرمودند که در سجده ذکر یونسیه، یعنی در مداومت آن، که شبانه روز ترک نشود، هرچه زیادتر توانست کردن، اثرش زیادتر، اقل اقل آن چهارصد مرتبه است، خیلی اثرها دیده ام. بنده خود هم تجربه کرده ام. چند نفر مدعی تجربه اند. یکی هم قرآن که خوانده می شود به قصد هدیه به حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه و آله خوانده شود.(11)

عزیزان این نکته ای که یک مقدار بر روی آن تکیه کردم از جمله اموری است که سهل انگاری در آن زیاد صورت می گیرد تا حدی که سالکان انواع فشارها را برنفس خود وارد می کنند واز این راه قصد دارند زودتر به مقصد برسند در حالی که باید بدانند راه زود رسیدن این نیست، راهش آن چیزی است که اسلام و بزرگان اهل معرفت فرموده اند نه چیزی زیاده بر آن.

نکته 19: اجتناب از غضب

اما غضب از ضعف نفس وتزلزل آن و سستی ایمان و عدم اعتدال مزاج روح و محبت دنیا و اهمیت دادن به آن و خوف از دست رفتن لذائذ نفسانیه است.(12)

خشم دراصل نیرویی است دفاعی که خداوند آن را به منظور دفاع از خود و پاسداری از دین حق در انسان گمارده است ولی چون از محور اصلی خود خارج گردید تبدیل به یکی از رذایل بزرگ می شود و رذایل مهم دیگری را باخود به همراه می آورد.پس اگر انسان خشم بگیرد برای دفاع از حق این از فضایل بوده وممدوح است ولی اگر خلاف جهت ذاتی این قوه رفتار کند و در راه غیر صحیح استفاده کند از رذایل مهمی به شمار می رود که آثار سوء بسیاری به بار می آورد.امام خمینی(ره) می فرمایند: کمتر چیزی مثل آتش سوزان غضب انسان را به سرعت برق به عالم بدبختی وهلاکت سوق دهد.چه بسا که با یک غضب انسان از دین خدا خارج شود وبه خدایتعالی وانبیاء عظام او جسارتها کند و چه بسا که با یک غضب یک ساعته به قتل نفوس محترمه دچار شود.(13) براساس فرمایش علمای اخلاق یکی از مهمترین قوای بدن قوّه غضبیه است که کار اصلیش دفع مضرات است.این قوه دو طرف افراط (تهور) وتفریط (جبن) و یک حد اعتدال (شجاعت) دارد. حد افراط و تفریط آن در هر صورت از نظر اسلام مردود است. مهم در اینجا آن است که فرد خود را به مرتبه عقل رسانده و قوّه غضب خود را تحت نیروی عقل در آورد آنگاه به صفت و ملکه شجاعت دست پیدا می کند.

غضب درآینه آیات وروایات

وسارعوا الی مغفره من ربکم وجنّه عرضها السموات والارض اعدّت للمتقین الذین ینفقون فی السرّاء و الضرّاء والکاظمین الغیظ والعافین عن الناس والله یحبّ المحسنین؛(14) شتاب کنید به سوی آمرزش پروردگارتان و بهشتی که وسعت آن آسمانها و زمین است و برای تقوا پیشه گان آماده شده همانها که درتوانگری و تنگدستی انفاق می کنند و خشم خود را فرو می نشانند واز مردم در می گذرند و خداوند دوستدار نیکوکاران است.» امام صادق (ع) فرمود:پدرم می فرمود: چه چیزی سخت تر از غضب است؟به تحقیق مرد ممکن است غضب کند ومرتکب قتل کسی شود که خداوند خون او را حرام کرده و یا به زن شوهر داری افترای زنا بزند(15) و امام علی(ع) فرمود: از خشم بر حذر باش زیرا که خشم لشکری بزرگ از سپاهیان شیطان است(16) همچنین پیامبر(ص) فرمود: خشم ایمان را فاسد می کند چنان که سرکه عسل را(17) و باز امام باقر فرمود: کسی که خشمش را از مردم نگهدارد، خداوند عذاب روز قیامت را از او نگهدارد.(18)

راه کنترل غضب

برای جلوگیری از خشم از امام باقرنقل شده است: فرد خشمگین اگر ایستاده است بنشیند، واگر از خویشان خود خشمگین است، سعی کند به او نزدیک شده و با او تماس برقرار کند زیرا که خویشاوند وقتی با خویش خود تماس برقرار کند تسکین پیدا می کند.(19) ملااحمدنراقی در کتاب معراج السعاده در باب معالجه مرض غضب مطالب ارزنده ای دارند که به گوشه ای از آن اشاره می شود: اول آن که سعی کند در ازاله اسبابی که باعث هیجان غضب می شود مثل فخر وکبر و عجب وغرور و لجاج وحرص و دشمنی و حب جاه و مال که همه آنها از اخلاق رذیله مهلکه هستند وخلاصی از غضب با وجود آنها ممکن نیست پس ابتدا باید ازاله آنها را کرد تا ازاله غضب سهل و آسان باشد.دوم آن که متذکر اخبار وآثاری کند که در مذمت غضب رسیده چنانکه شمه ای از آن گذشت. سوم متذکر احادیثی شود که در مدح و ثواب نگاهداشتن خود از غضب وارد شده و فوائد آن را در نظر آورد. چهارم آن که ملاحظه فواید ضد غضب را که حلم باشد بکند ومدحی را که در این خصوص وارد شده است ببیند پس خود را خواهی نخواهی بر آن بدارد و حلم و بردباری را برخود ببندد و غضب و خشم را برخود ظاهر نسازد اگرچه در دل خشمناک باشد واگر کسی مدتی چنین کند به تدریج عادت می شود وحسن خلق از برای او حاصل می شود.پنجم آن که هر قول وفعلی که از او سرمی زند ابتدا در آن فکر کند و خود را از صدور آثار غضب محافظت نماید. ششم آن که اجتناب کند از مصاحبت کسانی که قوه غضب ایشان غالب و از فضیلت حلم خالی هستند.(20)

مهمترین نکته ای که باید به آن اشاره شود این است که انسان تاخود عزم نکند و اراده ننماید در نابودی رذایل وخشکاندن ریشه فضایح،همه این تلاشها بیهوده خواهد بود.زمانی سالک به این مرتبه می رسد که نور ایمان در او قوّت گرفته وخواهان ترقی وکمال باشد وگرنه صرف گفتار چیزی را برای او عوض نمی کند.هرگاه عزم جزم برای قلع وقمع این صفت رذیله نمود آنگاه این کلمات برای او فایده بخش خواهد بود پس بیاییم بکوشیم تا با تقویت نیروی ایمان وتقوا در روح و جان خود راهی به سوی مقصد برای وصول به حق بگشاییم.