امام خمینی و نظم عادلانه جهانی

امام خمینی و نظم عادلانه جهانی
توفیق عبد العزیز
۰۴ بهمن ۱۳۹۳
سیاست, اسلام و مسلمانان,

مقدمه

صحبت درباره ضرورت وجود نظم نوین جهانی همچنان به عنوان یکی از حث برانگیزترین مسائل جهان است. طی دو هفته گذشته تفکر جدیدی در مورد ضرورت فوری وجود تغییرات، الگوهای جدید همکاری و مشارکت و وابستگی متقابل و همزیستی، به عنوان نوش دارویی جهت مقابله با تهدیدهای مختلف متوجه بقای بشر، ارائه شده است. این تفکر جدید ناشی از تغییر شکل تصادفی و پیش بینی نشده جهان و تحمیل ارزشهای عجیب به مردم جهانی است که همه جای این جهان را تسخیر کرده اند. تهدید اصلی متوجه بقای بشر، جهان دو قطبی کمونیسم و کاپیتالیسم به همراه جنگ سرد، جنگ ستارگان، بحرانهای انرژی، بحرانهای اخلاقی و نابودی بشر بود. جهان اسلام به نحو اسف انگیزی در دام افتاد و مخصوصا در این بحرانها مورد هدف قرار گرفت.

به دنبال آن، تکرار صدای ناقوس مرگ آشفتگی مسلمانان که در سرزمینهای اسلامی و جهان اسلام به گوش می رسید بسیار غم انگیز بود. در اوج این سردرگمی موهن و عکس العمل سازمان نیافته مسلمانان سراسر جهان، خداوند متفکری سرنوشت ساز، انسانی با انگیزه و الهام بخش و فردی فعال که دگرگون کننده موقعیت آن زمان بود به نام آیت الله خمینی را از ایران برانگیخت. فردی که کار و زندگیش نه تنها اعتماد به نفس مسلمانان را به آنان بازگرداند بلکه بعد جدیدی را جهت تفکر معرفی کرد و حداقل قطب سوم یعنی اسلام را جز موارد مورد بحث جهان قرار داد. خلاصه مطلب آنکه، امام خمینی برای تغییر نظام سیاسی جهان کار و زندگی کردند و در ظرف دو دهه، فعالیت خود را با ایجاد انقلاب اسلامی کامل کرده و درزمانی که مسلمانان امید خود را جهت مشاهده مجدد اسلام از دست داده بودند، کشوری اسلامی را بنیان نهادند. بنابراین امام خمینی اساس اعتماد به نفس مجدد در مسلمانان ، امید تازه برای بقای اسلام و مسلمانان، روش جدید مقابله مسلمانان با دشمنان و نیاز ضروری تفکر جدید مسلمانان با توجه به حمله اگاهانه و جهانی دشمن علیه ما را بنیان نهادند.

این مقاله مسائل مربوط به زندگی و فعالیتهای امام خمینی در مورد جنبش احیاگری اسلامی و سرنوشت و مسئولیتهای مسلمانان را - با توجه به رکود فکری ما، در مواجه با جنگهای پیشرفته، چند جانبه و خستگی ناپذیر بررسی می کند. این مقاله به پنج بخش تقسیم می شود که در هیچ یک از این بخشها درباره امام خمینی مستقیما مطلبی عنوان نشده چرا که جهان هم اکنون ایشان و جمهوری اسلامی ایران را می شناسد. و بیداری جدید میان مسلمانان از سال 1979 تاکنون و تلاش تازه کفار جهت ریشه کردن اسلام نابود نشدنی، شواهدی از شخصیت پیچیده و پویای امام خمینی است. بخش اول اسلام قبل از ظهور امام خمینی را با تاکید بر موقعیت مسلمانان در آن زمان مورد بحث قرار می دهد. گستاخی کفر و کفار جهت تاسیس مجدد جهان کفر پس از آنکه ایشان به طور موفقیت آمیزی به مخالفت با آنان پرداخته و در صدد جایگزینی آن با جهانی بهتر براساس دستورات خداوندی یعنی اسلام برآمدند و نیز انحطاط اسلام مورد توجه قرار گرفته آنچنانکه این سقوط به کفار دل و جرات بخشید اما شجاعت امام خمینی و بیش از آن دستورات اسلامی قاطع موجب حیرت آنان شد.

بخش دوم واکنش مسلمانان و جهان را نسبت به موقعیت اسلام جدید امام خمینی و نیز تعریف جدید جهان را بررسی می کند.

بخش سوم تاثیرات نظم نوین جهانی را با توجه به حمله بی امان جدید به اسلام و مسلمانان - شامل بحرانهای خلیج فارس و خاورمیانه و تبلیغ تروریسم، تحجر افراطگرایی و فرقه گرایی میان مسلمانان - را که منجر به ضعف، تفرقه، انحطاط و بی ارتباطی بیشتر می شود مورد بحث قرار می دهد.

بخش چهارم با توجه به مسائل امروز خواستار تامل جدی رهبران و اندیشمندان مسلمان در قبال این مسائل می شود.

بخش پنجم با فرا خواندن جهت برقراری وحدت اسلامی جهانی، غیر قوم گرا، غیر نژاد پرست و نیز جهانی شدن مسلمانان از طریق گفتگوهای مداوم و ارائه نوع دیگری از جهان، نتیجه می گیرد که امام خمینی به هیچ منطقه جغرافیایی و یا اصل و نسبهای مادی تعلق نداشتند، بنابراین ایشان هرگز نمی میرند.

حکم خداوند برای مسلمانان و اسلام

هنگامیکه خداوند می خواست آدم را خلق کند به فرشتگانش فرمود: "من در زمین خلیفه ای خواهم گماشت. (سوره دوم قرآن آیه 30) . " در این جمله مسائل مهمی، سرنوشت و وظایف بشر را تحت تاثیر قرار می دهد. خداوند نفرموده است که "خلق می کند" بلکه فرموده است "می گمارد". این به این معنی است که هرگونه تسهیلاتی جهت بقا و موفقیت بشر برای وی مهیا شده است. خداوند همچنین این موضوع را در آیه 70 از سوره 17 از قرآن تایید نموده و بر استلزامات معنوی اختلافات در نعمات الهی تاکید می کند این در حالی است که مسئله خلافت را نیز (آیه 165 سوره 6) مورد تاکید قرار می دهد. سپس خداوند وعده وراثت قدرت را می دهد به شرط آنکه بشر بدرستی ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد. (قرآن ، سوره 24 آیه 55) . گرچه در همین آیه خداوند وعده زوال کسانی را می دهد که به سوی کفر گرویده اند.

بنابراین خلاصه حکم خداوندی برای مسلمانان این است که ما به عنوان جانشینان وی بر روی زمین هستیم. این مسئله به این مطلب اشاره دارد که ما باید مسئولیت ایجاد بهشت بر روی زمین را به عنوان گواهان مردم بر عهده بگیریم. (سوره 2 آیه 143 و سوره 22 آیه 78 از قرآن) . بنابراین توجه ما، در زندگی باید بر روی فعالیتهای دائمی و پیوسته جهت انجام اقدامات پیشرونده متمرکز باشد، اقداماتی که جنگل جهانمان را تغییر داده و مبدل به بهشتی خواهد کرد که توسط خداوند توصیف و توسط آدم تجربه شده است. خلاصه آنکه ما اربابان جهان مادی هستیم که به منظور ساختن آن مطابق با خواسته خالق، با سعی و تلاشمان باید بر آن چیره شویم که این تاثیر جدی و عمده عبادت و جهاد است.

مسلمانان اولیه، با توجه به رهبری کامل و بهره مندی از روشی مطمئن جهت کسب موفقیت در اجرای تعهدات خلافت، شهادت و بندگی خداوند مهربان، اسلام را کاملا درک کرده بودند.

آنان می دانستند که تنها با انجام چنین مسئولیتهایی است که خداوند را، به حقیقی ترین شکل عبادت کرده اند و از لحاظ مادی نیز در این دنیا موفق شده و در جهان آخرت نیز در کسب سعادت ابدی موفق خواهند شد.

مسلمانان اولیه علیه تمامی مشکلات مبارزه کرده و اربابان بزرگ جهان، معلمان بشریت و حاملان قانونی تمدن حقیقی شدند، آنان جهان خود را مبدل به بهشت کردند. از جهان خود لذت بردند و لذت مزبور را به جهانهای دیگر نیز ارائه دادند. بر بیشتر قسمتهای جهان مسلط شده و موجب بهره مندی و لذت بردن بشر از نعمت عبادت واقعی در اسلام شدند.

نسل آینده

کسانی که به دنبال نسل اولیه آمدند به لذت بردن از فواید مادی ثمره تلاش و مبارزه نسلهای اولیه پرداخته و در نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که حاصل خون و عرق نسل اولیه بود در رفاه زندگی می کردند. آنان جهت برقراری این نظام هیج گونه کمک و مشارکتی نداشتند. زمانی که فقط به مسائل عبادی و عرفانی و برخی موارد به مسائل فرهنگی و هنری تاکید می کردند در واقع آغاز انحطاط و تباهیشان بود.

سلطه غرب

زمانی که مسلمانان درباره پاکی خون پشه بحث می کردند، جهان غرب بهترین هنر اسلام که توسط اکثریت مسلمانان رها شده بود را فراگرفته بود. سلطه غرب که با جنگهای صلیبی آغاز شده بود با امپریالیسم، استعمارگری و اسارت کامل زمینها، مغز، اندیشه و همه چیز مسلمانان به اوج خود رسید.

در اوج سقوط مسلمانان، آنان از خواب بیدار شده، با اشغال و اسارت دموکراسی، حکومت پارلمانی، کاپیتالیسم، سوسیالیسم، رفاه طلبی و دیگر "ایسم"های مربوطه، متوجه واقعیتهای پیشرفته کفر شدند جهان اسلام شکست خورد و تا سال 1925تمامی ارزشهایمان از دست رفته بود.

واکنش مسلمانان

تعداد معدودی از مسلمانان آگاه که نسبت به این وضع اسف بار واکنش نشان دادند اکثرا آشفته، نابسامان و ناتوان بودند. در برخی موارد فرصت طلبان جهت شکست هرچه بیشتر مسلمانان و پیچیده تر کردن مشکلات از وضعیت عادی سواستفاده می کردند. شاید بتوان از طریق سخنان ضیاءالدین صدار تصویر تقریبا کاملتری از شرایط مزبور را درک کرد:

"نظم اجتماعی که اکثر اوقات در کشورهای اسلامی اجرا می شود بطور پیوسته تنش زا، اغلب نابسامان و خشن و گاهی اوقات بی اعتبار است. همواره تعداد افراد معدودی هستند که علیه سلطه تحمیلی ایسم های گوناگون و برای آنچه که به نظر آنان ارزشها و معیارهای اسلامی است، مبارزه می کنند. اما اکثریت در اقیانوس تغییرات اجتماعی و استبداد تکنولوژیکی ازریشه درآمده و سرگردانند و با معیارهای اخلاقی غرب درگیر شده دیدگاهها و عادات اجتماعی کاملا بیگانه را پذیرفته و اغلب در جرم و فساد و خشونت و شرارت در حال غرق شدن هستند.

سیاست برای توده های مسلمان مبدل به بازی حاصل جمع صفر شده است. بازیی که در آن، آنان برای از دست دادن هرآنچه که دارند و بدست آوردن هیچ چیز به پا می خیزند. نظام هرچه که باشد، رهبری، ایدئولوژی انقلابی را به منظور اهداف پوزش خواهانه بکار می برد. این امر به عنوان توجیه کاربرد آنان از قدرتشان و نیز به عنوان وسیله ای جهت تثبیت این قدرت یا بطور خلاصه به عنوان "افیون" جدید مردم عمل می کند، بنابراین مسلمانان از روز استقلالشان تاکنون تحت حکومت اقلیت نخبگان بودند. نخبگان مسلما احساس خودستایی و دارا بودن قدرت مطلق می کردند. آنان اهداف محدود و زودگذر را به دستورات جهانی تبدیل کرده بودند. سنت گرایان، نوگرایان، پیشرفت و توسعه تکنولوژیکی، ناسیونالیسم، دموکراسی همه و همه سهم مهمی را در استیلای اکثریت مسلمانان توسط اقلیت نخبگان داشت.

متاسفانه ، مسلمانان با رضایت غیر قابل باوری نادانی خود را می پذیرند و تا حدودی هم به آن افتخار می کنند. آنان در بحران حاد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بسر می برند. با این وجود به گونه ای شگفت انگیز احساس کاذبی از امنیت را در خود بوجود آورده و گسترش داده اند. خواندن قرآن حتی اگر معنی آن را هم نفهمند برایشان رحمت و برکت به همراه می آورد. این کاخهایی که بر روی شنهای ناپایدار قرار دارند بر درک کوته بینانه و خارج از مبحث اسلام بنا نهاده می شود. " (ضیاءالدین صدار: آینده تمدن مسلمانان صفحات 71 - 69) "

نتیجه چنین وضعیت تاسف باری، سرگردانی و یاس و دلسردی در میان جوانان بود که منجر به نا امیدی آنان در مورد احتمال مشاهده مجدد اسلام می شد.

ظهور امام خمینی

در اوج این نا امیدی بود که امام خمینی ظهور کردند. ایشان در بازگرداندن مفاهیم جدید اسلام مبارزه کردند، رنج کشیدند و نهایتا موفق شدند. موفقیت ایشان در ایران که با سقوط نهایی شاه و بنیانگذاری جمهوری اسلامی ایران به اوج خود رسید برای مسلمانان و بطور کلی برای جهان دارای مفاهیمی بود و هنوز نیز هست. یکی از این مفاهیم بازگشت اعتماد بنفس و امید در افکار مسلمانان سراسر جهان است و اینکه هنوز نیز اسلام در تمامی زمانها مطرح، عملی و حقیقی است. مورد دیگر شوک وارده بر کل جهان است که در نتیجه تحقق کشوری اسلامی در اواخر قرن بیستم در ایران بوقوع پیوست. دنیا مجبور بود ضرورت وجود اسلام و نظم نوین جهانی را در دستور برنامه جهان بفهمد و درک کند. بنابراین امام خمینی (ره) با پیروزی انقلابی اسلامی، نظم نوین جهانی را بنیان نهادند و در نتیجه یک جهان سه قطبی با شالوده ای جهت برقراری جهان واقعی دو قطبی اسلام و کفر ظاهر شد. موفقیت امام خمینی صرفا در بنیانگذاری و ارائه کشوری اسلامی به ایرانیان نبود بلکه به مسلمانان جهان نیز نوید برقراری جهان عادلانه را می دادند. جهان عادلانه ای که در پی پیروزی کشوری اسلامی در مقابل و علیرغم تسلط عمیق و فراگیر غرب و نیز تحت الشعاع قرار دادن کلی مسلمانان جهان در آن زمان حاصل می شد. این اقدام حتما مورد مخالفت قرار می گرفت. این مخالفت نهایتا با در نظر گرفتن انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، به شکل تحریک جهان بویژه تحریک مسلمانان علیه ایران و نیز ایجاد مخالفت و تفرقه میان مسلمانان ظاهر شد. جنگ عراق علیه ایران نمونه کوچک اقدام جهان کفر علیه اسلام است; و نیز نمونه تلاشهای مذبوحانه کفار جهت جلوگیری از برقراری نظم عادلانه جهانی، نظمی که مورد درخواست انقلاب اسلامی بوده و امام خمینی نیز آن را عنوان نمود و آشکارا جهت برقراری آن به مبارزه پرداخت. از آنجایی که مسلمانان جهان بویژه جوانان با آغوشی گرم و هیجانی وصف ناپذیر از انقلاب استقبال می کردند، ضرورت متوقف کردن چنین تحرکی که توسط جهان اسلام علیه جهان کفر مطرح شده بود ضروری تر می نمود.

هنگامی که تبلیغات ضد خمینی گرایانه به موجی از تبلیغات خمینی گرایانه در ایالات متحده امریکا مبدل شد، جهان کفر قادر نبود که تحت تاثیر قرارگرفتن اسرار آمیز کل جهان را با "درد خمینی" تحمل کند. ضرورت و عشق به اسلام و امام خمینی جنبه هیجان انگیزی را شامل می شد. جهانیان از درک این مطلب که مردی که آنان فکر می کردند هنوز در گذشته زندگی می کند در حقیقت در تفکر از آنان پیشی گرفته و گوی سبقت را در امید دادن، برای برقراری عدالت، آزادی و صلح از آنان ربوده است، متعجب و حیران شدند. جهان کفر دست از فعالیت خود برنداشت بلکه با حمله به امام خمینی و احیاء اسلامی که ایشان مجددا آن را ارائه کرده بودند، حمله چند جانبه ای را علیه اسلام آغاز نمود. این حمله بی امان، واکنش مخرب جهان اسلام نسبت به انقلاب، امام و مردم ایران را به همراه آورد و عواقب ناشی از آن نیز بر روحیه مسلمانان و آینده تمدن اسلامی تاثیر سو داشت. کمک مسلمانان به کفار آنان را در از بین بردن هرچه بیشتر امید مسلمین جهت بقای اسلام یاری می رساند.

مسلمانان و بازتاب جهان

آنچنانکه در بخش قبلی ذکر شد در ابتدا جهان اسلام جهت ضرورت برقراری نظم عادلانه جهانی که مورد درخواست اسلام بود و به طور موفقیت آمیزی توسط انقلاب اسلامی در ایران با صراحت عنوان و پایه ریزی شده بود، با احساساتی سازنده و ندایی لرزاننده نسبت به انقلاب واکنش نشان دادند. اما با وجود نگرش جمعی منفی مسلمانان که زاده فعالیتهای فرقه گرایی و نیز تبلیغات علیه ایران، امام و بطور کلی اسلام بود، این احساسات و علایق بزودی ناپدید شدند.

بعضی از مسلمانان، افکار منفی خود را از طریق تبلیغات مفاهیم فرقه گرایی شیعه گری آغاز کردند که تا حدودی نیز به امام خمینی نسبت داده می شد به نظر چنین گروههای مسلمانی، امام پیروز شدند چراکه ایشان اسلام را تبلیغ نمی کردند بلکه شیعه گرایی را تبلیغ می نمودند. مفهوم آنان از شیعه گرایی "کفر" است و امام و تمامی حامیان ایشان نیز کافر تبلیغ می شدند. این واکنش خطرناک عمدتا کاهش احساسات و دلسردی نهایی مسلمانان از انقلاب را فراهم کرده بود. نوشته هایی نیز در توضیح و تشریح و مبارزه علیه ایران و گرایشات فرقه شیعه آن نوشته شد: به نظر من اهمیت استنباط چنین موقعیتی به اندازه اهمیت درک علت و هدف اقدام مزبور نیست. اگرچه مسلمانان بیشتر متفرق شده و وفاداری به اسلام خدشه دار شد، اگرچه شور انقلاب در برخی از جوانان مسلمان به سردی گرایید و برخی نیزنهایتا به وضع بد گذشته برگشتند لکن غم انگیزترین جنبه تبلیغات، عدم درک علت و هدف چنان سو تفاهمی بود. جهان کفر، رهبران قدیمی مسلمان را جهت معقول جلوه دادن شیعه گرایی به عنوان کفر فریب دادند و همزمان در مجبور ساختن بعضی از ایرانیان جهت اشاعه گرایشات نفاق افکنانه موفق شدند. بنابراین با استفاده دشمنان از تمامی مفرهای معمول جهت ایجاد ترس و نفرت و فرار از اسلام یا فرار از کفری که ایرانیان بدان متهم می شدند میان مسلمانان، احساسات و نظرات وحدت گرا نابود می شد.

این واکنش و عواقب آن با توجه به رکود فکری مسلمانان و اشتباه نابسامان سیاسی که دشمنان را در نفوذ میان ما و تقریبا نیل به اهدافشان کمک می کرد، باید تفهیم شود. واکنش مسلمانان مظهر واکنش جهان کفر شده است این واکنش تبلیغات رنگارنگی بود با رنگهای اصلی و پر قدرت سیاه، خاکستری و سفید. چنین وضعیتی با تبلیغات خارجی و فعالیت گسترده رسانه های گروهی علیه اسلام و بیداری اسلامی که مظهر آن ایران بود، حمایت می شد. سعی می شد تا نور خداوندی تحت عنوان نظم عادلانه جهانی که امام خمینی در زندگی و فعالیتهایشان بر برقراری آن اصرار می ورزیدند، خاموش شود، اما با این کوشش با شکست مواجه شد. بجای آن اسلام پیروز، قطب اصلی شد که به مبارزه با قطب کاپیتالیسم پرداخت و جهان حقیقتا دو قطبی شد.

تاثیرات نظم نوین جهانی

امام خمینی با برقراری انقلاب اسلامی مفهوم تازه ای به اسلام بخشیدند. دیگر جهان، اسلام را به عنوان دینی که مربوط به قرن هفتم باشد نمی دید. اسلام به عنوان نیرویی فعال، نظامی سیاسی، نظمی جهانی، نظمی عرفانی، طریقی باطنی، نظامی عادلانه و حقیقتا روشی کامل و یکه تاز جهت رسیدن به زندگی ثمر بخش و فعال شناخته شد. این مفاهیم جدید اسلام در عین حال مفاهیم جدیدی برای جهان نیز محسوب می شد. این امر جهاد غیر قابل تصوری بود. دو ابزار اصلی که امام خمینی در کسب موفقیت چشمگیرشان در بسیج جمعی میان دیگران بکار می بردند کنترل ماهرانه مراسم جماعت و دیگر عبادات جمعی اسلام و ارائه مفهوم دگرگونی و تبدیل براساس مفهوم ارائه شده توسط قرآن بود، آنجا که در آیه 11 از سوره 13 قرآن می فرماید: "خداوند حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند. " سیره و روشهای امام خمینی (س) و استعدادهای درخشان ایشان به خاطر کج فهمی های بعضی از افراد، بسیار خطرناک جلوه گر شده بود. تاثیر این کج فهمی و بی توجهی نابجا در مورد رازی بنام "خمینی" حقیقتا برای جهان مستاصل کفر در مبارزه تلخ بقاگران تمام می شد.

بنابراین جهان به دو طریق واکنش نشان داد: حق السکوت و براه اندازی جنگ. موفقیتهای اقدامات امام خمینی روش و استراتژی جدیدی را جهت مقابله با خطر تهدید مسلمانان بوجود آورد. یک راه تبلیغات رسانه های ارتباط جمعی جهت مایوس کردن مسلمانان از عشق ورزیدن به اسلام بود و دیگری جنگها و بحرانهای گوناگونی بود که توسط جهان کفر و به منظور تضعیف منافع مسلمانان هوشمند اسلام براه انداخته و حمایت مالی می شد. بنابراین نامهای دیگری که عموما به اسلام و مسلمانان نسبت داده می شود بعد باجگیری جنگهای روانی است. یک مسلمان فعال یا متحجر است یا افراطی و یا تروریست. و این یا جنگی در خلیج فارس است یا نیرویی در فلسطین، لبنان و یا "حمله تروریستی" در امریکا. همه اینها به عنوان پیام اصلی و مرکز توجه انقلاب باید به نحوی با ایران در ارتباط باشد.

جنبه غم انگیز این تاثیر، ایجاد اسلام بشدت نژادپرست است اگر ایرانیان عرب بودند شاید دشمنان تا این حد موفق نمی شدند. شاید اگر هرگز شیعه گرایی وجود نداشت جهان اسلام علیه ایران و امام این طور موفقیت آمیز به فریب کاری نپرداخته و بسیج نمی شدند.

مهمترین تاثیرات چنین فرقه گرایی و نژادپرستی اسلام توسط مسلمانان، موجب ضعف، تفرقه، زوال و بیهودگی ما شده و منجر به نابودی واقعی خودمان خواهد شد. اما بهترین اثر آن بویژه پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، ایجاد جهان حقیقتا دو قطبی اسلام و کفر است. بنابراین بنیان نظم عادلانه جهانی به طور موفقیت آمیزی بنا نهاده شده بود.

مسائل مربوط به انحطاط مسلمانان و درخواست تامل جدی

امام خمینی زندگی کرده و رحلت نموده است. فقط آثار ایشان جهت درک بیشتر و پیشرفت در این زمینه ها برای ما باقی مانده است. اینکه یک جا جمع شویم و در مدح و ستایش فردی موفق سخنانی بگوئیم و سپس محل مزبور را ترک کنیم ارزش ندارد. بلکه اگر بتوانیم این موفقیتها را گسترش داده و مرزهای موفقیت را درهم نوردیم کار با ارزشی انجام داده ایم. در راستای همین حقیقت است که من موارد زیر را جهت تامل جدی اندیشه مندان مسلمان سراسر جهان به عنوان گامی جهت جاودانه ساختن آثار سودمند امام ارائه می دهم.

گرایشهای مسلط و الگوهای با نفوذ

منظورم از این عنوان این است که مسلمانان باید میان جهان پویا و همواره در حال تغییر واقعیتهای تعادلی را بیابند. جهانی که چارچوب منبع مطلق و غیر قابل تغییر اسلام یعنی قرآن و سنت را در آن عملی سازیم. سوالی که بر سر راه دیگر مسائل مربوط وجود دارد این است که آیا مسلمانان می توانند اجازه دهند که همچنان مسائل نژادی، فرقه گرایی و متعصبانه به طور مداوم و پیوسته ما را از هم جداسازد در حالی که جهان کفر هر روز علیه ما متحد شده و هماهنگ می شوند؟ بخاطر داشته باشید که حضور اتحادیه اروپا و دیگر حرکتهای جهان شمول بی دلیل نبوده بلکه علیه اسلام هستند.

تقلید در مقابل اجتهاد

آیا مسلمانان می توانند بسته بودن مداوم درهای اجتهاد را تحمل کرده و اجازه دهند که پیروی برده وار و غیر مترقی تقلید، ما را در این دنیای در حال تغییر نابود کند؟ آیا ما می توانیم شرایط توانفرسا و غیر ممکن ممانعت از اجتهاد پویا و مترقی در جهان همواره در حال تغییر و محتاجمان را تحمل کنیم؟

تکنولوژی اطلاعاتی و جهانی شدن کفر در مقابل قوم گرایی اسلام

در دست گرفتن قدرت و کنترل اسلام و مسلمانان توسط یک گروه نژادی به دو گرایش خطرناک منجر شده است: نظام فئودالی متفکرانه مسلمانان توسط اعراب و دلسردی اندیشه مندان مسلمان درباره امکان سربلندی و شرکت ثمربخش مسلمانان در جهان. بنابراین نظم عادلانه ای که توسط امام خمینی پیش بینی شده بود، در میان مسلمانان با این گرایشهای زبانی، نژادی و تفرقه انگیز مبدل به موضوعی ناممکن شد. آیا ما می توانیم در دهکده جهانی زندگی کنیم و تعمدا (از روی آگاهی) خود را از ارتباط با دیگران محروم کنیم؟

مادی کردن معنویات و معنوی کردن مادیات

مسلمانان به طور شگفت آوری دنیایشان را به دو بخش مادی و معنوی تقسیم کرده اند. اگر بخواهید سهمی در پیشرفت اسلام داشته باشید دنیوی هستید و یا اگر بی اراده و بی ارتباط با دیگران باشید معنوی هستید. فرضیات اشتباه درباره معنویت و رشد معنوی به این فرضیه گمراه کننده منجر شده است که "آنچه که دنیوی و مادی است نمی تواند الهی باشد و بالعکس" این که اسلام در صدد اصلاح شدن است اما امروزه بگونه ای عجیب به دلیل تهدید جهان کفر و نیز موفقیتهای مادی آنان این امر بر مسلمانان تحمیل می شود یک توطئه است.

آیا ما می توانیم اجازه دهیم که چنین سرطانی رشد کند؟

کوچک شمردن تقدیر

مسلمانان بقدری تقدیر را پر اهمیت جلوه داده اند که ما مطیع شده و هر آنچه را به عنوان حکم خداوند یا پیامبرمان عنوان می شود می پذیریم. عواقب چنین اعتقادی را با توجه به ارتباط مسلمانان در جهانی رقابت طلب بهتر می توان دریافت.

نتیجه تمامی این بیماریها در میانمان از این قرار است: کناره گیری متفکران و اعضای فعال مسلمان از شرکت فعال و ترقی خواهانه، ترس از مارک دار شدن به عنوان دشمن منافع گروه ها یا قطبهای ویژه ای از مسلمانان که منجر به عقب نشینی و زوال فکری می شود که این امر نیز خود باعث اطاعت محض مسلمانان در مقابل تحقیر و ستمی خواهد شد که از طریق اعتقاد به تقدیر و پیش گوئیهای زمان دچار آن شدند. تمامی این موارد بر گریز اجتماعی و ستایش واقعی کفر و مفاهیم و سازمانهای اروپایی امریکایی دلالت دارد. سازمان ملل متحد و نمایندگان این سازمان، صندوق بین المللی پول و اعضای وابسته به آن و ملازمان مستقیم آنان از بحث در مورد ایمان و سرنوشت هراسناکند، . ما در چنین شرایطی قرار داریم. زیرا عرفان را به غلط در نقطه مقابل دنیا و فردگرایی قرار داده ایم. مدتهای مدیدی است که ما عاطل و باطل مانده ایم و به کاهلی فکری عادت کرده ایم و در نتیجه همچنان به عدم ارتباط با دیگران ادامه داده و همچنان به فرار از نظم عادلانه ای که امام خمینی مطرح کردند ادامه می دهیم.

نتیجه

این مقاله دلیل سقوط مسلمانان، فساد و بیچارگی آنان را تحت عنوان رکود فکری و کاهلی مورد تاکید قرار داده است. این مقاله با استفاده و با توجه به شخصیت، زندگی و اقدامات امام خمینی - به عنوان مظهر ازخودگذشتی، معرفت، عمل و استقامت - راه حل را توضیح می دهد. ایشان تلفیقی از یک سرباز و فردی روحانی بودند. ایشان زمانی ظهور کردند که جهان اسلام همه امیدش را برای بقا و احیاء مجدد از دست داده بود. ا یشان با اخراج حیرت انگیز شاه از ایران و تکمیل انقلابی که در جمهوری اسلامی ایران بوجود آمد دستور برنامه جهان را تغییر داد. این نقطه اوج فراخوانی امام خمینی جهت برقراری نظم عادلانه جهانی است که مسلمانان سراسر جهان را جذب کرده و آنان را از خواب غفلت بیدار نمود. این هدف همزمان جهان کفر را علیه اسلام حساس کرده و دیدگاه استراتژی جدیدی را جهت مقابله با اسلام به آنان ارائه داد. آنان موفق نشدند. اما شاید موفق شوند مگر اینکه ما راه امام خمینی را ادامه دهیم. امام خمینی بیش از اینها می توانستند، و باید توسط مسلمانان جهان معرفی شوند اما اسلام باید جهانی غیر قوم گرا و غیر ژادپرست شود بنحوی که مسلمانان بدون ترس از برچسب غیر قرآنی بودن و باج گیری به مسلمانانی جهانی مبدل شوند. این تنها راه رسیدن به نظم عادلانه ای است که توسط امام خمینی عنوان شده و این تنها راهی است که یاد امام را همواره زنده نگاه خواهد داشت.