امام خمینی یعنی عقیده و جنبش

امام خمینی یعنی عقیده و جنبش
۰۵ بهمن ۱۳۹۳
صدور انقلاب, مطبوعات و رسانه‌ها, روشنفکران, اسلام و مسلمانان, اسعد حیدر, فرانسه,

اشاره

آقای دکتر اسعد حیدر دارای دکترای تاریخ سیاسی از دانشگاه سوربن فرانسه هستند. ایشان مدتها سردبیر مجله‌ی "المستقبل" (آینده) که در فرانسه منتشر می شود بوده اند و حدود 30 سال است که سابقه خبرنگاری و نویسندگی دارند.

آقای اسعدحیدر مفسر سیاسی "رادیو شرق" هستند که در پاریس به دو زبان عربی و فرانسه برنامه پخش می کند. ایشان همچنین در مجلّه "الحیات" که به صورت هفتگی در لندن منتشر می شود مقاله می نویسند و علاوه بر فعالیتهای مزبور در دانشکده‌ی تاریخ اسلام دانشگاه سوربن به تدریس در سطح عالی اشتغال دارند. مصاحبه ای با این اندیشه مند مسلمان انجام داده ایم که در ذیل به نظر خوانندگان گرامی می رسد:

روزی که امام خمینی به پاریس رسیدند آقای شیخ هانی فحص با من تماس گرفتند و گفتند امروز مردی بزرگوار و دانشمندی فاضل که وضع سیاسی خاصی دارند وارد پاریس می شوند.

کشورهای عراق و کویت در حق ایشان بدی کرده اند و از من خواستند تا به دیدار ایشان بروم. من صادقانه اعتراف می کنم که در آن زمان چیزی از وضع اسلام نمی دانستم و تنها با آقای شیخ هانی فحص و نقش سیاسی او در لبنان آشنائی داشتم. من به ایشان پاسخ مثبت دادم و با عده ای از دوستان که حدود ده نفر بودند به نوفل لوشاتو رفتیم. ملاقات اول بسیار کوتاه بود، چرا که ما بسیار دیر رسیدیم. روز بعد به نوفل لوشاتو بازگشتم و بدین ترتیب ملاقات ما تکرار شد. در ملاقات اول حدود پنج نفر از همراهان امام نیز حضور داشتند، از جمله فرزند ایشان حاج سیداحمد خمینی رحمه اللّه علیه حضور داشتند همچنین نوه‌ی ایشان سیدحسین خمینی و سیدحسن خمینی فرزند سیداحمد که پسر بچه بودند، سیدعلی اکبر محتشمی و حاج آقای اشراقی، همچنین فکر می کنم یک روحانی دیگر که اسمش را بخاطر نمی آورم . این چند نفر در ملاقات روز اول در کنار ایشان حضور داشتند. روزهای بعد حلقه‌ی ما بزرگتر و پر تعدادتر می شد تا اینکه در نهایت نوفل لوشاتو به عرصه‌ی بزرگی برای مردم تبدیل شده بود و از تمام نقاط جهان می آمدند. بعد از چهار یا پنج روز خدمت ایشان رسیدم و اولین مصاحبه‌ی خود را انجام دادم و روز ورود امام به صورت تیتر بزرگ روی جلد مجله‌ی "المستقبل" درج شد. ملاقات اول من عامل برانگیزنده برای آشنایی بیشتر با شخصیت ایشان بود. در طول مدتی که شاهد پیشرفت و تغییر وضع در نوفل لوشاتو بودم مشاهده کردم که مردم از سراسر نقاط جهان به نوفل لوشاتو می آیند و نه تنها ایرانیان، بلکه از سایر ملیت ها به آنجا می آمدند. حضرت امام درسهائی برای مردم می گفتند، البته من درسها یا کلمات را نمی فهمیدم لیکن دوستان و برادران برایم قسمتهایی را توضیح می دادند. بحمداللّه بتدریج اعماد امام نسبت به من افزایش یافت و باعث شد تا ایشان مرا در زمانهای مختلفی ملاقات نمایند. بسیار خوب بخاطر می آورم روزی بعد از نماز عشا خدمت ایشان رسیدم و در حالیکه مردم زیادی گرد ایشان جمع شده بودند، از وی سوالی پرسیدم، این سوال در زمانی مطرح شد که وضعیت اعراب بسیار نامطلوب بود یعنی سال 1978. از او پرسیدم توصیه شما برای اعراب چیست؟ به نظر شما چگونه می توانند از وضع موجود نجات یابند؟ ایشان فرمودند: لا یُغَیِّرُ اللّه ما بقَومٍ حتّی یُغَیِرّوا ما بِانْفُسِهِم. پس از آن با هر فرد عرب زبانی که به دیدار حضرت امام می آمد، من هم خدمت ایشان می رسیدم و در مصاحبه آنها حاضر می شدم، برای مثال در ملاقات آقای شیخ صادق المهدی از سودان و آقای محمد حسنین هیکل از مصر حضور داشتم. همچنین عده‌ی کثیری از اعراب خدمت ایشان رسیدند و من در ملاقات آنها بودم. نکته ای که در دیدارها بچشم می خورد نوعی شگفت زدگی و آثار تعجب بود که در ملاقات کنندگان ظاهر می شد. تمام افراد متفق القول اذعان میداشتند که شخصیت حضرت امام بسیار قوی و در نوع خود بی نظیر است، همچنین به صلابت و استحکام این شخصیت اعتراف می کردند، شخصیتی که قدرت استقامت و ایستادگی عجیبی داست. اکثر ملاقات کنندگان وقتی وارد میشدند فکر می کردند، با فرد روحانی و مذهبی عادی برخورد خواهند نمود ولی بسرعت متوجه می شدند که حضرت امام شخصیتی استثنائی دارند. فردی مانند محمد حسنین هیکل که تمام عمر خود را در کنار جمال عبدالناصر گذرانده بود و با اکثر شخصیت های جهان دیدار و ملاقات داشته است، این فرد با دید خاصی وارد شد ولی با ایده ای دیگر از خدمت ایشان مرخص شد. او به من گفت اکنون تاریخ از نو نوشته خواهد شد. او ایران را بخوبی می شناخت و کتابی راجع به شاه نوشته بود، قبل از اینکه راجع به امام بنویسد. این حالت در اکثر افراد رخ می داد. بیاد می آورم آقای هیکل از حضرت امام پرسیدند چنانچه گارد جاویدان وارد معرکه شود چه خواهید کرد؟ شما نه سلاح دارید و نه قدرت و نه چیز دیگر! امام پاسخ دادند: "آنقدر ایستادگی می کنیم تا شمشیر در خون غرق شود". آقای هیکل از این اندیشه بسیار شگفت زده شد. پس از آن آقای هیکل به من گفت: "من فکر می کنم شما در مذهب تشیع یک ویژگی واضح دارید و آن انقلاب است و اندیشه انقلابی و این اندیشه در سخنان امام واضح است". همچنین آقای هیکل از تفاوت میان رجال دین در مذهب تشیع و تسنن سوال کرده بود و راجع به رجال دین در دانشگاه الازهر. در آن روز آقای هیکل متوجه شد که روحانی شیعه دارای استقلال اندیشه و استقلال در موضعگیری است که این مسئله نتیجه استقلال اقتصادی اوست. رجال دین در مذهب تشیع به مریدان و مقلدین خود وابستگی دارند نه به رژیم های حاکم. این خصوصیت باعث اقتدار امام خمینی است. من در دامان امام خمینی با مکتب اسلام آشنا شدم و فهمیدم که اسلام تنها یک دین صرف و ارتباط انسان با خدای خویش نیست بلکه یک اندیشه است، یک اندیشه سیاسی و اجتماعی است. این در زمانی بود که اندیشه های مارکسیستی، سوسیالیستی و لیبرالی سلطه‌ی کامل روی جوامع بشری داشت. این مسئله برای من و بسیاری از جوانان عرب و مسلمانان اکتشاف جدیدی بود. آنان متوجه شده بودند که دین اسلام می تواند در مقام حکومت و کار و تلاش قرار گیرد و راه را به سوی تحول در جامعه هموار سازد، و این همان چیزی بود که در ایران اتفاق افتاد. بدون شک پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی، عامل و انگیزه ای قوی در گرایش به این فکر و اندیشیدن راجع به مکتب اسلام بود. بدین معنی که پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ثابت کرد که اندیشه اسلامی می تواند انقلابی را هدایت کند و به پیروزی برساند و رژیمی را که از قدرتمندترین رژیم های وقت بود ساقط نماید.

اولاً باید اعتراف کنم که آزادی مطبوعات در غرب در حد مطلوبی وجود دارد. البته در فرانسه که مهد آزادی غرب محسوب می شود، محدودیت هایی در امر مطبوعات موجود است که یا در قانون به آنها اشاره شده است و یا در صورتیکه درج آن مطلب امنیت ملی یا دولت را به خطر اندازد از انتشار آن ممانعت بعمل می آید. در دهه‌ی هشتاد، فرانسه شاهد یک جهش تبلیغاتی و انتشاراتی وسیعی به زبان عربی بود. این مطبوعات بسیار می نوشتند ولی همواره یک خط قرمز برای آنها وجود داشت و آن عدم مداخله در امور داخلی فرانسه بود. برای مثال، هر مجله‌ی فرانسه زبان می تواند از رسوائیهای مالی، سیاسی یا اقتصادی در فرانسه صحبت کند حتی اگر به شخص رئیس جمهور هم برگردد، لیکن در خصوص نشریات خارجی نوعی هماهنگی با دولتمردان فرانسه وجود داشت و از دخالت در امور داخلی فرانسه پرهیز می کردند مگر به صورت بسیار محدود. در حال حاضر نیز چنانچه نیروهای امنیتی کتابی را مغایر با امنیت ملی و سیاسی تشخیص بدهد، قدرت توقیف آن را دارند. از ورود بسیاری از کتب سیاسی و فقهی به فرانسه مانعت بعمل آمده است. کتابهائی که به نوعی باعث متاثر ساختن روابط دولت فرانسه با دولت های دیگر می شد با اتخاذ تدابیر مختلفی از ورود و یا نشر آنها جلوگیری بعمل می آید. پس به طور کلی نشر آثار امام خمینی ممکن است در فرانسه بدون هیچ مانعی صورت گرد لیکن فرانسوی ها در این مسائل دقت نظر زیادی اعمال می کنند. سوال من این است که آیا موسسه شما قصد انتشار این آثار را به زبان فرانسه یا عربی دارند؟

در فرانسه جمعیت بزرگی از مسلمانان که تعداد آنها بالغ بر چهار میلیون نفر است زندگی می کنند. از طرفی رابطه‌ی فرانسه با کشورهای اسلامی یک رابطه‌ی تاریخی و قدیمی است. لیکن خود فرانسوی ها ادعا می کنند اسلام را در سال 1980 و با افکار امام خمینی شناختند. به عبارت دیگر آنها اسلام را یک دین صرف می شناختند آنهم برای اقلیتی که برای نماز می رفتند یا گاهی هم نمی رفتند. امّا با شناخت امام خمینی، در مکتب اسلام یک اندیشه سیاسی نیز یافتند. این کشف جدید باعث شد نسبت به اسلام و اندیشه اسلامی با احتیاط برخورد کنند بخصوص که این اندیشه، انقلابی هم بود، نه اینکه یک اندیشه سازشکارانه با غرب. همچنین دارای هویت کامل و مستقلی است و به مسلمانان امکان حضور در صحنه و قدرت کافی در جامعه می بخشد. به این دلیل در ابتدا روابط فرانسه با ایران دچار مشکل و تیرگی شد. این تیرگی روابط، اثر منفی روی دید کلی فرانسوی ها نسبت به اندیشه اسلامی داشت؛ در حال حاضر روابط، رو به بهبودی است و فکر می کنم در برهه کنونی، نشر آثار و اندیشه های امام خمینی اثر بسیار مثبتی خواهد گذاشت، خصوصاً که در فرانسه و بطور کلی در جوامع غربی حالت بازگشت به روحانیت و معنویت بچشم می خورد، اندیشه ماتریالیستی در شوروی و دیگر اندیشه ها سقوط کرده اند و گرایش به معنویات بیشتر شده است زیرا در این گرایش، رابطه ای سالم بین افراد جامعه و ارتباطی شیرین با خدا برقرار می گردد.

من فکر می کنم زمینه مناسب فراهم شده است. بدلیل همان توجه دینی که گفتم ولی آنچه می ماند کیفیت نشر و انتخاب موضوعاتی است که بتواند مورد پذیرش و استقبال اندیشه فرانسوی ها یا انگلیسی ها یا دیگران باشد. پس باید طرز تفکر و اندیشه جوامع غربی را بشناسیم تا شیوه ای صحیح و متناسب جهت نشر این اندیشه ها بیابیم. نشر اندیشه های امام خمینی باعث خواهد شد بسیاری از نکات ابهام که بر علیه مکتب اسلام بیان شده است روشن شود مثلاً نظر اسلام راجع به زن، آزادیهای فردی، دموکراسی و... آنچه در حال حاضر در جهان غرب نسبت به اسلام تلقی می شود این است که اسلام ضد دموکراسی، ضد آزادی فردی و ضد زن است، بنابراین نشر آثار و اندیشه های امام خمینی که اندیشه ای جامع است باعث خواهد شد این فکر در جوامع غربی تعدیل گردد و این مسئله زمینه‌ی ایجاد ارتباط میان جوامع غرب و اسلام را هموارتر خواهد کرد.

ابتدا باید به تاریخچه روابط غرب با جهان اسلام یا آنچه که جهان سوم نامیده می شود نظر افکند همواره در این رابطه نوعی تضاد و سیطره‌ی یک قدرت حاکم نسبت به جهان سوم فهمیده می شود. این قدرت همواره قصد ادامه سیطره‌ی خود را داشته است فلذا از طُرق مختلف مبارزه اقتصادی و سیاسی سعی در ابقا این سلطه دارد. برای مثال در دوران جمال عبدالناصر، مسئله‌ی اصلی، جلوگیری از تشکل اعراب و وحدت آنها بود. حضرت امام خمینی در برهه‌ی بسیار حساس و مهمی از تاریخ ظاهر شد یعنی زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق و شکست اندیشه مارکسیستی همچنین در زمانی که اعراب به دلیل گرایش به مذاکرات سازش با اسرائیل دچار مشکلات و از هم پاشیدگی بودند. بنابراین در آن زمان خلا بزرگی احساس می شد و انتظار می رفت حرکت امام خمینی این خلا را پر کند و بهمین دلیل از آغاز نهضت اسلامی، این تضاد با غرب وجود داشت. هنگامی که امام در راه وحدت مسلمانان گام برمی داشت، جهان غرب اقدام به انزوای ایران و محدود ساختن آن نمود. مهمترین حربه ای که بر علیه جمهوری اسلامی ایران بکار برد تحریک عراق برای شروع جنگ ظالمانه با ایران بود. جنگی که نتیجه ای جز تضعیف هر دو کشور نداشت. جهان غرب از جایگزینی ایران بجای مصر پس از گرایش به اسرائیل و جریان کمپ دیوید بیم داشت. پس از ایستادگی و دفاع مقدس 8 ساله‌ی ایران که منجر به ایجاد قدرت نظامی بزرگی در منطقه شد، جهان غرب جنگ خلیج را براه انداخت و ضمن نابودی کشور عراق، نیروهای نظامی خود را در منطقه ابقا کرد. به اعتراف خود امریکائیها، در حال حاضر هدف اصلی، حفظ بقای 20 هزار سرباز امریکایی است که در آبهای منطقه حضور دارند. روابط ایران و امریکا از اوّل با چنین تشنجاتی آغاز شد ولی ایستادگی امام خمینی و استقامت ایشان ثابت کرد نقش کشور جمهوری اسلامی ایران را نمی توان در معادلات امنیتی منطقه و خاورمیانه و جهان اسلام نادیده گرفت. در حال حاضر گفته می شود ایران قصد دستیابی به تسلیحات اتمی را دارد. پس از برسرکار آمدن آقای خاتمی به عنوان رئیس جمهوری و پیام ایشان در خصوص گفتگوی تمدنها ، امریکائیها چیزی در این پیام نیافتند تا بر علیه ایران به مبارزه بپردازند لذا بمب اتمی را عنوان کردند. به طور کلی در هر زمان، جهان غرب به دنبال بهانه ای برای مبارزه علیه جمهوری اسلامی ایران می باشد. امّا یک نکته وجود دارد. جهان غرب که در طول دوران جنگ سرد و در مدت 70 سال وحدت عمل داشت، اکنون وحدت سابق خود را ندارد و بدین معنی که امریکا و اروپا هر کدام موضعگیری خاص خود را دارند. پس از وحدت اروپا و شاید بفاصله کمتر از 2 دهه، اروپای واحد ابرقدرت بسیار بزرگی خواهد شد که رای و منافع خود را دارد و به لحاظ نزدیکی جغرافیائی با منطقه شاید نقاط تفاهم بیشتری (نسبت به امریکا) با جهان اسلام و اعراب پیدا کند، بنابراین کشورهای منطقه بخصوص جمهوری اسلامی ایران به منظور مقابله با امریکا باید راهها و وسائل رزم را جهت برقراری روابط سالم و محکم با این جزء از جهان غرب یعنی اروپا بیابد و بدینوسیله جایگاه قدرتمندی در غرب خواهد داشت. علاوه بر مسئله فوق، ایستادگی و استقامت در داخل کشور و تحکیم روابط با کشورهای همسایه و جهان عرب بسیار مفید خواهد بود.

پیش از این نیز گفتیم هنگامی که کشورهای عربی قصد اتحاد در دوران جمال عبدالناصر داشتند، جنگ اعراب شروع شد. ولی تاریخ در مدت یک یا دو سال و یا یک یا دو نسل نوشته نمی شود، اعراب باید با هم در مقابله با امریکا و اسرائیل وحدت داشته باشند، این آرزوی همه ماست، نه بدلیل مسائل قومی و نژادی چون بدون وحدت امکان مقابله با امریکا و اسرائیل وجود ندارد، این وحدت بدون تضامن و همبستگی و تفاهم با ایران به نتیجه نخواهد رسید. چرا که جمهوری اسلامی ایران وزنه استراتژیک وحدت در جهان عرب خواهد بود همانگونه که جهان عرب علاقمند است وزنه ای استراتژیک برای ایران باشد. اگر این همبستگی و تفاهم بدست آید (حتی اگر وحدت جغرافیایی هم در کار نباشد) و مسلمانان به وحدت رای و وحدت موضعگیری برسند، این قدرت برای مقابله با امریکا و اسرائیل کافی خواهد بود.

اندیشه مندان و روشنفکران در هر جامعه ای نقش اساسی دارند، در توجیه یا محکوم کردن وضع موجود، در موضعگیری دولتها، در هدایت نهضت های ملی و... این نقش بسیار مهم روشنفکران است، این امر بسیار بدیهی است، امّا نکته‌ی اساسی آن است که روشنفکران، جزئی از این جامعه هستند. در قیام امام خمینی(ره)، حضرت امام اقدام به ایجاد وحدت بین روشنفکران و روحانیون نمود و این وحدت باعث پیروزی انقلاب اسلامی شد. باید به این مسئله در جهان اسلام و جهان عرب تاکید شود تا وحدت لازم بدست آید، چرا که علما و روحانیون قلب تپنده ملتها هستند و چنانچه با روشنفکران متحد شوند و نیروی محرکه لازم را به آنها ببخشند، روشنفکران قادر به هدایت انقلاب خواهند بود.

اندیشه امام خمینی واضح و روشن است. امّا در جهان غرب تبلیغات زیادی ضد آن صورت می گیرد چرا که این اندیشه‌ی سیاسی با اقتدار و تسلط غرب مخالف بود. بنابراین جهان غرب درصدد تحریف این اندیشه و بطور کلی فکر دینی برآمد. برای مثال جریانات الجزایر و کشتارهایی که در آنجا صورت می گیرد، جهان غرب سعی دارد آنها را به مسلمانان انتساب دهد ولی ما می توانیم انقلاب اسلامی را مثال بزنیم و اندیشه‌ی دینی امام را که باعث وحدت بین مردم و پیروزی انقلاب شد بدون اینکه وقایع الجزایر در ایران اتفاق بیفتد، بنابراین باید بین اتفاقات روزمره ای که در گوشه و کنار جهان اتفاق می افتد از قبیل الجزایر و اصل اندیشه‌ی دینی افتراق صورت گیرد، این یکی از ارکان مهم نشر اندیشه امام است. جهان غرب سعی در تخریب چهره اسلام دارد. وظیفه ما به عنوان کسانی که سعی در نشر اندیشه امام دارند تاکید بر این نکته است که اندیشه امام یک فکر مثبت و سازنده است و سعی در بهبود وضعیت انسان و جامعه دارد. برای مثال آنها ادعا می کنند حجاب اجباری است و باعث محدودیت زن می شود. باید گفت حجاب نه به زن آسیب می رساند و نه بدیگران در عوض جایگاه زن را محفوظ نگاه میدارد. وقتی به غربیها گفته می شود زن در جمهوری اسلامی کار می کند تعجب می کنند چرا که واقعیت ها را نمی دانند، جهان غرب سعی در کتمان این حقایق دارد بنابراین نشر آثار امام باید این اختلاط ها را از بین ببرد. نظام سیاسی غرب بخاطر منافع فراوانش در جهان اسلام و عرب هرگز دست از مبارزه با جهان سوم برنخواهد داشت ولی آنچه ما بدنبالش هستیم تغییر اندیشه جوامع غربی است.

برای اولین بار در تاریخ، در چهار کشور اروپایی بزرگ، مسلمانان دومین دین کشور را از نظر جمعیت تشکیل میدهند. فرانسه، آلمان، انگلیس و ایتالیا. در فرانسه، جمعیت مسلمانان به چهار میلیون نفر می رسد، نیمی از این تعداد در فرانسه متولد شده اند نه اینکه مهاجرت به فرانسه داشته باشند. پس سئوال اصلی این است که موقعیت و نقش این گروه اقلیت چیست؟ آیا این اقلیت که دومین دین فرانسه را تشکیل می دهند به خاطر اسم دین، از جامعه فرانسه دور بماند. یا اینکه باید در متن جامعه آمیخته شود؟ و چنانچه با جامعه بیامیزد، آیا باید جزئی از آن جامعه باشد و هویت خود را فراموش کند یا اینکه هویت خود را حفظ نماید! چه فوایدی از این اختلاط بدست خواهد آمد؟ چنانچه اقلیت مسلمانان در این جامعه منزوی باشند، شاید بتوانیم از وحدت اسلامی و وحدت جوامع اسلامی صحبت کنیم یا برای مثال از حجاب یا مراسم قربانی و یا چیزهای دیگر؛ فکر می کنم کشورهای غربی هم ممانعتی در این زمینه نخواهند داشت. ولیکن مسلمانان همواره از جامعه جدا خواهند ماند، فرض دوم این است که اگر مسلمانان در جامعه غربی نفوذ کنند، آیا می توان در یک زمان مسلمان و فرانسوی بود یا نه؟ به نظر من مسلمانان می بایست جزئی از این جامعه باشند تا بدینوسیله بتوانند با استفاده از دموکراسی موجود در جامعه تحول ایجاد کنند. وقتی که می گوییم در فرانسه 1850000 نفر مسلمان دارای حق رای وجود دارد آیا می توانید قدرت این انتخاب را تصور کنید. یهودیان در فرانسه کمتر از 600 هزار نفر جمعیت دارند، با همین جمعیت، قدرت و نفوذ فوق العاده ای یافته اند و در مجلس فرانسه نمایندگان زیادی دارند. آنها در تمام احزاب منتشر هستند و در هر حزبی بیش از یک عضو دارند. یهودیان علیرغم نفوذ و اختلاطی که در جامعه فرانسه پیدا کرده اند، هویت خود را همچنان حفظ نموده اند، برای مثال ملاحظه می کنید یک فرد یهودی روی سرخود عرقچین می گذارد و روزهای شنبه به کلیسا می رود. آنها توانسته اند در تمام شهرهای فرانسه یک کنیسه بسازند. این قدرت نتیجه حضور مداوم و نفوذ در دولت و موسسات و احزاب فرانسه است. در صورتی که مسلمانان با جمعیتی بالغ بر چهار میلیون نفر، بیست سال است که بر سر احداث مسجد در شهر مارسی مبارزه می کنند زیرا هیچ نفوذی در جامعه فرانسه ندارند. نقش علما در اینجا از اهمیت دو چندانی برخوردار است، علما باید این نکته را روشن کنند که فرد مسلمان می تواند فرانسوی باشد و اعتقاد اسلامی خود را در منزل، محل کار، خانواده و جامعه اش نگاهدارد و می تواند در جامعه فرانسه وارد شود و بازی سیاسی فرانسه را بفهمد و حتی جزیی از آن گردد. مثلاً تصوّر کنید در مجلس فرانسه، 20 نماینده مسلمان وجود داشته باشد آن وقت قدرت اسلام را در فرانسهه مجسّم کنید. در صورتی که مسلمانان در فرانسه سازماندهی شوند و با جامعه فرانسه عجین گردند و از دموکراسی موجود در غرب استفاده نمایند، جایگاه خود را در جامعه فرانسه تقویت خواهند کرد. در اینصورت این اقلیت مقیم می تواند بنفع خود و در خدمت منافع جهان اسلام فعالیت نماید. امّا در صورتی که این اقلیت همچنان نامنظم و پراکنده بماند و اختلافات گروهی و قومی باهم داشته باشند و این اختلافات در داخل مسلمانان و بین آنها حل نگردد، همواره ضعیف خواهند ماند و از فرصت تاریخی که هم اکنون در غرب برایشان فراهم شده است استفاده نخواهند کرد، و بدین ترتیب این اقلیت همواره در حاشیه خواهد ماند و قدرت اظهار رای و عقیده و وجود را نخواهد داشت. پس آنچه که ضرورت دارد، دعوت و تشویق علما به وحدت است تا بدینوسیله این اقلیت از قدرت کافی و لازم برخوردار گردد. بیاد می آورم در دولت "فرانسوا میتران" در بین چهل وزیر دولت، چهارده وزیر یهودی بودند و برای همه نیز بطور رسمی روشن بود که آنها یهودی هستند. آنها در همانزمانی که به دولت فرانسه خدمت می کردند از منافع اسرائیل در فرانسه دفاع و محافظت می کردند، در حال حاضر نیز در جناح راست یک یا دو وزیر یهودی وجود دارند، یعنی مهم آن است که در هر دولتی، حضور یهودی ها مشاهده می شود در حالیکه در بین مسلمانان فرانسه که حدود چهار میلیون نفر هستند، حتی یک شخص به عنوان حافظ منافع مسلمانان وجود ندارد، چرا که آنها همواره از حکومت دور بوده اند.

آری، در خصوص اختلاف میان مسلمانها مثال می زنم:

مسجد جامع پاریس، یک مسجد معروف است، برای مدت طولانی اختلاف بر سر امامت آن وجود داشت که آیا امام الجزایری باشد یا مغربی (اهل مغرب) و هنگامیکه امام جماعت الجزایری انتخاب شد، مسلمانان مغربی را محدود کرد، منظور من این است که اختلافات مهلک بین گروههای اسلامی، جریان اسلام را تضعیف می کند و باعث تفرقه افکنی بین آنها می گردد. باید این گروهها را سازماندهی کرد و آنها را به وحدت تشویق نمود تا بتوانند با وجود جمعیت قابل توجهشان، هر جا که بخواهند، رای خود را اعمال کنند. همچنین معتقدم که تاریخ ملت ها ـ که البته در طی یک یا دو سال ساخته نمی شود ـ می تواند در مدت حدود ده سال ـ در صورت فعالیت منظم و هدفدار ـ باعث ایجاد جایگاهی برای مسلمانان شود تا از کشورهای اسلامی و منافع آنها در جهان دفاع نماید.

فرانسوی ها نسبت به ستمی که در جنگ جهانی دوم به یهودیان شده است حساسیت خاصی دارند، در قانون فرانسه مصوبه ای هست که هرگونه سخنی که از آنتی سیمیتیسم بعمل آید ، باعث محاکمه آن شخص می شود. مثلاً اگر گفته شود این یهودی از موقعیت خودش استفاده می کند، این مسئله در قانون فرانسه باعث محکومیت بمدت 5 سال می شود، برای مثال کافی است شخصی بگوید کوره های آدم سوزی وجود خارجی نداشته است یا اینکه تعداد شش میلیون نفر، آمار نادرستی است، حکمی که برای این شخص صادر می شود ممکن است به پنج سال برسد یا برای مثال چنانچه یک شهروند فرانسوی با شهروند دیگر اختلاف داشته باشد و کلامی بگوید که به یهودیها توهین بشود (ضد یهودیت) بجرم آنتی سیمیتیسم محاکمه می شود. همچنانکه گارودی محکوم شد پس می بینیم که یهودیان از حیثیت خودشان دفاع کردند، فرانسوی ها این را می دانند ولی نمی توانند بزبان آورند چرا که مشکلات قانونی برایشان در پی خواهد داشت.

زیرا که فرانسوی ها این احساس گناه را دارند که در آدم سوزی یهودیان شرکت داشته اند و در حق آنها ظلم کرده اند، در حال حاضر این احساس گناه نزد فرانسویان نسبت به یهودیها هست و خود عامل برانگیزنده جهت تصویب این قانون شد علاوه بر این در داخل جامعه فرانسه نوعی دشمنی قدیمی نسبت به سامی ها وجود دارد که گاهی اوقات بطور علنی از زبان جبهه ملی فرانسه این دشمنی بر ضد سامی ها و یهودیها مشهود است. بهرحال ما نیز سامی هستیم. ما نباید انتقاد کنیم که چرا جامعه فرانسه از یهودیان دفاع می کنند بلکه باید بدنبال این باشیم که جامعه فرانسه از ما نیز دفاع کند در واقع بجای اینکه به جامعه فرانسه وارد نزاع بر سر حمایتش از یهودیان بشویم، باید در جهت جلب حمایت آنها از اسلام سعی و تلاش کنیم. امّا در خصوص آن عقدۀ تاریخی، خود زمان به مرور آن را حل خواهد کرد.

آقای روژه گارودی در نهایت یک فرد فرانسوی است، او بخوبی بازی سیاسی فرانسه را می شناسد و حتی خود، جزئی از آن است، وقتی که شکایت خود را در پارلمان اروپا طرح میکند، با وجودی که می داند حکم بر علیه او صادر خواهد شد حداقل جنبه تبلیغاتی آن را در نظر گرفته است. چرا که در جامعه فرانسه سکوت یا برخورد منفی اثر سوء دارد. در صورتی که برخورد مثبت با مشکل، قدرتی به تو خواهد بخشید. گارودی خود فرزند این نظام حکومتی است و می داند چه اقداماتی باعث تقویتش می شود. حتی اگر بداند که حکم نهایی بر علیه او صادر خواهد شد. او در جامعه فرانسه اعلام می کند که در حقش ظلم شده است و این مسئله ای است که بارها بر آن تاکید داشته و این اعلان، حداقل باعث تنبیه افکار عمومی در فرانسه می شود. بنابراین یک اقدام مثبت محسوب می شود.

روزنامه نگار مسلمان از هر نژاد و ملیتی که باشد، چه ایرانی، عرب یا آفریقایی باید در درجۀ اول از دینش ایده و فکر بگیرد، مکتب اسلام تمام دستورات و احکام اخلاقی لازم واحکام سیاسی را به وی عرضه می کند. ثانیاً می بایست از درون جامعه برخاسته و برای جامعه اش تلاش و کار کند نه برای رژیم خاصی یا در خدمت گروهی باشد. باید قلمش را در خدمت جامعه بگیرد. در جامعه مسائل داخلی و خارجی وجود دارد. مسائل داخلی از قبیل آزادی، دموکراسی، مسائل اجرائی و... مسائل خارجی از قبیل مقابله با دشمن خارجی و برپایی جبهه واحد در داخل و غیره اینها از مهمترین وظایف خبرنگار در جهان اسلام است، چنانچه به این کارها بپردازد هم به خود و هم به جامعه اش خدمت کرده است.

امام خمینی(ره) یک شخصیت عادی در تاریخ نیست. وقتی که می گوییم امام خمینی، منظور ما عقیده و جنبش است و مطالعه فکر امام که هم برای مردم عادی و هم برای قشر روشنفکر راهکارهای فکری لازم را پیشنهاد می نماید تا چگونه برای ملتهایشان و دینشان کار کنند. بررسی طریقه‌ی رفتاری امام و عملکردشان نیز درسی برای انقلابیون محسوب می شود تا بتوانند در جوامع ایجاد تحول نمایند. همچنین بررسی روش و شیوه‌ی عملکرد ایشان در دوره‌ی اخیر یعنی زمانی که رهبر و ولی مسلمانان در جمهوری اسلامی ایران بودند، "اهتمام و اشراف در تمام امور مهم و چشم پوشی از مسائل کوچک و کم اهمیت" این شیوه برای دولتمران کشورهای اسلامی می تواند سرمشق و الگو قرار گیرد یعنی باید منافع ملتهای مسلمان را مدنظر قرار دهند و به مسائل کم اهمیت و جزئی نپردازند.